در روزگار طاغوت و ایام اختلاط دختران و پسران در مدارس، تأسیس مدرسه دخترانه "دین و دانش" توسط آیت الله مشکوری در تهران، نور امید را در دل پیروان دین و مذهب روشن نگاه داشت.
به گزارش خبرگزاری بسیج از قم، سخن از آیت الله شیخ عباس مشکوری است؛ شخصیتی که در چنین روزهایی یعنی آخرین روزهای اردیبهشت ماه سال 1281 هجری شمسی دیده به جهان گشود و در تیر ماه سال 1351 هم دیده از جهان فرو بست تا در باغ رضوان قم به خاک سپرده شود.
حیات علمی و سیاسی این فقیه و عالم فرزانه، سرشار از نکتههای آموختنی است که این نوشتار می کوشد تا گوشهای از این نکات را مرور کند:
1 . فعالیت سیاسی شجاعانه و مستمر علیه رژیم ستمشاهی در متن زندگی
آیت الله مشکوری از جمله عالمانی است که با نهضت ملی شدن صنعت نفت و آیت الله سید ابوالقاسم کاشانی همراه بوده است.
او پس از آن هم به نهضت انقلابی حضرت امام خمینی پیوست و تا زمان ارتحالش، این حضور در صحنه را ادامه داد.
نقل است که در پانزدهم خرداد ماه سال 1342، عالمان شمیرانات تهران برای اعتراض به اعمال ددمنشانه مأموران شاه، در منزل وی اجتماع کردند و به همین دلیل، نیروهای امنیتی هم اطراف محل اقامت وی را به محاصره در آوردند. جالب این است که معظم له در ظهر همان روز و با همه تهدیدهای موجود، شجاعانه برای ادای نماز جماعت از منزل خارج شد. شاهدان نقل کردهاند که وی با شهامت و ابهت از مقابل نیروهای مسلح رژیم عبور کرد و آنان چنان مورد تأثیر حالت معنوی وی قرار گرفتند که سلام کرده و عرض ادب میکردند و نمی توانستند مانع خروج وی از منزل و رفتن برای اقامه نماز جماعت شوند.
دو . همراهی و همدلی همیشگی با مردم
این عالم پُرتلاش، از صمیم قلب یار و غمخوار مردم و به ویژه جوانان بود. نقل است که اگر بالای منبر بود و جوانی را میدید که داخل مسجد شده، او را برای نشستن در جایی مناسب فرا میخواند و با سلام کردن و احوال پرسی گرم، به استقبال او میرفت. اینچنین بود که جوانان هم مرید وی میشدند و او را به عنوان یک عالم باصفا میشناختند و احترام میکردند.
آیت الله مشکوری همچنین در ایجاد صلح و صفا در بین مردم بسیار میکوشید. درب منزل او همیشه به روی مردم باز بود و در اعیاد اسلامی هم برای بازدید و تألیف قلوب، به خانههای مردم سرکشی و از اهل منزل احوال پرسی میکرد.
در این باره، این حکایت از زبان یکی از مریدان خواندنی است:
"منزل ما احتیاج به تعمیر اساسی داشت و به همین دلیل باید خانه را تخلیه میکردیم؛ وقتی آیت الله مشکوری متوجه این موضوع شد، خود چند کارگر آورد و گفت: منزل ما دو اتاق خالی دارد.
او با اصرار فراوان از ما خواست تا به خانهاش برویم و حتی خودش برای انتقال اسباب و لوازم، دست به کار شد.
ما حدود هشت ماه در منزل ایشان اقامت داشتیم ... ."
3 . تواضع فراوان و پرهیز از القاب
او از عالمانی بود که از شهرت اجتماعی و القاب و عناوین نفرت داشت. روزی یکی از نزدیکان، وی را با عنوان "حضرت آیت الله مشکوری" خطاب کرد. نقل میکنند که وی آنچنان برافروخته شد که با وجود علاقه و ارادت نسبت به آن فرد، با عصبانیت گفت: دیگر این حرف را به زبان نیاور.
اگر بخواهی به من حضرت آیتالله بگویی، پس به حضرت آیت الله بروجردی چه میگویی؟
4. عشق مثال زدنی به برپایی هیئت و مجلس ذکر اهل بیت (ع)
او از آغاز زندگی با عشق به خاندان اهل بیت (ع) خو گرفت و تربیت شد؛ این بود که با وجود انبوه برنامههای گوناگون علمی، آموزشی و اجتماعی، در مجالس روضه خوانی و مدح اهل بیت (ع) حضوری فعال داشت و بهویژه برای مجالس محرّم و عاشورا، سر از پا نمی شناخت.
نقل است که در یکی از ماههای محرّم، وی در بستر بیماری قرار گرفت و پزشکان توصیه کردند که از جای خود حرکت نکند. اهالی مسجد هم از او خواستند تا استراحت را به شرکت در مجلس عزاداری ترجیح دهد، اما آیت الله مشکوری به محض شنیدن صدای عزاداران، چنان از خود بیخود میشد که اهالی منزل تصمیم میگرفتند برای بدتر نشدن حالش، وی به مسجد منتقل کنند؛ از طرف دیگر با توجه به دستور پزشکان مبنی بر ممانعت از حرکت، بستگان هم او را با بستر به مسجد میبُردند.
معظم له در عین حال، هیئت عزاداری و سینه زنی جوانان را در طول سال و در شبهای یکشنبه برپا میداشت و به همین منظور، برای هر یک از اعضای هیئت، یک پیراهن بلند عربی و یک چفیه تدارک دیده بود تا همه حاضران و بهویژه جوانان، با نظم و ترتیب خاصی در مراسم ذکر اهل بیت (ع) شرکت کنند.
5. توجه ویژه به امر به معروف و نهی از منکر
آیتالله مشکوری پس از پایان تحصیلات خود در نجف و بنا به دستور استادانش، به محله قلهک تهران رفت تا ضمن اقامت در این منطقه، تبلیغ و اقامه جماعت را آغاز کند.
در عین حال، معظم له به خوبی میدانست که رژیم ستمشاهی در آن سالها، به دنبال به فساد کشانیدن جوانان و ایجاد زمینه اختلاط دختر و پسر در مراکز آموزشی و مدارس است و به همین دلیل، دستور داده بودند تا پسران و دختران در یک کلاس و کنار هم بنشینند و شگفت آنکه در بیشتر مدارس دخترانه، معلمان مرد تدریس میکردند و بیشتر معلمان زن هم به مدارس پسرانه فرستاده میشدند.
به همین دلیل بود که حتی برخی خانوادهها ترجیح می دادند که فرزندانشان بی سواد بمانند، اما به فساد آلوده نشوند.
آیت الله مشکوری در آن سالها از معدود کسانی بود که برای اعلام مخالفت با این شیوه و البته اصلاح آن، اقدام به تأسیس مدرسه دخترانه "دین و دانش" کرد تا دانش آموزان دختر بتوانند در شرایطی مذهبی و عاری از هرگونه آلودگی، به تحصیل ادامه دهند.
معظم له همچنین در منطقه قلهک تهران و با توجه به وجود انبوه مغازههای شراب فروشی، کمر همت بست و موفق شد تا بسیاری از این مغازهها را با امر به معروف و نهی از منکر به تعطیلی بکشاند.
او همچنین وقتی مطلع شد که رژیم طاغوت با نیت فساد نوجوانان و جوانان، قصد تأسیس سینما را در منطقه قلهک دارد، به شدت با این تصمیم مخالفت کرد و تا زمانی که در قید حیات بود، اجازه تاسیس این سینما را نداد.
اینچنین است که همچنان و پس از نزدیک به نیم قرن از ارتحال آن مرد خدا، یاد و نامش در دلها و بر سر زبانهاست و همگان از این مرد الهی، به نیکی یاد می کنند.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار