خبرِ شلیکِ موشکهای نقطه زنِ سپاه، از کردستان
و کرمانشاه به دیرالزور(محل تجمع سرکردگان داعش)،همه ایرانیان را شوکه کرد.
خبری که بلافاصله در صدرِ اخبارِ رسانه
های ایران و جهان قرار گرفت.
تعابیر و تفاسیر مختلفی از جانب کارشناسان
و متخصصان و سیاسیون صورت گرفت.
بی شک،" موشک، جوابِ ترقه" یکی
از این تعابیرِ زیبا بود، که برای توصیف این اتفاق از جانب رسانه ها بیان شد.این تعبیر
مُلهم از پیامِ رهبر انقلاب بود، که تجاوزِ داعش و اقدام تروریستی انها را، ترقه بازی
کوچک توصیف کرده بود.
شلیکِ موشکهای سپاه،اراده ی جمهوری اسلامی
ایران، برایِ استفاده از تجهیزات نظامی پیشرفته خود را نشان داد.بی شک هر ایرانی غیرتمند،
از رویت اقتدار نیروهای مسلح ایران،در منطقه ی پُرآشوب خاورمیانه،احساسِ غرور کرد.
شادی و رضایت در چشمان هر ایرانی دیده میشد.
بعد از حادثه تروریستی و ورود داعش به تهران،شاهدِ
دو قطبی شدن جامعه بودیم.گروهی علتِ ورودِ داعش به تهران را،رویکردِ دولت روحانی به
سپاه و نیروهای امنیتی دانستند.برخی از افراد، از دولت و دیپلماتهایش می خواستند که
خود را برای مذاکره با داعش،به حیاطِ مجلس برسانند.آنها اتفاقاتِ تهران را، نتیجه و
برآیند برجام تفسیر می کردند.سپاه را عامل امنیت و دولت را عامل ناامنی توصیف می کردند.
گروه دوم، رویکرد متفاوتی داشتند.آنها دولت
را مقصرِ حادثه نمی دانستند.بلکه، تجاوز داعش به قلب تهران را، به دیده تردید می نگریستند.آنها
نیروهای امنیتی و سپاه را مقصر دانسته و ضرورتِ تقویت حراست از ارگانهای حساس و امنیت
مرزها را گوشزد کردند.
اما در موضوعِ حمله ی موشکهای ایرانی به
دِیرُالزور،شاهدِ دو قطبی شدنِ جامعه نبودیم.بلکه بعد از نمایش اقتدار موشکی سپاه،شاهدِ
اوجِ وحدت، وفاق و روحیه ملی در ایران و ایرانی، بودیم.
باید اعتراف کرد در این مورد هم،شاهدِ اختلافِ
دیدگاهِ سیاسیون و احزاب هستیم.اختلافِ دیدگاه بین احزاب سیاسی،خود را در مصداقی به
نام " رئیس جمهور روحانی" نشان داد.
به تعبیر فوتبالیها،باید بگویم بعد از شلیکِ
موشکهای نقطه زن،سپاه به میدان بازی برگشت.سپاهی که در دوران انتخابات و مناظرات،بیشترین
حمله ها و انتقادات را،از جانبِ دولت و برخی سیاسیون، به جان خریده بود، بعد از انتخابات
و خاصه پس از حادثه تروریستی تهران، باز به صدر سیاست در کشور بازگشت.
بله،زمین بازی عوض شد. سپاهی که در نیمه
اول بازی(قبل از انتخابات) بازیکن ذخیره سیاست بود. در نیمه دوم، به بازیکن نوک حمله
و بازیگر اصلی سیاست کشور تبدیل شد. بعد از حادثه تروریستی، نیروهای ارزشی و سپاهی
دیگر بدهکار سیاسی نبودند، بلکه به طلبکار سیاسی، تبدیل شدند.
جایگاه مدافعین حرم، نیروهای امنیتی و سپاهی
پُررنگ شد و بالعکس،گفتمانِ مقابل،رنگ باخت. برای همین،آنها از سکوت(یا ورود دیرهنگام
)جناب روحانی به موضوعِ حمله موشکی سپاه،گِله کردند.
اگر بخواهم از مباحثِ کلیدی روابط بین الملل،
برای تبیین این موضوع استفاده کنم، باید عرض کنم، تصمیم برای جنگ یا تجاوز،کارِ مشترکِ
نظامیان و سران سیاسی(دولتی)هست.
اختلاف بین سران سیاسی و استراتژیستها(نظامیان)
در مدیریت جنگها دیده می شود.معمولاً تصمیم به حمله را سیاسیون می گیرند و جنگ با نظامیان
است.اما در ادامه، ممکن است،جنگ از دستِ سیاسیون(سران دولتی)خارج شود و استراتژیست
ها تمام کننده باشند.
ولی در این مورد،شروع کننده، تمام کننده
و تصمیم گیرنده اصلی، سپاه(زیر نظر رهبری) بود و رئیس جمهور به عنوانِ دومین مقام سیاسی
کشور،در سایه قرار گرفت.
هرچند گفته شد که شورای عالی امنیت ملی،
تصمیم گیرنده اصلی بوده و تصمیمات به تایید رهبری رسیده است، اما ابهاماتی باقی مانده
است.آیا رئیس جمهور به عنوان رئیس شورای عالی امنیت ملی،از تصمیمِ شورا مطلع بوده
است یا نه؟و آیا رضایت داشته است؟
تحلیل بنده این است،با توجه به اینکه مسائل
نظامی(موضوع سخت)حساسیت خاصی دارد،جناب روحانی نمی توانست رویکرد خود را نشان دهد.لذا
زمین بازی را عوض کرد.با این حساب، تقابلِ گفتمانی و فکری دولت و اصولگرایان، به سمتِ
موضوع نرم سرازیر شد. برای همین در شبهای قدر و شهادت امام علی(ع)، شاهدِ تقابُلِ گفتمانی
اصولگرایان و اصلاح طلبان با محوریتِ ولایت و رهبری و جایگاه مردم در مشروعیت حکومت
بودیم.روحانی، مخالفت خود با سیاستهای نظام را با طرح مباحثِ تاریخی دینی و گفتمانی
نشان می دهد. البته پیام رئیس جمهور در این باره،از طرف اصولگرایان بی جواب نماند.
نتیجه اینکه،دولت باید متوجه شود، زمین
بازی عوض شده است.در موضوعی که نظامیان شروع کردند و تخصص آن را دارند، و از طرفی وظیفه
آنهاست، نمی توان آنها را دخیل ندانست.لذا روحانی بالاجبار باید شاهد دخالت آنها در
سیاست باشد.و این است علت نگرانی روحانی.
محمدعلی هژبری(دکتری علوم سیاسی و تحلیگر مسائل سیاسی)