به گزارش خبرگزاری بسیج از کرمان، دستان پینه بسته بانوان که از سپیده صبح تا سیاهی شب پشت دار قالی می نشیند و با هر گره ای که بر گره دیگر میتند، گویا تلخی و شیرینی های زندگی خویش را به تار و پودهای این قالی گره می زند، بی شک قابل ستایش است.
گویا دستان توانمند قالیبافان روحی در خود دارد که جانی تازه به گل های رنگارنگ قالی می دهد.
زنان و دختران روستایی با ذوق، حوصله و هنری که با روحشان عجین شده گره های قالی را یکی پس از دیگری در هم میتنند و به تک تک تار و پودهای آن جانی بی همتا می بخشند. این هنر از مادر به دختر به ارث می رسد و به مثابه ثروتی در دست زنان و دختران است
از این رو با بانوی هنرمند کهنوجی پای صحبت می نشینیم و او از خودش می گوید
انیس اسکندری گفت:از كودكي به هنر قالیبافی علاقه زيادي داشتم و در خيلي از زمينههاي هنري فعاليت ميكردم، مثل بافندگی اما هنگامي كه با دنياي گليم و قاليچه آشنا شدم، احساس كردم كه گمشدهام را پيدا كردهام.
این بانوی هنرمند افزود: وقتي مشغول بافت ميشوم متوجه گذشت زمان نميشوم. در خانه کار بافندگی را انجام می دهم که هم به امور خانه میرسم و هم بافندگی را دنبال می کنم.
وی تصریح کرد: متاسفانه هنگامي كه از بافندگي گليم، قالي، قاليچه و فرش صحبت ميشود كارگاههاي سنتي، دارهاي بزرگ، ريههاي بيمار، انگشتان آسيبديده و كمسويي چشمها در ذهن مردم تداعي ميشود، به همين خاطر در ابتداي امر استقبال بانوان از يادگيري هنر قاليبافي كم بود، اما بعد از برگزاري كلاسهاي معارفه كه هنرجويان متوجه شدند كه در اين روش به جاي تماس مستقيم دست، از ابزار استفاده ميشود و دار قالي جاي زيادي را در فضاي محدود خانه نميگيرد و در ضمن هيچ صدمهاي متوجه جسم افراد نميشود، شمار بانوان هنرجوي قاليبافي زياد شد.
ابتدا کارم را از کارگاه که در محله ناصرآباد بود آغاز کردم صبح ها با خانم های محله به کارگاه میرفتیم ودر آنجا مشغول بافندگی قالی می شدیم وگاهی از بس مشغول بودیم،مشکلات زندگیمان در گره های قالی گم می،شد .
اسکندری در پایلن گفت: ولی متاسفانه کارگاه جمع شد ما اجباراکارگاه را به منزل انتقال دادیم معمولاً صبح تا عصر مشغول بافندگي قالي هستم، حتي برخي از جمعهها را نيز به اين كار مشغول هستم، ولي يك روز در هفته را براي رسيدگي به امور خانه و خانواده اختصاص ميدهم.