رضا کانونی، دانشجوی دکتری برنامه ریزی شهری دانشگاه تهران در گفتوگو با ایسنا اظهار کرد: شهر به عنوان پدیدهای اجتماعی و انسانی در یک رابطه دیالکتیک با جامعه و فضا قرار دارد. امروزه سرعت رشد شهرها افزایش یافته، به طوریکه برنامه اسکان بشر سازمان ملل متحد (UN Habitat) قرن ۲۱ را «قرن شهری» نامگذاری کرده است. شهرها با توجه به اینکه یک سیستم پیچیده محسوب میشوند لذا مدیریت آنها نیازمند اصول خاص خود بوده و پیچیدگی ها و عدم قطعیتهای عصر حاضر وضعیت را بیش از پیش دچار تغییرات سریع و روزافزون میکند و همین امر تغییر در روشها و نگاههای مدیریتی و برنامهریزی را اجتناب ناپذیر میکند.
مدرس دانشگاه بیان کرد: با توجه به موارد ذکر شده مدیریت شهرهای امروزی نیازمند تغییر پارادایم از «حکومتمحوری» به «حکمروایی» هستند. ماهیت مدیریت شهری به عنوان جزئی از ساختار مدیریت کلان کشور، با تمرکزگرایی همراه است و به همین دلیل نمیتوان انتظار داشت که در سطوح پایینتر جامعه در شهرها شاهد شکلگیری نوعی از مدیریت دموکراتیک معطوف به حکمروایی شایسته شهری باشیم.
دانشجوی دکتری برنامه ریزی شهری تصریح کرد: شفافیت، پاسخگویی، قانونمداری، مسئولیتپذیری، مشارکت، اثربخشی و کارآیی جزو شاخصهای حکمروایی شایسته شهری هستند که با توجه به این شاخصها اگر ارکانهای دولتی، بخشهای خصوصی، نهادهای مردمی، تعاونیها، احزاب قانونی، انجمنهای محلی و به صورت کلی «مردم، نهادها و دولت» را نقشآفرینان اصلی در حکمروایی شایسته شهری بدانیم میتوان گفت که بدلیل نقشآفرینی و تاثیرگذاری دولت از سطوح وزارتخانهای تا سازمانها و ادارات محلی در حکمرانی شهرها، فاصله بسیار زیادی با شکلگیری حکمروایی شایسته داریم.
کانونی افزود: نهادهای مردمی به عنوان حلقه واسط بین مردم و دولت نقش مهمی در ایجاد حکمروایی شایسته در شهرها دارند. شورای اسلامی شهرها به عنوان بخش مردمی مدیریت شهری، میتواند با استفاده از ظرفیتهای موجود قانونی در اختیار خود باعث شکلگیری فرایندهای تعامل و همکاری داوطلبانه میان کلیه نهادهای ذینفع در مدیریت شهری شود. مشارکت میان حوزههای دولتی، عمومی، خصوصی و مدنی و مردمی و تصمیمگیری و برنامهریزی بر اساس اجماع میان این چهار گروه امکان موفقیت طرحها و برنامههای شهری را افزایش داده و گام مهمی در رسیدن به توسعه پایدار شهری و شهرهای زیستپذیر برداشته میشود.
وی گفت: امروزه نظریات بسیار زیادی در حوزه برنامهریزی شهری وجود دارد که به نوعی میتوان گفت هدف همه آنها در نهایت رسیدن به عدالت اجتماعی و فضایی، ایجاد فرصتهای برابر برای همه شهروندان و دستیابی به شهرهای سالم و تاب آور میباشد و در این بین حکمروایی شایسته شهری اصلیترین مسیر رسیدن به این اهداف بوده و به به بیانی کلی تر ایجاد «شهرهای مردممدار» را امکانپذیر می سازد.
کانونی ضمن اشاره به اینکه انفصال لایههای پایین و بالای جامعه باعث آشفتگیها و بروز مشکلات عدیدهای میشود و این امر خود باعث هدررفت سرمایههای ملی و محلی (اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و محیط زیستی) خواهد شد بیان کرد: استفاده از رویکرد حکمروایی شایسته شهری، میتواند این شکاف را تعدیل و به یک گفتمان محلیِ مورد وفاق همگان در سایه تعامل بین ذینفعان و حفظ یکپارچگیهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و گسترش عدالت اجتماعی و فضایی باعث بهگشت زندگی شهروندان شود.