پرستوهای مسافر خوش آمدید
خبرگزاری بسیج، رقیه غلامی؛ امشب شام غریبان شهدای گمنامی است که چند روزی است عطرشان در گوشه گوشه کشورمان پیچیده است، شهدایی که همزمان با سالروز شهادت حضرت فاطمه(س) بر دوش مردم تشییع شدند تا نشانی از گمنامی بانوی بقیع داشته باشند.
همین بهانه ای شد تا دلتنگی هایم را در واپسین لحظه های امشب با این شهدا در میان بگذارم و هق هق شانه هایم را به گمنامی شان بسپارم.
سلام عزیزان از سفر برگشته، پرستوهای مسافر، دلنوازان عاشق، شیفتگان وصال، عابدان روز و سالکان شب، خوش آمدید، وقتی پیکرتان در میان دست های انبوه مردمی که برای میثاق آمده بودند به حرکت درآمد این نامه ام را بار دیگر برای شما که سال ها پیش نوشتم خواندم.
سلام شهدای گمنام وقتی به احترام نامتان می ایستم ذهنم پشت خاکریز جبهه سنگر می گیرد و نگاهم میان شعله های آتش دشمن سخت می سوزد، خوب می دانم از تمام دلبستگی هایتان گذشتید تا کبوتر دلتان سبکبال ار حصار سینه بال بگشاید.
همه راه های باریک تردید را پشت سر گذاشتید و به وسعت یقینی رسیدید که ایمان بر شاخه های نجابت سر به زیر اخلاص را به سجده می برد.
آن روزها دشمن از مرز جغرافیایی هجوم آورد و شما در راه خدا با تمام وجود از ذره ذره خاکمان دفاع کردید تا ایران را به بلندای شکوه برسانید و شهادت را در دنیا به صلابت بنشانید، از خود تا خدا پل بستید تا سکبار از خود خود رها شوید، آسوده از هر چه خیال ولی امروز دشمن از مرز دلها گذشته با هجومی سخت که کشته هایش شهید نیستند، کشته هایش ناخواسته در راه دشمن چون برگ های پاییزی با باد خزان از شاخه این مرز و بوم جدا می شوند، از تن این وطن مقدس.
دعا کنید قداست آن روزها از نهانخانه دلهایمان برخیزد و شکوه ایران را همچنان در تاریخمان چون گذشته سرفرازمان به ثبت برساند، تاریخی که روی برگ برگ آن عشق از ایثارتان غبطه می خورد و عطوفت از جانفشانی تان رشک می برد، صداقت خنده از لبانتان برمی چید و عزت بر پیشانی تان می درخشید.
نامتان هماره آذین کوچه هایمان و شناسنامه تاریخ پرشکوه ایران است، پر از قداست آزادی و سندی ارزشمند برای فردایی که در راه است.
کاش می دانستم با خدا چه گفتید که این گونه آرام آرمیده اید و چنین زیبا در پهنه آسمان می درخشید.