هادی ابراهیمی: حاکمیت کهن، همه جانبه و بلامنازع صهیونیستها بر سرزمین خبری رسانه های بین المللی و سیاستگذاری یک طرفه و سانسور محور آنها بر ابررسانه ها و قبضه کردن افکار عمومی از طریق مدیریت رسانه های غول پیکر به بهانه تأمین نیازها و تغذیه فکری مخاطبان و حتی محققان، واقعیت تلخی بود که حتی رسانه های نوظهوری مانند الجزیره نیز نمی توانستند خدشه چندانی بر ساختار باورپذیر کنش گران عرصه خبر و آنالیز و تحلیل و پردازش آن وارد و مرجعیت رسانه ای صهیونیستها را دو کانونه کنند و یا حداقل یک کوچه فرعی در بزرگراههای خبری آنها به وجود آورند
اتفاقات جهانی با هر ماهیتی و در هر موقعیتی همانگونه روایت می شدند که صهیونیست ها می خواستند و پدیده ای بنام مرداخ همان پادشاه رسانه ای جهان که ایرانی ها این صهیونیست سانسورچی را بیشتر با فارسی وان می شناسند، بالاترین سطح انحصارگری رسانه ای را با سرمایه گذاری های نجومی محقق کرد تا افکار عمومی را بدون جنگ نظامی و بدون شلیک گلوله و پرتاب بمب در تصرف کامل خود درآورد و با سوار شدن بر گرده مخاطبان بنای فکری جهانیان را بر اساس مهندسی صهیونیسم بین المللی معماری و بازطراحی کند.
جالب اینجاست که علاوه بر شبکه های بسیار متکثر و متنوع رادیویی و تلویزیونی، قدرتهای مطرح جهانی نیز با تأسیس شبکه های ذی نفوذی مثل BBC و VOA و حتی شبکه های فارسی زبان بظاهر متعلق به اپوزیسیون و به واقع وابسته به سازمانهای اطلاعاتی نظام سلطه جهانی مثل من و تو و اینترنشنال و غیره، همه و همه در نقش دستیاران رسانه ای صهیونیستها عمل کرده و جبهه جنگ رسانه ای آنها را تقویت می کردند
تولد فضای مجازی و راه اندازی شبکه های اجتماعی و کانالها و گروههای سایبری، عنان افکار عمومی را به طور کامل به صهیونیستها سپرد و در این شرایط سخت و سلطه مطلقه صهیونیستها، رسانه ملی با اتخاذ سیاست های تحول خواه و تغییر استراتژی از مصرف کننده محصولات رسانه ای، به تولیدکننده محصولات متفاوت و روایتگر اول و مستقل از آنها مبدل شد و برای بازپس گیری مرجعیت رسانه ای داخل کشور، عملیات ایجاد مرجعیت رسانه ای منطقه ای و مشخصا مرجعیت رسانه ای قلمرو نفوذ جبهه مقاومت را شکل داد و اولین گام را برای شکستن انحصار رسانه ای صهیونیستها محکم برداشت.
همزمان با روایت متفاوت رسانه ملی از اتفاقات داخلی و منطقه ای که با ریزش هیمنه رسانه ای صهیونیستها همراه شد، شاهد شکل گیری مستقیم و غیرمستقیم مبارزه رسانه ای و امنیتی نفس گیر صهیونیستها جهت تخریب وجهه و اعتبار و ممانعت از مرجعیت رسانه ملی شدیم که طی آن عملیات های ایذایی تزریق شبهه و شایعه و القاء و ابهام و … علیه رسانه ملی، یکی پس از دیگری آغاز و پیگیری شد و هر چه که از زمان می گذشت و هر اندازه که شاخصه های موفقیت رسانه ملی آشکارتر می شد، شدت، کیفیت و کمیت و حتی سرعت عملیاتهای تخریبی و تحریفی افزایش می یافت و جدای از مجادله های نظامی و سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و … مجادله رسانه ای برای کاهش نقش آفرینی های رسانه ملی در ذیل مجادله های فوق الذکر، وجهه زدایی از رسانه ملی و دست اندرکارانش همواره در دستور کار باقی ماند و حتی توسعه نیز یافت
کار بزرگ رسانه ملی، رونمایی از ماهیت صهیونیستها و پرده برداری از پروژه هایی بود که صهیونیستها در اتاق فرمان آنها، حاکمیت پنهان خود را توسعه داده و بر اساس سیاست رخنه و نفوذ، در تکاپوی تحقق سیاستهای درازمدت خویش بوده اند و بطور مثال می توان از پیمان ابراهیم و سیاست ایران هراسی و شیعه هراسی و اسلام هراسی و نیز سیاست عادی سازی و حتی علنی سازی روابط دیپلماتیک با کشورهای عربی و اسلامی و یا گسترش جنگهای نیابتی و مشخصا فتنه بزرگ داعش در جهان اسلام و فتنه شورش زن، زندگی و آزادی به بهانه مرگ مشکوک مهسا نام برد.
نقش رسانه ملی، افشاگری های تأثیرگذار و تنویر افکار عمومی در اوج غبارهای شبهه و شایعه بود که طی آن توجه افکار عمومی داخلی و بخشهای گسترده ای از افکار عمومی منطقه و مشخصا خطوط مقدم جبهه مقاومت را به روایت ها و مستندها و تحلیل های مستقلش جلب کرده و عملیات آزادسازی افکار عمومی و رهاسازی گروگان های فکری که غالبا از نسلهای نو بودند را به نیکویی هر چه تمامتر انجام داده که همچنان ادامه دارد.
رسانه ملی برای انجام این رسالت سنگین از جان مایه گذاشت و سختی بسیاری از تنش ها و محرومیتها و تهدیدها را به جان خرید و پا به حیاط خلوت نظام سلطه گذاشت تا ضمن جلب مخاطبان فراوان و متکثر جدید، مخاطبان سنتی خود را نیز بازپس بگیرد و میزان مخاطبان بالای ۷۰ درصد که محصول نظرسنجی های مستقل است، شاهدی بر این موفقیت است که همه کارشناسان منصف و مستقل بر آن وقوف دارند که چه اتفاق مهمی افتاده است.
درست از زمانی که نظرسنجی ها، آمار خیره کننده برخورداری از مخاطب ۷۰درصدی رسانه ای را منتشر کردند دور جدیدی از تخریب رسانه ملی با میدان داری پادوهای مجازی غربی ها و صهیونیستها و نیز قلم های اجاره ای و منافقین آلبانی نشین آغاز شد تا با برجسته کردن بخشهای دیگری از این نظرسنجی ها اینگونه القاء کنند که رسانه ملی فاقد مخاطبان حداکثری است.
بازی ناجوانمردانه جریان غرب گرا و شبکه نیابتی دشمن با اعتماد عمومی موضوع جدیدی نیست و نگاه کلی به مواضع برخی رسانههای زنجیرهای نشان میدهد این جریان رسانهای که همسویی معناداری بین آنها و رسانه های معاند وجود دارد سالیان متمادی است که برای تکمیل پروژه عملیات روانی دشمن علیه ملت ایران تلاش می کنند، رسانه هایی که ادبیات استراتژیک غربیها درباره ایران را تعقیب کرده و دستاوردها و رویدادهای امید آفرین کشور را سانسور و اخبار دروغ را پمپاژ می کنند و عجیب این است که این رسانه ها در برخی مواقع نه تنها این عقیده را پنهان نمی کنند بلکه به بازوانی برای رسانه های معاند در داخل ایران تبدیل شدند، استراتژی که چندی پیشاندیشکده آمریکائی کاتو در گزارشی به دولت آمریکا تقویت این جریان در داخل ایران را توصیه کرده بود.
از سویی دیگر بحث حقیقت محوری به جای روایت محوری برای تخریب رسانه ملی در شرایطی توسط برخی نشریات غرب گرا و عناصر فعال و وابسته به آن در کشور مطرح می شود که این رسانه ها در ماجراهای مختلف که روح و روان همه آزاداندیشان جهان را متاثر کرده بود به جای واکنش مؤثر، نه تنها حقیقت را روایت نکردند بلکه با سکوت مرگبار خبری کارنامه سیاهی را برای خود رقم زدند مانند ماجرای قتل جرج فلوید درآمریکا زیر زانوی پلیس که دومینوی اعتراضات خیابانی را در تمام شهرهای آمریکا به راه انداخته بود اما رسانه ها جریان غرب گرا داغترین سوژه حقیقی جهان غرب را با بایکوت خبری به حاشیه بردند.
سیاست بزک کردن دشمنان اصلی و حقیقی کشور و جایگزین کردن خودی ها به عنوان دشمن و پرهیز از نشان دادن هرگونه تصویر منفی در جوامع غربی یکی دیگر از مأموریت های اصلی کارمندان داخلی پروپاگاندای غربی-عربی-عبری علیه مردم ایران است که نمونه هایی فراوانی را برای این مصداق می توان آورد قتل جوان 17 ساله فرانسوی به دست پلیس در حالی که در ترافیک گیر افتاده بود نمونه دیگری از سانسور و فرار از روایت واقعیت در رسانه ها و شبکه های نیابتی دشمن در داخل بود و در حالی که سراسر فرانسه به میدانی برای اعتراضات گسترده و میدانی تبدیل شده بود این رسانه ها باز سکوت خبری را در پیش گرفتند و از بیان حقیقت خودداری کردند در حالی که همین رسانه ها در آشوب های خیابانی 1401 که دهها پلیس زخمی و شهید شدند نقش بسیار مهمی در وارونه نمایی حقیقت داشتند به همین دلیل به ضرص قاطع می توان گفت حقیقت و روایت کلید واژه هایی است که این رسانه ها با نگاه گزینشی به آن آن را به نفع خود و همپیمانان خود تفسیر می کنند
اما قطار رسانه ملی در ریل واقعی خود قرار گرفته و مقصد خود را پیدا کرده و در حال پیشروی است و سنگ زدن کودکانه مخالف خوانهای همیشگی رسانه ملی و کلا نهادها و چهره های همراه نظام، اثری در اراده مستحکم رسانه ملی ندارد
رسانه ملی برای رسیدن به مرجعیت رسانه ای گامهای زیادی برداشت که مهمترین آنها عبارتند از:
۱-بهره وری حداکثری از نیروهای توانمند، پرانگیزه، هم اندیش
۲-بکارگیری قابلیتهای نو از مجموعه های فرهنگی جدید جامعه مثل قرارگاه عمار
۳-خطرپذیری و استقرار نیروها در مقرها، خاکریزها و سنگرهای خط مقدم حوادث و وقایع اتفاقیه و دریافت مستقیم از سرچشمه ها
۴-راه اندازی هیئت های اندیشه ورز برای تقویت تفکرات حرفه ای در مسیر تحولات
۵-استفاده از تکنیک ها و تکنولوژی های نو و اتخاذ تاکتیک های هدفمند و نتیجه گرا در اخذ خبر، پرورش خبر و ارائه خبر
۶-تبدیل شدن از مصرف کننده محض به تولید کننده و نیز استفاده های هوشمند از محصولات رسانه ای دیگران
۷-بکارگیری گسترده کارشناسان حرفه اب دانشگاهها و حوزه ها و سایر نهادها
۸-اعتباربخشی به گزارشات و اظهارنظرهای مدیران در هامش خبرها و گزارشات از طریق محاجه و بحث و تعدیل با آنها
۹-انعکاس صدای مردم در تمام برنامه ها حتی در خبرها و توسعه اعتماد عمومی به رسانه ها
۱۰-مدیریت و استفاده هدفمند از سلبریتی ها و هنرمندان توانمندی که محبوبیت و معیشت خود را مرهون رسانه ملی اند
۱۱-سرمایه گذاری هنری هوشمند در تولید فیلمها و سریالهای فاخر در ژانرهای متنوع
۱۲-میدان دادن به برنامه سازان معناگرا جهت تقویت آرمانهای فراموش شده و یا کمرنگ شده در عرصه های فرهنگی و …
۱۳-پاتک زدن های فنی و حرفه ای در مقابل تک های مهلک دشمنان مثل هک کردنها و یا ضربات نمادگرایانه نفوذی ها
۱۴-جهادی کار کردن و سایر رویکردهای جهادی به عرصه های مهم مثل جبهه مقاومت، معیشت مردم و غیره
۱۵-عبور از خط قرمزهای صهیونیستی و استکباری با حذف دغدغه های بدنامی و …
۱۶-تنوع بخشی به استفاده از چهره ها و جریانات سیاسی و طیف های جناحی در مناظره ها و مباحثه ها و محاوره ها
البته می توان این سلسله عملکردها و رویکردها را از ۷۰ من کاغذ هم بیشتر کرد اما به خروجی این تحولات زیر ساختی باید اشاره شود که طی آن رسانه ملی موفق شد خواب مصنوعی و هیپتونیزم زیانباری را که به ملتهای منطقه تحمیل شده بود را بیداری سیاسی امروز را رقم بزند
بهم زدن چینش های خبری و تحلیلی و مستندپردازی های معتبر و نقد جدی رسانه های غول پیکر صهیونیستی که منجر به رسوایی محض آنها وحامیانش شده و نیز خیزش عمومی امروز جهان اسلام وحتی آزادگان جهان علیه صهیونیستها و سیاستهای نفرت انگیز نظام سلطه جهانی، قطعا مرهون همین رسانه ملی احیاء شده در عصر تحول است، اتفاق بزرگی که حاصل ولایتمداری و بصیرت منبعث از آن و نیز شجاعت ایمانی فعالان رسانه ای اعم از مدیران و بدنه رسانه ملی و نیز کارشناسانی است که برنامه به برنامه وارد گود شده و یاریمان کردند.
در فراز پایانی اضافه می کنم که رسانه ملی خیز بلندی برای جهانی شدن و جهانی ماندن برداشته و طبعا همچنان به جذب توانمندان داخلی و خارجی و نیز تنوع گفتمان ها ادامه خواهد داد و جا را برای هیچ کارشناسی کاربلد و کارگشایی تنگ نخواهد کرد و از منتقدان منصف و سازنده نیز برای ارزیابی برنامه های خود و تنظبم سیاستهای رفتاری و توسعه نوپدیدها مثل هوش مصنوعی و غیره را در دستور کار خود قرار داده و تمرکز بر موضوعات خاص، رسانه را از پردازش های دیگر غافل نخواهد کرد و ملی بودن خود را در دفاع از منافع مردم و یاری برگزیدگان مردم حفظ خواهد کرد.
در پایان تأکید می کنم که ارزیابی عملکرد رسانه ملی در مگس صفتی قلم به مزدها قابل احصاء نیست، بلکه از میزان سوزشی به دست می آید که دشمنان ما را به تخریب عجولانه و عنودانه این رسانه ملی وا می دارد و دشمن، این حقیقت را در همراهی همه جانبه مردم با جبهه مقاومت و استقبال گسترده و قاطع افکار عمومی از عملیاتهای طوفان الاقصی و وعده صادق یک و دو، همراهی گسترده مردم با نظام در انتخابات و سایر فراخوانهای نظام در قالب رسانه مثل در نماز جمعه نصر کشف می کند امید آنکه این تعالی گری رسانه ای تا ارتقاء و فتح قله های اثرگذاری جهانی استمرار یابد.