به یاد روزهای عید در جنوب؛

اروند؛ سرزمین نخل های بی سر

تبریز- سرزمین نخل های بی سر، نمی دانی چه قدر لحظه شماری کردم دوباره ببینمت، مدتی است که دلم برای دیدنت تنگ شده است، برای زلال مهربان آب هایت که با نسیم ملایم بهار موج موج نگاهمان را به تماشا می کشد.
کد خبر: ۹۳۲۹۴۹۵
|
۰۳ فروردين ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۴

به گزارش خبرگزاری بسیج از آذربایجان شرقی، هر سال فروردین که فرا می رسد بیشتر دلتنگت می شوم و دغدغه این که دوباره می توانم کنارت بیایم سخت پریشانم می کند، می دانم که برای تو نوشتن سخت است و از تو نوشتن سخت تر.

زلال مهربان سرزمین عشق و خون! از دغدغه هایم به تو پناه می آوردم تا دلتنگی هایم را با تو به مویه بنشینم، از خودت بگو! از سماع عارفانه رزمندگانی که پیش از شب عملیات لابه لای نی زارها هریک در گوشه ای به نجوای شیرین با خدا دل سپرده بودند، از سنگرهای کوچکی که سکوی عروج مردانی بزرگ بود، از سنگرهایی که هنوز دلتنگی دلباختگان شهیدت را در خودش نهفته دارد و گویی زمزمه راز و نیازشان به گوش می رسد.

تصویر زلال حماسه، تقویم بزرگ رشادت ها!  می خواستم بیایم تا انتظاری را که دلتنگم کرده بود از شانه های خسته ام بر آب های روانت بسپارم، قبول کن تا از دغدغه هایم با تو بگویم و از روزمرگی هایم رها شوم، سخت است تردیدهایی که امروز هر یک از ما را در بند کرده است، با من حرف بزن، نه با من، با ما حرف بزن، هر یک حرف هایی ناگفته اي داریم از روزگاری که در آن نفس می کشیم.

گاهی باور اسطوره هایی که در وجب وجب کنار آب هایت دل سپرده و دل دادند شايد برای برخی فقط افسانه باشد! اما من با همه وجودم باورتان دارم، همه رزمندگان و همه آب هایت را، نی زارها و نخل هایت را که هنوز هم نمود واقعی مقاومتند و یادمان شهیدی که هر بار به زیارتم می خواند.

چه قدر گریه هایم آشفته اند از اندوهی که دارند اما فرصت عجیب ناباورانه در گذر خود مرا از تو دور کرده است اما دلم در میان آب هایت می ماند و نگاهم در میان نی زارهایت گره خورده است

 

رقیه غلامی

 

ارسال نظرات
آخرین اخبار