29 اسفند 1329، سالروز ملی شدن صنعت نفت و نقطه عطف استقلالخواهی ملت بزرگ ایران درزمانی است که انگلستان از قِبَل منابع نفتی ایران و سایر کشورهای خاورمیانه، درآمدهای گزافی را به نفع خود رقم میزد، حماسه تاریخی که درگرو رهبری دینی، اتحاد، حضور مردم و جبهه ملی، درصدد شد تا دست طمع استعمار را از دامن ملت ایران کوتاه کند.
تاریخِ عبرتانگیزی که میتوان آن را مایه عبرت دانست و از آن آموخت که در دنیایی که قدرتها با فرمول قانون جنگل شاخوشانه میکشند، باید قدرتمند بود و قدرتمند جنگید و قدرتمند نفس کشید تا نتیجه تاریخ، برای دوباره تاریخِ آینده رقم نخورد و آیندگان بر سازندگان تاریخِ امروز، خرده نگیرند که چرا از تاریخ درس نگرفتید و آنوقت عبرت را مشقِ شب ما میکنید؟!
نهضتِ دکتر و اعلام جهاد آیتالله
تاریخ ملی شدن صنعت نفت را با نام دکتر مصدق و آیتالله کاشانی میشناسند، نهضتِ دکتر و اعلام جهاد آیتالله، دست در دست هم مردم را پایِ ثابتِ حقخواهی مسلمِ خود کرد تا نابخردان و استعمارگران، دستشان را از دامان ملت ایران، ملتی که تاریخ ثبتکننده آزادیخواهیهای استقلال طلبانه اوست کوتاه کند و تاریخ ایران را برای همیشه از چنگال وجود منفورشان در امان بدارند.
تاریخ نمیتواند از اتحاد نیروهای مذهبی و ملی در جریان ملی شدن صنعت نفت به خصوص در دوران روی کار آمدن دولت رزمآرا چشم بپوشد و دولت رزمآرا را که در حمایت انگلستان و آمریکا بوده و برای جلوگیری از صنعت ملی شدن نفت بهطور محرمانه با انگلستان مذاکره میکرد نادیده بگیرد، دولتی که محرمانه با انگلستان مذاکره کرد و با تحقیر روحیه ملی اعلام کرد که «ایرانیان حتی قادر به اداره کارخانه سیمان نیستند» بدینسان ملی کردن صنعت نفت ایران را بزرگترین خیانت عنوان کرد و نام خود را بهعنوان چهره نابخردِ تاریخِ ایران ثبت کرد، چراکه تا زمان حیات او باوجوداینکه ملی شدن صنعت نفت، خواست ملت بزرگ ایران بود، باقدرت سیاسی و نظامیاش و تعداد کم نمایندگان مدافع نهضت ملی شدن صنعت نفت تصویب نشد و بلافاصله بعد از کشته شدن رزمآرا که منجر به کاهش بهای سهام شرکت نفت انگلستان شد، کمیسیون نفت مجلس در تاریخ 17 اسفند 1329 پیشنهاد ملی شدن صنعت نفت را مطرح کرد.
با کشته شدن رزمآرا انگلستان که مهره خود را در ایران ازدستداده بود کشتن او را یک فاجعه توصیف کرد و بهای سهام شرکت نفت انگلستان بهسرعت تنزل و ملی شدن صنعت نفت در تاریخ 24 این ماه در مجلس تصویب و بعد از پنج روز یعنی 29 اسفند به امضای شاه رسید.
سرور مردم ایران از ملی شدن صنعت نفت
تصویب طرح ملی شدن صنعت نفت که موجی از شادی و سرور را در میان مردم ایران ایجاد کرده بود، دولت انگلستان را بر آن داشت تا برای برونرفت از فشار این تصویب که منافع او را از بین برد، دولت ایران را تحتفشار قرار دهد تا با انتصاب حسین علاء مانع اجرای قانون ملی شدن نفت شود اما نمیدانست که این توطئه علیه ملت ایران در برابر اراده مردم، نقش بر آب میشود و تلاش و کارشکنیهای زیاد حسین علاء یارای مقابله بااراده آهنین مردم ایران را ندارد بنابراین، او ترجیح داد استعفا را بهای ناتوانی خود در حل بحران نفت بداند و از این پست استعفا کند.
دکتر محمد مصدق که در اردیبهشت ۱۳۳۰ مأمور به تشکیل کابینه شده بود برای پذیرش نخستوزیری، تحقق خواستِ بهحق مردم این سرزمین در اجرای ملی شدن صنعت نفت را شرط کرد و برای خلع ید شرکت نفت ایران از دست انگلیس اقدام و برنامهریزی کرد تا نفت ایران را به مشتریان به نرخ عادلانه به فروش برساند.
اما انگلیس که همه رؤیاهای خود را بر آبرفته میدید اقدام به شکایت علیه ایران به دیوان دادگستری بینالمللی لاهه کرد و با گستاخی تمام، ایران را به فرستادن چهار هزار چترباز و رزمناوهای خود به مرز آبی کشور تهدید کرد که البته با اعلام جهاد آیتالله کاشانی مواجه شد.
نفوذ و زیادهخواهیهای استعمار گران منجر شد تا ایران با استعفای دستهجمعی کارشناسان خارجی مواجه و تولید نفت ایران تا حد رفع نیاز داخلی کاهش پیدا کند که این موضوع باعث شد در سال ۱۳۳۰ آخرین پالایشگاه آبادان نیز تعطیل شود.
ماجرای زیادهخواهی استعمار گران در نظامی که قانون جنگل بر آن حکم فرماست در همینجا به پایان نرسید و منجر به این شد که شورای امنیت ملی سازمان ملل متحد، مصدق را برای پاسخگویی در مورد ملی شدن صنعت نفت و اخراج انگلیسیها به نیویورک بخواند، ملی شدنی که تنها نتیجه آن کوتاه کردن دست زیاده خواهان بود و نه بیشتر، ملی شدنی که نشانه عزت مردم کشور بود و نه بیشتر، ملی شدنی که نه مرگ بر آمریکا در برداشت و نه از حزبالله حمایت میکرد، ملی شدنی که نه موشک داشت و نه از نابودی اسرائیل سخن میگفت، تنها و تنها ملی شدنی بود که سخن از کوتاهی دست زیاده خواهان میگفت و ولا غیر ...
تاریخ ایران بارها شاهد تحریم و فشار اقتصادی زیاده خواهان شده است
برایناساس، سازمان ملل متحد که با اسنادی از دخالت دولت انگلستان در امور داخلی ایران توسط مصدق مواجه شد به مسکوت ماندن شکایت انگلیس بسنده و رأی شورا به نفع ایران تمام کرد اما توطئهها پایان نیافت و به سبب کاهش تولید نفت، صادرات ایران کاهش و تحریمهای اقتصادی و فشارهای دولت انگلستان منجر به کاهش سریع درآمد دولت ایران شد تا تاریخِ ایران بار دیگر شاهد مشکلات شدید اقتصادی شده و مجبور به فروش اوراق قرض شود.
پسازاین مهم، آمریکا نیز برای بهرهمندی و جا نماندن از این سفره عظیم خدادادی ایران، خود را وارد میدان کرد تا به سبب رقابتش با انگلستان بهطور نسبی و مشروط از صنعت ملی شدن نفت حمایت و اقدام به ایجاد روابط دوستانه با دولت مصدق با پشتیبانی از نهضت ملی شدن نفت کند تا از این طریق ایران را زیر نفوذ و سلطه خود درآورده و در مقابل شوروی یعنی قطب جنگ سردیاش، قد علم کند.
باگذشت زمان و چرخش سیاست آمریکا در قبال نهضت ملی شدن نفت، سازمان جاسوسی آمریکا مأموریت خود را با همکاری سازمان جاسوسی انگلستان برای براندازی دولت مصدق و سرکوب نهضت ملی شدن نفت در پیش گرفت تا ماهیت زیادهخواهی خود را ملموستر به تاریخ ثابت کند، ازاینرو، انگلستان و آمریکا باهدف تضعیف حکومت دکترمصدق، دستبهیکی کرده و با عملیاتهای مختلف ازجمله عملیات «چکمه» که توسط انگلستان انجام شد درراه سرنگونی دولتی استقلالخواه گام بردارند و با تحریم خرید نفت ایران و تهدید کشورهای خریدار نفت به تعقیب قضایی و مجازات، دولت مصدق را هرروز ضعیف و ضعیفتر کند.
گفتمان مقابله با خوی استعمار گری مشق هر شب تاریخ برای آزادگان و آزادیخواهان
تاریخ، درسآموزی است که غفلت از آن، آینده را نیز تحت تأثیر قرار میدهد، تاریخ؛ مدام از قانون جنگل سخن میگوید و زیادهخواهیهای گرگصفتان و استعمارگران با شیوهها و متد مختلف برای رسیدن به اهداف شوم خود، تاریخ از هوشیاری و بیداری سخن میگوید و گفتمان مقابله با خوی استعمار گری را مشق هر شب آزادگان و آزادیخواهان میکند، تاریخ خوب میآموزد که زیاده خواهان مشکلشان گفتمان انقلابی گری و ایدئولوژی نیست بلکه همه مشکل آن مقابله با خوی استعمار گری است.
ایرانِ امروز را متهم به مرگ خواهی میکنند و کشوری که خود قربانی تروریسم است را متهم به حمایت از تروریست میدانند، ایرانِ امروز را متهم به حمایت از مظلوم میدانند و مرگ خواهی خوی استعمارگریشان را بهعمد به مرگ خوانی برای ملت جدا از حکومتش تعبیر میکنند، ایرانِ امروز را متهم به ساخت موشک با شعار «اسرائیل باید از صحنه روزگار حذف شود» میکند و با تحریم و تهدیدِ مردم بزرگ این کشورِ پهناور را تحتفشار قرار میدهد.
تاریخ دنبال یک پاسخ است تا ثابت کند خوی استعمارگری کاری به گفتمان ایدئولوژی ندارد، بلکه تنها از نگاه طرفداران قانون جنگلیها، گفتمانی منفور است که با خوی استعمارگری و گرگصفتی مخالفت کند اگرنه مصدق که موشک نساخت چرا تحریمش کردند؟ مصدق که با شعار مرگ بر آمریکا برای ملی شدن صنعت نفت قیام نکرد پس چرا تحریم شد؟ مصدق که از حزبالله حمایت نمیکرد و حرفی از صدور گفتمان انقلابی نمیزد پس چرا تحریمش کردند؟
مقابله با استقلالطلبی محور اندیشه قانون جنگلیهاست
پاسخ این است که در قانون جنگل، محور مقابله، استقلالطلبی است و گفتمان آزادیخواه و استقلالخواه باید از صحنه روزگار حذف شود چراکه استقلالخواهی فطری است و اگر قدرت بگیرد، جایی برای قدرتطلبی و زیادهخواهی باقی نمیگذارد، برای زیاده خواهان چه فرق میکند نفت باشد یا هستهای، موشک باشد یا نقطه زن، اینکه شعارت استقلالطلبی است محکوم به فنا هستید و باید برای پارهای از توضیحات به شورای امنیت سازمان ملل متحد بارها و بارها فراخوانده شوید.
فرقی نمیکند معتقد به ایدئولوژی اسلامی باشید یا ملیگرا، همینکه استقلالطلبید و مقابله با خوی استعمارگری را هدف زندگی اجتماعی خود بدانید محکوم به فنا هستید و محکوم به نابودی، بازهم فرقی نمیکند از گرسنگی و قحطی نابود شوید یا با وحشیگری یا حیوانصفتی برخی گرگصفتان، سر تان بریده شود، اصلاً انسانیت و انسان از حیث انسان بودن محترم است فقط برای از ما بهترهاست و برای حقوق گزینشی بشر، حقوقی که بهصورت گزینشی تنها برای گرگصفتان در قانونِ جنگلِ بینالملل ساختهشده نه برای همه انسانها به یک اندازه؛ انسان بودن از حیث انسان بودن معنایی ندارد.
در دنیایی که جنگ بر سر انرژی است، ملیگرا باشید یا اسلامگرا برای زیاده خواهان، توفیری نمیکند چراکه تنها باید استقلالخواه نباشید تا همیشه در تسخیر باشید و گوشبهفرمان! و یا بسان برخی کشورهای منطقه، گاو شیرده باشید و اگر شیر گاوتان به اتمام رسید، شما هم به جرمِ اتمامِ شیرِ گاوتان، محکوم به فنا هستید...
رهبر نهضت ملی شدن صنعت نفت سفیر آمریکا را از خانهاش بیرون کرد
القصه! سخن فراوان و زبان قاصر اما یادمان نرود که کودتا برای دولت ملیگرای مصدق به تاریخ ثابت کرد «استقلالخواهی» تنها رمز محکومیت استقلالخواهان و گفتمان مقابله با خوی استعمار گری است، چراکه یادمان نمیرود نقش آمریکا در سرنگونیِ دولتِ ملیگرایِ ایرانِ قبل از انقلاب را که منجر به نفوذِ مستقیمِ ربعِ قرنِ آمریکاییها به ایران شد تا مبادا دست از پا خطا کرده و حرفی از استقلال ایران بزنیم، دولت ایالاتمتحده آمریکا که نقش مهم و مؤثری در سازماندهی و هدایت نیروهای مخالف برای سرنگونی دولت مصدق ایفا و با هدایت و رهبری کودتا فضلالله زاهدی را بهعنوان فرمانده نظامی کودتا انتخاب و شاه را متقاعد کرد که او را بپذیرد، نشان از زیادهخواهی قدرتِ پوشالیِ بهظاهر قدرتمندِ آن دوران، علیه استقلال ملت ایران است چراکه بر اساس اسناد مندرج در سازمان سیاه، لوئی هندرسن، سفیر آمریکا نقش مهمی در کودتا بر عهده داشت تا دکتر مصدق را مکلف به کنارهگیری از پست خود کند که با برخورد شدید مصدق مواجه شد بهطوریکه رهبر نهضت ملی شدن صنعت نفت او را از خانهاش بیرون کرد.
تحریم و تهدید ایران، رفتار مشترک زیاده خواهان در دو نقطه تاریخی کشور
تاریخ ایران، خوب معلمی است برای ملت ایران تا یادمان دهد نظام بینالملل نظام جنگل است و در این نظام، استقلالخواهی جرم است آنهم از نوع وخیمش، وقتی تاریخ را ورق میزنیم از تحریم و تهدید کشورهای دیگر به تعقیب قضایی در مقابله با ارتباط با ایران در دو نقطه تاریخ کشور مشاهده میکنیم یکی در صنعت نفت و دیگری در صنعت هستهای، برای شورای امنیت ملی هم فرقی نکرد که این خواست با گفتمان اسلامی مطرح شد یا با گفتمان ملیگرایی و این نیز در تاریخ پرفرازونشیب ایران متمدن ثبت خواهد شد تا آیندگان، بیش از امروزیها چهره گرگصفتان را بشناسند و از آن عبرت بگیرند.
انتهای پیام/