از مبارزات انقلاب تا جنگ 8 ساله؛

قمی‌ها پیشتازان شهادت و بصیرت / رقابت جوانان قمی برای حضور در جبهه‌های جنگ

مردم قم درزمانی امام را شناختند و به یاری وی آمدند که بسیاری از هم‌وطنان شاید اسم ایشان را نیز نشنیده بودند.
کد خبر: ۹۲۰۰۴۰۰
|
۲۹ آذر ۱۳۹۸ - ۰۹:۲۷
 
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، شهر قم شهر علم است، شهر جهاد است، شهر بصیرت است. بصیرت مردم قم یکی از آن نکات بسیار مهمی است که در طول این سی‌وچند سال همواره خود را نشان داده است.

جالب است که پیدایش شهر قم هم ناشی بود از یک حرکت جهادی و توأم با بصیرت. یعنی خاندان اشعریون که آمدند این منطقه را محل سکونت خودشان قراردادند، درواقع اینجا را پایگاهی کردند برای نشر معارف اهل‌بیت (علیهم‌السلام)؛ یک مجاهدت فرهنگی را در اینجا شروع کردند. اشعریون قبل از آنکه به قم بیایند، جهاد در میدان نبرد هم انجام داده بودند؛ جهاد نظامی هم کرده بودند؛ بزرگِ اشعریون در رکاب جناب زیدبن‌علی (ع) مبارزه کرده بود؛ لذا بود که حجاج‌بن‌یوسف بر این‌ها خشم گرفت و این‌ها مجبور شدند بیایند و این منطقه را با تلاش خود، با بصیرت خود، بادانش خود، منطقهٔ علم قرار بدهند. "

این روایتی زیبا از تاریخچه شهر قم از زبان رهبر انقلاب است که به‌خوبی به بیان ریشه این شهر مقدس پرداخته است.

همان‌طوری که رهبر انقلاب فرمودند: شهر قم شهر جهاد و بصیرت بوده و این مهم را در طی سال‌های سال نشان داده‌اند.
 

دوران ستم‌شاهی و مبارزات مردم قم

مردم قم نقش بسیار پررنگی در پیروزی انقلاب اسلامی ایران ایفا کردند به‌طوری‌که از همان آغاز نهضت امام خمینی (ره) نه‌تن‌ها حضور فعالی در سخنرانی‌های ایشان داشتند بلکه در تظاهرات و پخش اعلامیه‌ها ایشان نیز نقش بسزایی داشتند.

زمانی که امام خمینی (ره) در سال ۴۲ سخنرانی معروف و ماندگار خودشان را در خصوص انقلاب سفید شاه انجام دادند و به‌صورت علنی قیام خود را بیان کردند در همان ایام مردم قم حمایت خودشان را از انقلاب اعلام کردند حتی زمانی که ساواک امام خمینی (ره) را در ساعت ۳ بامداد ۱۵ خرداد ۴۲ دستگیر کرد، مردم قم به همراه آزادی خواهان چند شهر دیگر در کشور به خیابان‌ها ریختند و فریاد " یا مرگ یا خمینی " را سردادند.


محمدکاظمی استاد تاریخ در گفتگویی به بصیرت سیاسی مردم قم اشاره‌کرده و می‌گوید: مردم قم درزمانی امام را شناختند و به یاری وی آمدند که بسیاری از هم‌وطنان شاید اسم ایشان را نیز نشنیده بودند.

وی در ادامه می‌افزاید: درک بالای سیاسی و شناخت حقیقت دو اصلی است که مردم قم در آن زمان داشتند و همین دو عنصر باعث شد که از پیشگامان انقلاب باشند.
 
 

قیام ۱۹ دی و سرافرازی مردم قم

در روز هفدهم دی سال ۱۳۵۶، مقاله‌ای با عنوان «ارتجاع سرخ و سیاه» با امضای احمد رشیدی مطلق، در روزنامه اطلاعات درج شد. در این مقاله که در سالروز کشف حجاب به چاپ رسید، به امام خمینی ره) اهانت شده بود.

نخستین حرکت اعتراض‌آمیز در برابر انتشار مقاله موهن در روزنامه اطلاعات، با بیداری روحانیت و مردم قم، فردای انتشار آن؛ یعنی روز هجدهم دی شکل گرفت.

در این روز دروس حوزه تعطیل شد و مراجع نیز درس خود را تعطیل کردند. پس‌ازآن بازاریان قم نیز به حوزه پیوستند و مردم به همراه علما و روحانیون به خانه مراجع رفتند و آمادگی خود را برای اقدام علیه این حرمت‌شکنی اعلام کردند.

مراجع نیز با سخنان خود، ضمن آرام ساختن مردم و روحانیت و تسلی دادن به آن‌ها، افزون بر محکوم ساختن حکومت در این اقدام توهین‌آمیز، بر ادامه مبارزه و اعتراض‌ها تأکید کردند.

در روز نوزدهم دی‌ماه نیز طلاب و روحانیون بعد از سخنرانی آیت‌الله نوری همدانی قصد راهپیمایی داشتند که با یورش نیرو‌های شاهنشاهی مواجه شدند و درنهایت کار با به شهادت رساندن و زخمی‌کردن طلاب پایان یافت.

 
 
پیروزی انقلاب و آغاز جنگ تحمیلی

انقلاب اسلامی ایران در حالی در بهمن ۵۷ پیروز شده که دشمنان اسلام هرگز فکر آن را نمی‌کردند، اما درایت و هوشیاری امام خمینی (ره) موجب شد که انقلاب پیروز شود البته در این مسیر مردم قم نقش بسزایی را ایفا کردند، اما این پایان کار نبود چراکه دشمنان اسلام و نظام نوپای اسلامی جنگ نابرابر و همه‌جانبه‌ای را علیه انقلاب تازه پیروز شده به راه انداختند.

 
 
قمی‌ها پیشتازان شهادت و بصیرت

شهریورماه سال ۵۹ درحالی‌که انقلاب اسلامی ایران دومین سالگرد پیروزی خود را جشن نگرفته بود که جنگ تحمیلی ۸ ساله علیه کشورمان شروع شد.

درواقع این جنگ درزمانی رخ داد که هنوز پایه‌های انقلاب محکم نشده بود، اما بااین‌وجود ولایت مداری و امام شناسی ملت ایران در کنار هدایت‌های بی‌نظیر امام خمینی (ره) این توطئه دشمنان را دفع کرد.

به‌هرحال جنگ تحمیلی ۸ سال به طول کشید و در این مدت جوانان بسیار زیادی برای دفاع از سرزمین و ناموس کشور بافرمان امام خمینی (ره) روانه جبهه‌های جنگ شدند.

درواقع مردم شهر قم در طول ۸ سال بیش از ۴ هزار و ۳۴۵ شهید تقدیم نظام و انقلاب کردند و نشان دادند در ایثار و شهادت هم به‌مانند انقلاب در صف اول قرار دارند.

در این میان اشتیاق و علاقه رزمندگان قمی برای حضور در میدان‌های نبرد حق علیه باطل همواره بیان‌شده، اما شنیدن دوباره آن از زبان خانواده شهدا می‌تواند عمق باور و التزام ایشان را بار دیگر نشان دهد.

 
 
پدر شهید نظری: قم مرکز انقلابیون و شیعیان جهان است

آقای نظری پدر شهید علی‌اکبر نظری در گفتگویی بابیان این‌که به مسیر و راهی که پسرش انتخاب کرده بود، ایمان قلبی دارد، اظهار داشت: علی‌اکبر ۲۲ ساله بود که بعد از ۶ سال حضور در جبهه در عملیات والفجر ۸ به درجه رفیع شهادت رسید.

وی بابیان این‌که جوانان آن زمان با نان حلال زندگی می‌کردند و زمانی که می‌فهمیدند کشور و امامشان درخطر است سر از پا نمی‌شناختند، ادامه داد: علی‌اکبر یکی از شاگردان ممتاز بود و امام خمینی (ره) نیز فرمود: ه بودند کسانی که درس خوبی دارند بمانند و درس خودشان را بخوانند، اما بااین‌وجود علی‌اکبر که ۱۶ سال بیشتر نداشت، گفت: ناموس ما درخطر است و بعد از جنگ درس می‌خوانیم.

پدر شهید نظری افزود: زمانی که من اجازه دادم ایشان به جبهه برود از خوشحالی پرواز می‌کرد و انگار در زمین نبود.

وی به نقش قم در انقلاب و پیروزی در جنگ ۸ ساله اشاره کرد و گفت: قم مرکز انقلابیون و شیعیان بوده و بیش از ۱۰۰ سال است که حوزه علمیه قم مرکز علوم اسلامی در جهان است و مردم قم نیز باراهنمایی علما و بزرگان همواره حامی ولایت و رهبری بوده و هستند.

 
 
بچه‌های قم با تانک‌های عراقی مبارزه می‌کردند

حسن زارعی جانباز دفاع مقدس نیز در گفتگویی اظهار داشت: از همان سال ۵۹ که ماه‌های آغازین جنگ شروع‌شده بود وارد جبهه شدم تا این‌که در سال ۶۱ دریکی از عملیات‌ها مجروح شدم و توفیق حضور در خط مقدم را از دست دادم، اما همچنان در پشت جبهه کمک‌حال رزمندگان بودم.

وی در خصوص برادر شهیدش نیز گفت: شهید حسین زارعی جانشین گروهان امام رضا (ع) بود، یک مدت هم در گیلان غرب مسئول بود و در عملیات عاشورای ۲ نیز جانشین یکی از گروهآن‌ها بود که به درجه رفیع شهادت رسید و درنهایت بعد از ۱۱ سال جنازه ایشان را آوردند.

زارعی در خصوص مردم قم و نقش آن‌ها در پیروزی انقلاب بیان داشت: مردم قم با انقلاب راه افتاده و همراه بودند در آن زمان با این‌که ۱۳، ۱۴ سال بیشتر نداشتم با برادرم در تظاهرات شرکت می‌کردیم البته تقریباً قشر نوجوان و جوان در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد.

وی ادامه داد: بعد از پیروزی انقلاب آمریکایی‌ها فرصت ندادند که یک‌نفسی بکشیم به‌طوری‌که از همان ابتدا جنگ کردستان شروع شد.

جانباز جنگ تحمیلی رشادت‌های لشگر قم را موردتوجه قرارداد و افزود: لشگر قم به هر خطی می‌زد دشمن وحشت داشت به‌طوری‌که عراقی‌ها برای سر آقای مهدی زین‌الدین نیز جایزه تعیین کرده بودند.

وی ادامه داد: محمد کشتکار رزمنده ۱۵ ساله که دومین شهید خانواده نیز هست پشتش نوشته بود که جگر شیر نداری سفر عشق مکن، خیلی‌ها به ایشان می‌خندیدند و می‌گفتند این بچه با این هیکل و قد پشتش چه چیزی نوشته، اما همین شهید در کربلای ۴ زمانی که شهید شده بود سر نداشت، باید بگویم لشگر علی ابن ابی‌طالب (ع) چنین شیر‌هایی داشت.

زارعی تأکید کرد: بچه‌های قم با تانک مبارزه می‌کردند در عملیات بدر دیدم که هر یک نفر از بچه‌های قم با ۳ تانک مبارزه می‌کردند و در این مسیر نورانی که حرکت می‌کردند توکل به خداوند و ایمان قوی پشتیبان آن‌ها بود.

وی به خاطره‌ای از شهید مهدی زین‌الدین اشاره کرد و گفت: در عملیات خیبر جانشین شهید مهدی زین‌الدین سردار فتوحی زخمی می‌شود و بعد از عملیات وقتی به ملاقات وی می‌رود و می‌گوید: احمد راضی بودم جنازه من در جزیره مجنون بماند، اما حرف امام زمین نماند یعنی این رزمنده‌ها به این اندازه ولایت‌پذیر بودند.
 
 

مادر شهید جوادی: پسرم ۱۴ سالگی عازم جبهه شد

مادر شهید جوادی نیز در گفتگویی اظهار داشت: علی‌اکبر ۱۴ سال داشت که برای حضور در جبهه نام‌نویسی کرد، اما از همان روزی که ثبت‌نام کرد با مخالفت‌های من روبرو شد.

وی ادامه داد: روزی نبود که علی‌اکبر از جبهه و رفتن به میدان جنگ سخن نگوید، اما هر بار با مخالفت‌های من روبرو می‌شد تا این‌که یک خواب منجر شد که به رفتن وی رضایت بدم.

مادر شهید جوادی افزود: یک‌شب در خواب دیدم که یک عده سرباز به خانه ما حمله کرده و با تیر به سمتم شلیک کردند، اعتنایی به این خواب نکردم، اما چند شب دیگر خواب دیدم یک فردی با شال سبز وارد خانه ما شد و با احترام یک شاخه گل به من داد و گفت: سه تا صلوات می‌فرستید و با گریه چشمتان گل سیراب می‌شود بعدازاین گفته‌ها گل از دستم افتاد و زیرخاک رفت.

وی ادامه داد: با خودم گفتم این خواب‌ها بی‌حکمت نیست و شاید خود خدا که این بچه را به من داده می‌خواهد درراه جهاد فدایش کنم به همین علت بود که با رفتن وی موافقت کردم.

خانم محمدرضایی افزود: زمانی که علی‌اکبر شنید من با رفتنش موافقت کردم انگار دنیا را به این پسر دادند البته خیلی از همکلاسی‌ها و دوستانش پیش از وی عازم جبهه شده بودند.

مادر شهید جوادی تصریح کرد: علی‌اکبر شیمیایی هم شده بود و حتی ترکش در بدنش وجود داشت، اما هیچ‌وقت به من نمی‌گفت: مجروح شده یا شیمیایی شده شاید به‌این‌علت که نمی‌خواست من ناراحت شوم.

وی خاطرنشان کرد: علی‌اکبر به من گفت: مادر من قبر خودم را در گلزار شهدا مشخص کردم، چون می‌دانم شهید می‌شود من گفتم همان اولین بار که رفتی من تو را به خدا سپردم و هر تقدیری که برای تو خوب باشد قطعاً رقم می‌خورد.
ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار