بازنشر/ بریده کتاب؛

روایتی از رزمندگانی که حقوق‌شان خرج جبهه‌ها می‌شد

تبریز- زنده‌یاد «بیوک آسایش جاوید» خاطره‌ای از امتناع رزمندگان دوران دفاع مقدس از دریافت حقوق ماهیانه در کتاب «پابه‌پای یاران» روایت کرده است.
کد خبر: ۹۴۸۳۸۹۰
|
۲۶ دی ۱۴۰۱ - ۰۱:۰۲

به گزارش خبرگزاری بسیج از آربایجان شرقی، وجود روحیه قناعت و ساده‌زیستی مبتنی بر توصیه دین مبین اسلام، از جمله ویژگی‌های اخلاقی برجسته و ارزشمند رزمندگان کشورمان در سال‌های دفاع مقدس بود که در خاطرات بسیاری از آنان انعکاس یافته است.

زنده‌یاد «بیوک آسایش جاوید» رزمنده و مداح نامدار سال‌های دفاع مقدس در کتاب «پا به پای یاران» اثر «رضا قلی‌زاده علیار» خاطره‌ای در همین باب از دوران فعالیت خود در امور مالی سپاه آذربایجان شرقی روایت کرده که آن را در ادامه می‌خوانید:

روزهایی که در امور مالی بودم، از بهترین ایام زندگی‌ام هستند و حالا هم به آن دوران و به کسانی که با آن‌ها هم‌نشین بودم، افتخار می‌کنم. لیست حقوق را واحد امور پاسداران تنظیم می‌کرد که مسئولیتش با برادر «علیرضا نوین» بود. ما هم از روی همان لیست حقوق پرداخت می‌کردیم. مجردها ماهانه ۲۰۰۰ تومان می‌گرفتند و متاهل‌ها ۲۷۰۰ تومان. به ازای هر فرزند هم ۵۰۰ تومان به افراد متاهل پرداخت می‌شد. همه یکسان حقوق می‌گرفتند، فرمانده و نیرو نداشتیم. تعدادی هم به صورت نیمه‌وقت با سپاه همکاری می‌کردند. بیش‌تر این‌ها دانش‌آموز بودند؛ روزها سرکلاس می‌رفتند و شب‌ها به سپاه می‌آمدند. به این‌ها هم بسته به نوع همکاریشان از ۵۰۰ تومان تا ۱۰۰۰ تومان می‌دادیم.

البته پرداخت حقوق پاسداران به این آسانی که گفتم، نبود. واقعیت این است که نیروهای سپاه خجالت می‌کشیدند بیایند حقوق بگیرند. یک به یک دعوتشان می‌کردیم از امور مالی پولشان را می‌گرفتند و یک امضا می‌زدند. بعضی‌ها بیش از حد خجالتی بودند و دور و بر امور مالی نمی‌آمدند. حقوق دو سه ماهشان می‌ماند و برای کشاندن پای این‌ها به امور مالی مجبور می‌شدیم کلک سوار کنیم؛ مثلا موقع نماز جماعت در گوشی می‌گفتم با شما کار واجبی دارم بعد از نماز یک تک پا بیا اتاق ما. یک خورده نگران می‌شد. وقتی به اتاق ما می‌آمدند لیست را می‌گذاشتیم جلویش که بنده خدا دو ماه است حقوق نگرفتی! به زور حقوقش را می‌دادیم. تعدادی از بچه‌ها وقتی وارد اتاق امور مالی می‌شدند مواظب بودند کسی آن‌ها را نبیند. وقتی هم با التماس و خواهش حقوقشان را می‌دادیم می‌گفتند: «این همه پول را می‌خواهم چه کار؟!»

می‌گفتم: «این که چیزی نیست حقوق دو ماه است شده ۴۰۰۰ تومان.» می‌گفتند: «نه برادر آسایش، ۵۰۰ تومان برای من کافیست بقیه را بریزید به حساب جنگ‌زده‌ها!»

یک نمونه می‌گویم؛ «مصطفی عبدلی» که از نیروهای موثر سپاه بود پس از چهار ماه - بهمن ماه ۵۹ - از ماموریت برگشت. چهار ماه حقوق نگرفته بود صدایش کردیم که بیاید حقوقش را بگیرد. ۸۰۰۰ هزارتومان حقوق چهار ماهش می‌شد و ۸۰۰ تومان هم پاداش ماموریت. پنج تا لیست را امضا کرد و ۸۸۰۰ تومان را گرفت، پول‌ها را شمرد و از آن پول‌ها فقط ۳۰۰ تومان برای خودش برداشت و بقیه را برگرداند به حساب جبهه. گفتم: «آقا مصطفی ۳۰۰ تومان خیلی کم است لازمت می‌شود.» گفت: «این ماه را با این ۳۰۰ تومان سر می‌کنم اسفندماه هم که حقوق می‌دهید، نمی دهید؟» گفتم: «چرا؟ اما ...» دیگر نگذاشت چیزی بگویم.

بیش‌تر بچه‌ها این‌گونه بودند. به برادر «رحمان دادمان» گفتیم با این پول‌هایی که بچه‌ها برمی‌گردانند چه‌کار کنیم؟ گفت: «در دفتری نامشان را بنویسید با مبلغ اهدایی.» ما هم می‌نوشتیم و ماه به ماه پول‌های جمع شده را تحویل فرماندهی می‌دادیم و آن‌ها هم به حساب جبهه واریز می‌کردند.»

ارسال نظرات
آخرین اخبار