به گزارش خبرگزاری بسیج استان مرکزی ازمحلات؛ در همین راستا، شیوههای جنگ به شکل جنگهای گردانی در مناطق مرزی با ارتش و سپاه پاسداران ایران سازماندهی شد. ضمن اینکه این دوران مصادف بود با شدت گرفتن جنگ هشت ساله عراق و ایران.
با آغاز جنگهای گردانی که تکامل جنگهای چریکی و پارتیزانی نامگذاری شد، استراتژی جنگ آزادیبخش در آذرماه سال ۱۳۶۵ پاگرفت. در این راستا، چون این استراتژی در نهایت به سود طرف عراقی تمام شد. سیل آموزشهای نظامی، کمکهای مادی، تبلیغاتی، پشتیبانی، لجستیکی، اطلاعاتی و سلاحهای عراقی به سمت سازمان سرازیر شد.
با توجه به شکل گرفتن آرام ارتش شبه کلاسیک آزادیبخش، اونیفورم پرسنل حاضر در عراق نیز باید با استراتژی جدید سازمان هماهنگی پیدا میکرد. در این رابطه، سلاحها، شعارها، البسه و اونیفورمهای تازهای به کار گرفته شد. در ۳۰ خرداد ۱۳۶۶ تشکیل «ارتش آزادیبخش ملی ایران» به صورت رسمی از سوی مسعود رجوی در عراق و در خارج از کشور، اعلام شد. در زمستان ۱۳۶۶ قرارگاه اشرف در منطقه خالص در ۸۰ کیلومتری بغداد ساخته شد و تا مرز ایران حدود ۱۵۰ کیلومتر فاصله داشت. منافقین کار خود را با تهاجم به واحدهای کوچک و دستههای سپاه، ژاندارمری و ارتش شروع کردند و در کنار ارتش بعث با نیروهای ایرانی وارد جنگ میشدند که طی این مدت عملیاتهایی مانند «عملیات آفتاب»، «عملیات چلچراغ» و ... انجام دادند. در ۲۷ تیرماه سال ۱۳۶۷، جمهوری اسلامی ایران پذیرش قطعنامه ۵۹۸ را اعلام، اما رژیم بعث تا ۲۷ مرداد از پذیرفتن آتشبس خودداری میکرد.
پذیرش قطعنامه از طرف جمهوری اسلامی ایران، بالاترین شوک را به سازمان منافقین وارد کرد. مقارن همین ایام که منافقین در بلاتکلیفی شدیدی به سر میبردند، رجوی توانست صدام را متقاعد کند که قبل از بسته شدن کامل مرزها و اجرای قطعنامه ۵۹۸ سازمان ملل، به سازمان اجازهی آخرین حمله به خاک ایران را بدهد. سازمان مجاهدین به سرعت دست به کار شد و به تمامی هوادارنش در خارج از عراق دستور داد هرچه زودتر خود را به عراق برسانند. در اوایل مرداد ۱۳۶۷، رجوی نشستی با شرکت همهی نیروها در قرارگاه اشرف برگزار کرد. در این نشست رجوی نقشههای تدارک شده برای عملیات را نشان داد و حتی محل اقامت خود را در تهران مشخص و ادعا کرد که مردم به محض ورود به ایران به یاری ما میشتابند. در روز دوشنبه ۳ مرداد ۱۳۶۷، نیروهای منافقین یا همان ارتش آزادیبخش از محور سرپل ذهاب وارد خاک جمهوری اسلامی شدند و به سرعت تا نزدیکی شهر کرند غرب پیش رفتند.
علت عدم درگیری تا این محل به گفتهی آیت الله هاشمی رفسنجانی این بود که آگاهانه برای منافقین تله گذاشته بودیم و اینکه «ما در را باز کردیم تا همه درون کیسه کنیم و درش را ببندیم.» نیروهای منافق متشکل از ۱۰ لشکر رزمی، شامل ۳۵ تیپ زرهی و پشتیبانی در این عملیات که منافقین آن را «فروغ جاویدان» و رزمندگان اسلام «مرصاد» نامیدند، شرکت کردند. رجوی خود شخصا، طبق معمول، در این عملیات نیز شرکت نداشت و از داخل خاک عراق، عملیات را هدایت میکرد. فرمان آتش را نیز مریم رجوی صادر کرد.
سخنگوی آنان، اهداف سازمان را از این عملیات چنین اعلام کرد: «استراتژی مجاهدین وارد آوردن هرچه بیشتر تلفات به نیروهای ایران و باز کردن راه برای یک انقلاب عمومی ضد [امام]خمینی است.» همزمان در یکی از رسانههای غربی نیز استراتژی منافقین ایجاد منطقه آزاد شده اعلام شد تا پس از جنگ با استقرار در آن منطقه، منافع حکومت ایران را تهدید کنند. رهبر سازمان که هنوز نمیخواست باور کند که دیگر به عنوان طرف مذاکره صلح مطرح نیست، مذاکرات صلح از سوی جمهوری اسلامی ایران را مصنوعی و بهانهای برای اتلاف وقت اعلام کرد، از همین رو، معتقد بود که: «نباید اجازه داد رژیم ایران فرصت دیگری برای وقت تلف کردن بیابد و از امضای قرارداد صلح طفره رود.»
در این عملیات برای هر یک از محورها به تناسب اهمیت یک یا دو تیپ درنظر گرفته شده بود که فرماندهان و حوزه عملیات آنها بدین قرار بود:
۱-مهدی براتی، فرمانده محور اول و مسئول تسخیر اسلام آباد غرب
۲-ابراهیم ذاکری، فرمانده محور دوم و مسئول تسخیر کرمانشاه
۳-محمود مهدوی، فرمانده محور سوم و مسئول تسخیر همدان
۴-مهدی افتخاری، فرمانده محور چهارم و مسئول تسخیر قزوین
۵-محمد عطایی با معاونت مهدی ابریشمچی، فرمانده محور پنجم و مسئول تسخیر تهران
دولت عراق نیز در این عملیات با ادواتی از قبیل: ۱۲۰ دستگاه تانک، چهارصد دستگاه نفربر، نود قبضه خمپارهانداز هشتاد میلیمتری، هزار قبضه تیربار کلاشینکف، سی قبضه توپ ۱۰۶ میلیمتری و هزار دستگاه کامیون و خودرو آنان را یاری میکرد. همزمان با پیشروی نیروهای منافقین در عمق خاک ایران، برای جلوگیری از عملیات هوایی هواپیماها و بالگردهای جمهوری اسلامی ایران، هواپیماهای عراقی پایگاههای شکاری نوژه همدان، وحدتی دزفول و همچنین پادگان تیپ ۲ سقز و پایگاه هوانیروز کرمانشاه را بمباران کردند.
رجوی در روز قبل از حرکت به سمت ایران در نشستهایی که به وسیلهی فرماندهان تیپهای خود ترتیب داد، خط و خطوط سازمان را در این حمله برای افراد توضیح داد. بدین مضمون که فردای آن روز، همه به سمت مرز ایران حرکت و از طریق مذکور، اول به کرمانشاه و سپس به تهران خواهند رفت و به یقین در این مسیر تعدادشان دهها برابر خواهد شد، زیرا مردم دسته دسته در مسیر به آنها خواهند پیوست و نهایتا تهران به سادگی فتح خواهد شد. در این نشست همچنین به ناتوانی رژیم جمهوری اسلامی به بسیج نیرو تاکید شده و آنرا نقطهی مطلق ضعف دانسته بود؛ و قرار ملاقات همگان در میدان آزادی تهران گذاشته شده بود.
دو روز بعد از عملیات منافقین، نیروهای سپاه پاسداران تحت عنوان عملیات مرصاد با رمز یا علی در منطقه غرب تهاجم خود را آغاز نمودند. در این عملیات سه گردان از تیپ نبی اکرم، تیپ مسلم و یک گردان از ایلام حضور داشتند. طی درگیری سختی که در منطقه چهارزبر اتفاق افتاد، بسیاری از نیروهای منافقین به هلاکت رسیدند و تمام تجهیزاتشان منهدم شدو با بسته شدن سه راه اسلامآباد – ملاوی، راه عقبنشینی آنهابسته شد.
«ایران پرورش» از اعضای منافق که خود در عملیات آنان شرکت داشته در این خصوص میگوید:
«.. اکثرا [نیروهای منافق]با بلاتکلیفی سعی خود را میکردند تا از تیررس دشمن [رزمندگان اسلام]مخفی نگه دارند. در این میان، فرمانده یک گروهان به افراد متلاشی و مجروح سمت چپ، فرمان پیشروی میدهد، ولی گوش شنوایی نمییابد. زیر تونلهای آب پر از پناهنده و مجروح است. همه بیم فرود آمدن شب و سرازیر شدن نیروهای سپاه و بسیج از روی تپهها را دارند. شب فرامیرسد. فرمان رسیده که افراد به روی تپههای سمت چپ جاده و جنگلهای درون آن بخزند و خود را از تنگه بیرون بکشند؛ و به سمت دیگر تنگه برسانند. حال که شب شده و هدفگیری ممکن نیست، نیروهای رژیم تپههای سمت چپ را با کاتیوشا میکوبند. کسانی که جراحت شدید دارند امکان بالا خزیدن روی تپهها را ندارند و اکثرشان بعد دستگیر میشوند، ولی بقیه با تمام توان سعی میکنند خود را از دام آن تنگه برهانند. آنها که موفق میشوند خود را بالا کشیده و از سمت دیگر تپه به پشت تپهها و جادهها برسانند، بخشی از مسوولین و نیروهای امداد سازمان را در آنجا مییابند. برخی از مسوولین سعی در بازگرداندن افراد به پشت جبهه را دارند و آنها را در خودروها پر کرده و برمیگردانند. اما دشمن [رزمندگان اسلام]با حرکت گاز انبری سعی در بستن راه بازگشت مجاهدین [منافقین]را دارد و در اطراف جاده اسلام آباد – کرند نیرو پیاده کرده است.
جاده بسیار خطرناک است. تلفات زیادی در همان راه بازگشت وارد میشود و بسیاری از نفرات در درون خودروها تیر میخوردند و تعداد زیادی از خودروها هم هدف قرار میگیرند. سرانجام علیرغم تلفات بسیار، مابقی خود را به کرند میرسانند و از آنجا به داخل عراق عقبنشینی میکنند... بالاخره لشکر شکستخورده به قرارگاه برمیگردد. روحیهها متفاوت است. بخشی با دیدن جنگ حساب ناشده متفکرند و اکثریت برحسب عادت، چون آقای رجوی عملیات را پیروزمند و فروغ جاویدان خود را فخر تاریخ مبارزه و پیروزی بزرگ خلق ایران مینامند و لب به تایید میگشایند. در همین هنگام فرماندهانی سخن از حمله نهایی در دو سه هفته بعد میکنند...»
طی عملیات مرصاد اعضایی از منافقین که در این عملیات حضور داشتند و بعدها از سازمان جدا شدند تلفات انسانی]منافقین [ را ۲۰۰۰ تن کشته اعلام کردهاند (۱۲) و خود سازمان مجاهدین]منافقین از ۱۲۶۳ کشته خبر میدهد. بسیاری از اعضای شورای ملی مقاومت نظیر «کاظم باقرزاده»، «محمد حسین حبیبی» و «ابوذر ورداسبی» جزو کشته شدگان بودند که اسامی آنان به قرار ذیل میباشد: علی زرکش، مهین رضایی، افخم میرزایی، ناهید صراف، رضا پورآگل، محسن تدینی، اصغر زمان وزیری، محمد معصومی، محمد علی خیابانی، ربابه بوداغی، ابوالقاسم آیتی، داوود ابراهیمی، محسن اسکندری، علی اصغر اکبری، حمید بکایی، باقر بیگدلی، رحیم حاج سیدجوادی، رضا درودی، مسعود قربانی، مهدی کتیرایی.
مسعود رجوی ۱۲ روز پس از عملیات فروغ جاویدان در ۱۸ مرداد ۱۳۶۷ و در نشست توجیهی و جمعبندی در پایگاه اشرف، دلیل شکست سازمان در این عملیات را نداشتن بینش توحیدی پرسنل نظامی سازمان ارزیابی کرد. (۱۴)، اما گواه تاریخ این است که «عاقبت تمام مزدوران شکست است.»