خصوصیات اخلاقی و خاطراتی از شهید آرمان علی وردی
به گرارش خبرگزاری بسیج ؛ شهید آرمان علی وردی یکی از شهدای مدافع امنیت است ، این شهید در جریان اغتشاشات سال گذشته توسط عوامل خود فروخته و وابسته به جریان برانداز ، به طرز ناجوانمردانه ای با ضربات مهلک به درجه رفیع شهادت نائل گردید. به همین منظور در ادامه مختصری از خاطرات و خصوصیات این شهید بزرگوار که در مصاحبه های گوناگون با دوستان و اطرافیان انجام گردید خدمتتان بازگو میشود.
شهید آرمان علی وردی از دوران نوجوانی خود بسیار شیرین زبان بود:
یعنی خیلی از بزرگان پای صحبتهای آرمان علی وردی در پلدختر مینشستند. به خاطر شیرین زبانی شهید آرمان یاد دارم که یکی از فرماندهان سپاه سابق بروجرد آمد آنجا به ایشان گفتیم حاجی یک صحبتی برای ما بکنید؛ ایشان گفتند : خیر! این نوجوان خیلی شیرین صحبت میکند؛ بگذارید ببینم این نوجوان چه صحبتی میکند.
مسئولیت پذیری شهید آرمان علی وردی:
به آرمان یک مسئولیت دادند که شما مسئول این کار هستید توی این 15 روزه مسئولیت خود نشد که از این مسئولیت سرپیچی کند. تا اخرین لحظه پای مسئولیت خود ماند و به بهترین نحو ممکن آن مسئولیت را به اتمام رساند.
خوش اخلاقی و کارهای تشکیلاتی، تربیتی:
خوش اخلاقی یکی از صفارت بارز شهید آرمان بود که در رفتار او کاملا احساس می شد. یادم هست هر موقعی که ما را میدید با خوش برخوردی با ما برخورد میکرد؛ مخصوصا طلبهها، خیلی حساس بود که به طور درستی با طلبه ها برخورد کند.
به کانون های تربیتی بسیار توجه داشت و کارهای مستمری را انجام میداد:
در کارهای تربیتی بسیار شرکت میکرد و برای نوجوان ها بسیار کار تربیتی آموزشی میگذاشت. یک برادر هم داشت که بسیار روی برادر خود کار میکرد. با نوجوان ها بسیار ارتباط میگرفت به طور مثال موقعی که وارد کانون تربیتی جلسه ما میشد تمام نوجوان ها از دیدن آرمان خوشحال میشدند. میگفت: اگر من بتوانم یکی از این نوجوانها را در راه امام حسین(ع) قرار بدهم برای من کافیست.
آرمان بسیار به درس های حوزه اهمیت میداد:
نمره درس های شهید آرمان علی وردی در حوزه بسیار خوب بود. به طور مثال در پایه اول حوزه یک مقاله پژوهشی نوشت که رتبه برتر هم شد.
آرمان علی وردی بسیار صادق بود:
هم در گفتار و عمل، مصداق صداقت را در سیر زندگی شهید آرمان علی وردی کاملا احساس میشد.
در عقیده های خود بسیار صادق بود هر مقدار که اعتقاد داشت اول خود آرمان رعایت میکرد.
خاطراتی از زندگینامه شهید آرمان:
روزی یکی از شهدای دفاع مقدس به نام شهید عبدالله پولادوند تفحص شد. ایشان طلبه بودند؛
شهید آرمان بسیار غبطه خوردند به حال این شهید و در گروهی که رفقای ما پیام شهادت شهید پولادوند را اعلام کردند؛ یادم هست آرمان پیامی نوشت که متن آن پیام این بود:
«چه سعادتی این شهید داشته است. این شهید هم طلبه بودند و هم بسیجی و هم به شهادت رسیدند.»
که در آخر خود آرمان هم به همین گونه به شهادت رسید.
در حجره ای که با ایشان بودیم خیلی سعی میکرد که بدون وضو نخوابد. بسیار دغدغه این را داشت که نماز شب خود را حتما بخواند. در نماز شبهای خود هم بسیار گریه میکرد و دعای ایشان در نمازهای شب خود دعای شهادت میکردند.
یادم هست داخل مسجد همه خوابیده بودند؛ بنده وارد شدم با صورت گل مال، نزدیکهای ظهر بود، من هم داخل مسجد استراحت کردم. دو الی سه دقیقه نشد که دیدم یک شئ نرمی یک شخصی به صورتم کشید؛
دستم را که روی صورت خود کشیدم دستم کفی شد بعد که بلند شدم دیدم ارمان با صابون صورت من را کفی کرد تا بشوید. به آرمان گفتم: نمیبینی من خواب هستم! میخواهم بخوابم؛ از خواب بیدارم نکن!! بعد به یک حالتی بلند شدم و رفتم تا صورت خود را بشویم. آرمان حس کرد که من از دست او ناراحت شدم؛ داشتم کفهای صورت ام را میشستم ناگهان دیدم همان صابون دوباره روی صورتم آمد.
گفت ناراحت نشدی که من صورتت را صابونی کردم؟! گفتم: ناراحت نشدم، گفت: بگذار من خودم صورتت را میشویم.