فرمانده تیپ ۱۲ قائم (عج) به مناسبت سالگرد شهادت شهید حمزه، علیزاده، قنبریان، حکیمی و حسینی پیامی صادر کرد
به گزارش خبرگزاری بسیج استان سمنان، سرتیپ دوم پاسدار حمید محمدی فرمانده تیپ ۱۲ حضرت قائم عج به مناسبت سالروز شهادت مدافعان حرم شهیدان محمدحسین حمزه، شهید محمد قنبریان، شهید صادق حکیمی، شهید محمدیوسفی وشهید سید اکبر حسینی که درتاریخ ۹۵/۱/۲۶ در منطقه خناصر در کشور سوریه به شهادت رسیدند پیامی به شرح ذیل نوشت:
رحمت خدابه پاسداران، بسیجیان و شهدای عزیز تیپ ۱۲ حضرت قائم عج
رحمت خدابه خانوادههای شهدا؛ رحمت خدابه؛ مادران شهید پرور؛ رحمت خدا به همسران شهداء؛ رحمت خدابه رهبر عظیم الشان مسلمین جهان؛ رحمت خدابه سرداران باوفا؛ رحمت خدابه جانبازان عزیز؛ رحمت خدا به مردم خوب کشورم؛ رحمت خدا به مردم خوب استان سمنان؛ رحمت خدا به شهدای عزیز مدافع حرم بویژه سردار دلها شهیدحاج قاسم سلیمانی.
خناصر چیست؟
خناصر کیست؟!
خناصرکجاست؟!
لبنان است یا عراق؟
سوریه است یا ...
هر جا که هست، یقینا از سال ۹۵ تا کنون برای من و شما نامی خواهد شد فراموش ناشدنی!
از سال ۹۵ که جسته و گریخته اخبار درگیری در شهر خناصر در حومه شهر حلب سوریه را دنبال میکردم، متعجب بودم که چقدر غمگین شده ام!
فروردین سال ۹۵ که من و شما، راحت زیر نسیم خنک کولر مشغول استراحت بودیم، چه داغها که بر دلها نشست!
آن شب که بسیاری زیر نم نم باران به تفریح و گردش مشغول بودیم.
کسانی بودند! - بله بودند کسانی که زیر باران گلوله تا صبح مقاومت کردند!
آری همان شب بود که شهید محمد حسین حمزه و شهید محمدقنبریان به همراه همرزمانشان تا صبح مردانه و دلاورانه در زیر گلوله باران داعشیها مقاومت کردند و در آخر به آنچه میخواستند رسیدند.
این روزها مسافرانی دیگر، از بینمان راهی کربلا شدند. میدانم دیدن چهره معصومانه محسن و زینب حمزه و فرزندان شهید قنبریان وقتی عکس پدرشان را در دست گرفته اند و به انبوه جمعیت مینگرند تلخ است. میدانم از این پس زینب دستان پدر را در میان موهای خود حس نخواهد کرد؛ میدانم محسن دیگر نمیتواند در خانه با پدرش بازی کند. همه این تلخیها را میدانم، اما این را هم خوب میدانم شهید محمدحسین حمزه و شهید محمد قنبریان و شهدای مدافع حرم ستارهای شدند تا مردم شهرشان، راه را گم نکنند. خوب میدانم دستان فرزندان شهدا از دست پدرانشان جدا شد تا دستان ما از دستان سالار شهیدان جدا نشود. یاد قلم خونین سید مرتضی آوینی بخیر که چه زیبا نوشت:
«در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمیشود.»
آری از آن شب بود که شهید محمد قنبریان به برادران شهیدش پیوست. آری آن شب بود که احمد عزیز اولین شهید شهرستان شاهرود برادرش را به گرمی به آغوش گرفت.
ازآن شب
چه نوعروسانی که بیوه گشتند
چه کودکان معصومی که یتیم گشتند
چه چشمانی که منتظر بر در نشستند
چه پدر و مادرهایی که برای به سلامت بازگشتن فرزند خود، صلوات نذر کردند
و چه بچههایی که هنگام بازگشت از مدرسه، تصویر پدر خود را بر بالای در خانه خواهند دید؛ و اینها همه برای این است که ایران نشود سوریه و عراق، ناموسمان به تاراج نرود، دینمان به غارت نرود. کشورمان نشود جولانگاه تروریستهای خارجی و داعشی، خاکمان نشود پایگاه جنایتکاران غربی؛ و ما راحت و آسوده در کنار زن و بچه خود مشغول استراحت و تفریح باشیم و خیالمان راحت باشد، کسانی هستند که در اوج عشق، دل از پدر، مادر، همسر و فرزند خود بریده اند، تا ما در امنیت کامل به سر بریم.
آنها به وظیفه عقلی و شرعی و میهنی خویش عمل میکنندحتی اینکه عدهای ریشخندشان بزنند و بگویند، ماهی دهها میلیون تومان حقوق میگیرند، ذرهای در ایمان آنها خلل ایجاد نخواهد کرد. درست همچون ۸ سال دفاع مقدس. مدافعان حرم انسانهای با ارزشی هستند که از جان و خانوادهی خود میگذرند تا حرمت حرم اهل بیت حفظ شود و دشمن به خاک کشور عزیزمان نفوذ نکند. جان در ره خانهی اهل بیت میدهند، اما نمیگذارند که دست تجاوزگر به حرم ایشان برسد. آخر مگر غیرتشان اجازه میدهد، مگر وجودشان اجازه میدهد که شخصی بخواهد به حرم اهل بیت دست درازی کند؟ اگر این اتفاق بیفتد، پس شوق حسینی شدنشان چه میشود؟ آنها میخواهند راه مولایشان را در پیش گیرند! پس به جنگ با تجاوزگران میروند. آری مدافعان حرم به جنگ میروند که اقتدار اسلام زیر سوال نرود. چه چیزی با ارزشتر از جان انسان است؟ قطعا هیچ چیز. وقتی یک نوجوان یا جوان راهی جبهه جنگ میشود تا با دشمن بجنگد، یعنی از باارزشترین سرمایهی خویش نیز گذشته است که آن همان جانش است. او حاضر است جانش را هم در راه اهل بیت بدهد؛ چرا که میداند راه حق کدام است و هرگز نمیگذارد که باطل بر آن پیروز شود. او
رحمت خدابه پاسداران، بسیجیان و شهدای عزیز تیپ ۱۲ حضرت قائم عج
رحمت خدابه خانوادههای شهدا؛ رحمت خدابه؛ مادران شهید پرور؛ رحمت خدا به همسران شهداء؛ رحمت خدابه رهبر عظیم الشان مسلمین جهان؛ رحمت خدابه سرداران باوفا؛ رحمت خدابه جانبازان عزیز؛ رحمت خدا به مردم خوب کشورم؛ رحمت خدا به مردم خوب استان سمنان؛ رحمت خدا به شهدای عزیز مدافع حرم بویژه سردار دلها شهیدحاج قاسم سلیمانی.
خناصر چیست؟
خناصر کیست؟!
خناصرکجاست؟!
لبنان است یا عراق؟
سوریه است یا ...
هر جا که هست، یقینا از سال ۹۵ تا کنون برای من و شما نامی خواهد شد فراموش ناشدنی!
از سال ۹۵ که جسته و گریخته اخبار درگیری در شهر خناصر در حومه شهر حلب سوریه را دنبال میکردم، متعجب بودم که چقدر غمگین شده ام!
فروردین سال ۹۵ که من و شما، راحت زیر نسیم خنک کولر مشغول استراحت بودیم، چه داغها که بر دلها نشست!
آن شب که بسیاری زیر نم نم باران به تفریح و گردش مشغول بودیم.
کسانی بودند! - بله بودند کسانی که زیر باران گلوله تا صبح مقاومت کردند!
آری همان شب بود که شهید محمد حسین حمزه و شهید محمدقنبریان به همراه همرزمانشان تا صبح مردانه و دلاورانه در زیر گلوله باران داعشیها مقاومت کردند و در آخر به آنچه میخواستند رسیدند.
این روزها مسافرانی دیگر، از بینمان راهی کربلا شدند. میدانم دیدن چهره معصومانه محسن و زینب حمزه و فرزندان شهید قنبریان وقتی عکس پدرشان را در دست گرفته اند و به انبوه جمعیت مینگرند تلخ است. میدانم از این پس زینب دستان پدر را در میان موهای خود حس نخواهد کرد؛ میدانم محسن دیگر نمیتواند در خانه با پدرش بازی کند. همه این تلخیها را میدانم، اما این را هم خوب میدانم شهید محمدحسین حمزه و شهید محمد قنبریان و شهدای مدافع حرم ستارهای شدند تا مردم شهرشان، راه را گم نکنند. خوب میدانم دستان فرزندان شهدا از دست پدرانشان جدا شد تا دستان ما از دستان سالار شهیدان جدا نشود. یاد قلم خونین سید مرتضی آوینی بخیر که چه زیبا نوشت:
«در عالم رازی است که جز به بهای خون فاش نمیشود.»
آری از آن شب بود که شهید محمد قنبریان به برادران شهیدش پیوست. آری آن شب بود که احمد عزیز اولین شهید شهرستان شاهرود برادرش را به گرمی به آغوش گرفت.
ازآن شب
چه نوعروسانی که بیوه گشتند
چه کودکان معصومی که یتیم گشتند
چه چشمانی که منتظر بر در نشستند
چه پدر و مادرهایی که برای به سلامت بازگشتن فرزند خود، صلوات نذر کردند
و چه بچههایی که هنگام بازگشت از مدرسه، تصویر پدر خود را بر بالای در خانه خواهند دید؛ و اینها همه برای این است که ایران نشود سوریه و عراق، ناموسمان به تاراج نرود، دینمان به غارت نرود. کشورمان نشود جولانگاه تروریستهای خارجی و داعشی، خاکمان نشود پایگاه جنایتکاران غربی؛ و ما راحت و آسوده در کنار زن و بچه خود مشغول استراحت و تفریح باشیم و خیالمان راحت باشد، کسانی هستند که در اوج عشق، دل از پدر، مادر، همسر و فرزند خود بریده اند، تا ما در امنیت کامل به سر بریم.
آنها به وظیفه عقلی و شرعی و میهنی خویش عمل میکنندحتی اینکه عدهای ریشخندشان بزنند و بگویند، ماهی دهها میلیون تومان حقوق میگیرند، ذرهای در ایمان آنها خلل ایجاد نخواهد کرد. درست همچون ۸ سال دفاع مقدس. مدافعان حرم انسانهای با ارزشی هستند که از جان و خانوادهی خود میگذرند تا حرمت حرم اهل بیت حفظ شود و دشمن به خاک کشور عزیزمان نفوذ نکند. جان در ره خانهی اهل بیت میدهند، اما نمیگذارند که دست تجاوزگر به حرم ایشان برسد. آخر مگر غیرتشان اجازه میدهد، مگر وجودشان اجازه میدهد که شخصی بخواهد به حرم اهل بیت دست درازی کند؟ اگر این اتفاق بیفتد، پس شوق حسینی شدنشان چه میشود؟ آنها میخواهند راه مولایشان را در پیش گیرند! پس به جنگ با تجاوزگران میروند. آری مدافعان حرم به جنگ میروند که اقتدار اسلام زیر سوال نرود. چه چیزی با ارزشتر از جان انسان است؟ قطعا هیچ چیز. وقتی یک نوجوان یا جوان راهی جبهه جنگ میشود تا با دشمن بجنگد، یعنی از باارزشترین سرمایهی خویش نیز گذشته است که آن همان جانش است. او حاضر است جانش را هم در راه اهل بیت بدهد؛ چرا که میداند راه حق کدام است و هرگز نمیگذارد که باطل بر آن پیروز شود. او
اخبار مرتبط
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار