همدلی، امری ذاتی در عصر پساحقیقت
به گزارش خبرگزاری بسیج، به گزارش خبرنگار گروه اندیشه فارس، اصفا ویدیانتو، پژوهشگر علوم سیاسی دانشگاه ماربورگ آلمان، در همایش بینالمللی «همگرایی و واگرایی» که روز گذشته در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، پیرامون مساله «امکان (عدم امکان) گفتوگوی میاندینی در عصر پساحقیقت» به سخنرانی پرداخت.
ویدیانتو درخصوص موانع گفتوگو میان ادیان متفاوت چنین بیان داشت: یکی از موانع اصلی در ایجاد و تثبیت گفتوگو و هماهنگی میان اعضای جوامع دینی عبارت است از تکثر دعاوی حقیقت، دعاویای که با یکدیگر در تناقضاند. بعضی از اعضای جوامع دینی دریافتی انحصارگرایانه از حقیقت دارند؛ در نتیجه برای به رسمیت شناختن دیگر حقیقتها مجالی نمیدهند. چنین مشی انحصارگرایانهای در پیشرفت وحدتگرایی میان ادیان، مانع ایجاد میکند، درحالیکه وحدتگرایی میان ادیان مهم است؛ در سطح کلان، برای صلح جهانی، و در سطح خرد، برای امکان تداوم ملتسازی. ظهور عصر پساحقیقت، ماهیت و آیندۀ گفتوگوی میاندینی را پیچیده میکند.
وی در ادامه گفت: ظهور عصر پساحقیقت، ماهیت و آیندۀ گفتوگوی میاندینی را پیچیده میکند. این عصر جدید به عواطف و باورهای فردی، در مقایسه با واقعیتهای موجود در سنجش اطلاعات، چشمگیرتر از همه در رسانههای اجتماعی، ارزش و وزن بیشتری میدهد. یک پاره اطلاعات، حقیقت سنجیده شده است، مشروط به اینکه با باور و عواطف افراد مطابق باشد. بنابراین، در عصر پساحقیقت، در نتیجۀ چند دستگی و قطبی شدن برداشتهای متکثر از حقیقت، پراکندگی و تجزیهشدن درون جامعه تشدید میشود.
او در تشریح مساله حقیقت و گفتوگوی میانایمانی با اشاره به گفته هانس کونگ تشریح کرد: این گفتۀ هانس کونگ که «هیچ صلحی بین ملتها بدون صلح میان دینها محقق نمیشود»، بهروشنی نقش حیاتی ادیان در ساختن صلح جهانی را ثابت میکند. این از آن حیث است که دین یکی از مهمترین هویتهای مردم را میسازد. فعالیتهای میانایمانی نسبت به این اهداف آگاه است و در نتیجه برای تحقق گفتوگو میان اجتماعات ایمانی، برخی سازماندهیهای ضروری را ایجاد میکند تا بتواند همزمان با ارتقا همکاری میان اجتماعات ایمانی تنش میان آنها را از میان ببرد. آنها همچون اتصالاتی عمل میکند که ساختار مدنی درون دولت-ملتهای چندایمانی را تقویت میکنند. همچنین هولند و والکر اهمیت گفتوگوی میانایمانی را برجسته ساختهاند. او میگوید، «گفتوگوی میانایمانی از شرکتکنندگان میخواهد تا بهطور مشخص در حوزۀ دیگریبودگی دینی درگیر شده و به تفاوتها و تنوعات توجه کنند. عنصری ضروری در گفتوگوی میانایمانی گشودگی برای امکان تغییر منظرِ شخص درباب موضوعی مشخص در نتیجۀ تعاملی اصیل و صادقانه است.» که، «شرکتکنندگان بهواسطۀ گفتوگوی میانایمانی درحال ارتقای مهارتهای ارتباطگیری با دیگر مردم هستند که شامل نیاز آنان به قرابتی توأم با احترام و داوری است.»
این پژوهشگر علوم سیاسی ضمن برشمردن طریقههای گفتوگوی میانایمانی و موانع گفتوگوی میانایمانی، تصریح کرد: پساحقیقت مرتباً بهعنوان حکایتکننده از «پساواقع» دانسته میشود. ولی مسئله دربارۀ این نیست که واقعیتها بیفایدهاند، بلکه مسئله صرفاً بر سر این است که طول میکشد واقعیتها بتوانند تجمیع شوند و تبدیل به استدلالی مغلوبکننده شوند. «حقیقت» با «باورپذیربودن» جایگزین شده است. عقاید نشانههای موقف الهیاتی انحصارگرایانه است. در بستر عصر دیجیتال، این عقاید و باورها (توسط سیاستمداران) بهکار گرفته میشوند تا بتوان از اطلاعات جعلی با مقاصد سیاسی پنهان حمایت شود. این سیاستمداران از ظهور پساحقیقت آگاه هستند، که در آن اطلاعات بهمثابۀ حقیقت لحاظ میشوند، نه بدین خاطر که مطابق عملها هستند، بلکه بدین خاطر که همراستا با عقاید و باورهای مردم است. پیشداوریهای پرورشیافته یکی از چالشهای اصلی گفتوگوی میانایمانی در عصر پساحقیقت است. در عصر پساحقیقت پیشداوریهای مردم عمدتاً توسط سیاستمداران پرورش یافته و مدیریت میشوند (تا رأی آنها بیشینه شود.) سیاستمداران پیشداوریها و جهل را بهعنوان سرمایهای درنظر میگیرند که در جهت اغراض سیاسی میتوان از آنها استفاده کرد. اینگونه سیاستورزی ناخواسته چندفرهنگگرایی و بهزیستی جامعه را تهدید میکند.
ویدیانتو درخصوص اقتدار ادیان در زمانه مدرن امروز چنین تشریح کرد: در عصر دیجیتال ما ظهور «اقتدارهای جدید دینی» را شاهد هستیم، یعنی آن شخصیتهای دینی که تعداد زیادی دنبالکننده در رسانه اجتماعی دارند و در نتیجه نشاندهندۀ اقتدار جدید هستند. بسیاری از این اقتدارهای دینی دانش و تمرین کافی در دین خود ندارند، ولی بهخاطر پیامها و پستهای جذابشان در بین کاربران محبوبیت دارند. بهعلاوه، عموماً دانش کافی از آموزههای دیگر سنتهای دینی ندارند. به خاطر این دلایل، اقتدارهای جدید دینی عموماً مسئلهای برای وحدتگرایی میانایمانی ایجاد میکنند. آنها بهخاطر نداشتن علم به عمق سنتهای دینی خودشان کاملاً به معنای ظاهری آموزههای خود ارجاع میدهند. چنین تفسیر ظاهریای از حقیقت باعث میشود این اقتدارها در درک حقیقت بهسوی معنایی انحصارگرایانه سوق بیابند. اقتدارهای جدید دینی با این دانش دینی سطحی و فقدان سواد میانایمانی تمایل به تحریک تنش میان اجتماعهای ایمانی دیگر دارند.
وی در ادامه راهبردهایی برای گفتوگوی میانایمانی در عصر پساحقیقت ارائه داد و گفت: اهل سنت و شیعیانی که در زمینۀ ایمان خود به بلوغ رسیدهاند، به صورت بالقوه گفتوگوی میانایمانی را پشتسر گذاشتهاند و احتمالاً روابطشان به گفتوگوی ایمانی و وحدتگرایی میانجامند. ما باید به راهبردهای پرورش همدلی در عصر پساحقیقت مجدداً فکر کنیم. در عصر پساحقیقت همدلی، امری ذاتی است. ارتباطات مجازی در چارچوب دیجیتال به کاربران اجازه میدهد تا از فاصلههای دور با هم بحث کنند. این شکل از ارتباط کارآمد است، ولی بعضاً مسئله میآفریند. زمانی که مردم درگیر در بحث همدل نبوده و بهصورت انتقادی استدلالورزی نکنند. بدون همدلی مردم اطلاعات را در تناسب با باورها و احساس شخصی ارزشگذاری میکنند. آنان همچنین تمایل دارند که دیگر مردم را در تناسب با کلیشههای خود درک کنند. ملاقات دائمی با مردمی از دیگر سنتها میتواند کلیشهها را تقلیل دهد.
او در پایان دورنمای وحدتگرایی میانایمانی را مورد توجه قرار داد و ابراز داشت: آیندۀ گفتوگوی میانایمانی وابسته به قدرت کنشگران جامعۀ مدنی است که میتوانند تنش و قطبیسازی درون جامعه را تعدیل کنند. بهطور سنتی اقتدارهای دینی مستقر وظیفۀ مواجهه با اقتدارهای دینی جدید را دارند، چون اگر بهصورت سنتی با اقتدارهای دینی مستقر تعدیل نشوند ممکن است این اقتدارهای جدید برای وحدتگرایی میانایمانی مسئله بیافریند. درنتیجه اقتدارهای دینیای که بهصورت سنتی مستقر هستند در عصر پساحقیقت لازمند. با این حال، آنها باید راهبردهای خود را تغییر دهند تا در رسانۀ اجتماعی مقتدر شوند. آنها با ترویج فعالانه ایدههای خود در اینترنت باید وساطت خود را بیشنه کنند.