سوگندهای آسمانی کلید رمزگشایی از اسرار قرآن
به گزارش خبرگزاری بسیج؛ قرآن کریم، بهعنوان معجزه جاویدان الهی، از زبانی شیوا و بیانهای گوناگون برای بیان حقایق و معارف بهره میبرد. یکی از این بیانهای زیبا و تأثیرگذار، استفاده از "سوگند" است.
خداوند متعال در آیات بسیاری، به اشیاء، موجودات و مفاهیم مختلفی سوگند یاد کرده است تا اهمیت موضوع مورد نظر را بیشتر نمایان سازد و توجه مخاطب را به آن جلب کند.
سوگندهای الهی در قرآن، تنها یک زینت ادبی نیستند، بلکه حاوی معانی عمیق و مفاهیم گستردهای هستند که به درک بهتر آیات و حقایق دینی کمک میکنند. با مطالعه و تحلیل این سوگندها، میتوان به ابعاد مختلفی از جهان هستی، قدرت و عظمت خداوند، و همچنین جایگاه انسان در عالم هستی پی برد.
در این نوشتار، قصد داریم به بررسی انواع سوگندهای خداوند در قرآن بپردازیم و به این پرسش پاسخ دهیم که چرا و چگونه خداوند به اشیاء و مفاهیم مختلفی سوگند یاد میکند؟
انواع سوگند خداوند
9 دسته اصلی سوگندهای قرآنی
1- سوگند به ذات خداوند: شامل نامها، صفات و ذات پاک خداوند است.
2- سوگند به فرشتگان: اشاره به فرشتگان مختلف و وظایف آنها دارد.
3- سوگند به انبیاء: شامل سوگند به پیامبران الهی، به ویژه پیامبر اسلام (ص) است.
4- سوگند به کتب آسمانی: عمدتاً به قرآن و گاهی به کتابهای آسمانی دیگر اشاره دارد.
5- سوگند به قیامت: تاکید بر اهمیت روز قیامت و وقوع آن دارد.
6- سوگند به پدیدههای آفرینش: شامل آسمان، زمین، خورشید، ماه، ستارگان، حیوانات، گیاهان و ... است.
7- سوگند به زمان: اشاره به روز، شب، فجر، عصر، سال، ماههای قمری و روزهای خاص دارد.
8- سوگند به مکانهای مقدس: شامل مکه، مدینه، بیتالمقدس، کوه طور و ... است.
9- سوگند به انسان و نفس انسان و اعمال او: به وجدان انسان، اعمال نیک و بد او و همچنین به انسان به عنوان یک موجود کامل اشاره دارد.
معنای قسم
"قَسْم" در لغت به معنای جزءجزء کردن و "قِسْم" به معنای بهره بردن [۱] و "قَسَم" در اصل از "قَسامه" بوده (یمین و سوگندی که بر اولیاء مقتول ادا شود)،
به معنای حسن و جمال که در اصطلاح فقهی و قرآنی، اسمی برای "حلف" به کار برده شده است؛ وجه نامگذاری سوگند یادکردن به "قسم" اینست که یادکننده قسم گویا با سوگند خوردن در هر جایگاهی که باشد از زیبایی و جمال آن چیزی که به آن قسم میخورد، بهرهای میبرد، [۲]
و "یمین" را از آن جهت به معنای سوگند گرفتهاند که عرب چون در حین پیمان بستن و همسوگند شدن، دست راست یکدیگر را میفشردند، لذا بهطور مجاز یمین گفتهاند. [۳]
9 دسته اصلی سوگندهای قرآنی
سوگندهای خداوند در قرآن به ۹ دسته کلی تقسیم شدهاند. سوگند به خداوند، سوگند به فرشتگان، سوگند به پیامبر(ص)، سوگند به قرآن کریم، سوگند به قیامت، سوگند به پدیدههای آفرینش، سوگند به زمانهای مختلف، سوگند به مکانهای مقدس و سوگند به نفس انسان، سوگندهای خداوند در قرآن محسوب میشوند. [4]
1- سوگند به ذات خویش
هنگامی که خداوند به ذات خود سوگند یاد میکند، در واقع به عظمت، قدرت، علم، حیات، و کلیه صفات کمالیه و جمالیه خود اشاره میکند. این نوع سوگند، به معنای تأکید بر حقیقت و یقین آن چیزی است که به دنبال آن میآید. خداوند با سوگند به ذات خود، به بندگانش اطمینان میدهد که آنچه میگوید حق محض است و هیچ شکی در آن راه ندارد.
هدف از سوگند در آیه ۶۳ سوره نحل فرستادن رسولان الهی جهت اتمام حجت است که بدون آن هیچ امتی عذاب نخواهد شد. [5]
تأکید بر ارسال پیامبران به همه امتها و عذاب کسانی که به پیامبران ایمان نیاوردند.با سوگند به ذات خداوند، قرآن بر حقانیت این ادعا تأکید کرده و به مخاطب اطمینان میدهد که این یک ادعای بیاساس نیست.
آیه به مسلمانان هشدار میدهد که اگر از راه راست منحرف شوند، عاقبتشان مانند امتهای پیشین خواهد بود.به همه انسانها فرصت داده تا به حق پی ببرند و عذاب تنها گریبانگیر کسانی میشود که از این فرصت استفاده نکردهاند.
هدف از سوگند در آیه ۲۲ و ۲۳ سوره ذاریات، تأکید بر وعده روزی انسانها و وعده بهشت است. [6]
تأکید بر وعده روزی و نعمتهای خداوند و همچنین وعده بهشت برای نیکوکاران.با سوگند به آسمان و زمین، که دو نشانه بزرگ قدرت و آفرینش خداوند هستند، بر حقانیت این وعدهها تأکید شده است.
این آیات به مؤمنان اطمینان میدهد که خداوند به وعدههای خود وفا خواهد کرد.با وعده بهشت، انسانها به انجام کارهای نیک و پرهیز از گناه تشویق میشوند.
در هر دو آیه، هدف اصلی از سوگند، تأکید بر حقانیت یک موضوع مهم است. با این حال، در هر آیه، ابعاد دیگری نیز مد نظر است که با توجه به محتوا و سیاق آیه متفاوت است.
2- سوگند به فرشتگان
بهگفته علامه طباطبایی خداوند در سورههای متعدد، با صفات مختلفی به فرشتگان سوگند خورده است؛ که مأموریت فرشتگان را در عالم هستی خبر میدهد، مانند آیات ۱ تا ۵ سوره نازعات که به فرشتگان سوگند یاد شده که مطیع امر الهی بوده و تدبیر عالم در دست آنهاست.[7] مکارم شیرازی بیان میکند که در سوره صافات نیز سوگندهای سهگانه وجود دارد که وجوه مختلفی برای آن بیان شده است ولی مفسران غالبا به فرشتگان تفسیر کردهاند. [8]
دلایل اصلی سوگند به فرشتگان
سوگند به فرشتگان به عنوان مخلوقات قدرتمند و مطیع خداوند، به طور غیرمستقیم بر عظمت و قدرت آفریدگار تاکید میکند.با سوگند به فرشتگان، خداوند به حقانیت پیامی که میخواهد به انسانها برساند، تأکید میکند.
این نوع سوگند، به معرفی وظایف و نقش فرشتگان در عالم هستی کمک میکند. سوگند به موجوداتی که از نظر انسان غیرقابل رویت هستند، توجه مخاطب را به عالم غیب و قدرت خداوند جلب میکند.
ابعاد مختلف سوگند به فرشتگان
در برخی آیات، مانند سوره صافات، به صفآرایی فرشتگان اشاره شده است که نشاندهنده نظم و انضباط حاکم بر عالم هستی است.فرشتگان ماموریتهای مختلفی مانند ثبت اعمال انسانها، حفظ آسمانها، رساندن وحی و ... را بر عهده دارند.
فرشتگان با انسانها نیز ارتباط دارند و در برخی موارد، مأموریتهایی را برای هدایت و حمایت از انسانها بر عهده میگیرند.
نکات قابل تأمل
مفسران در تفسیر آیات مربوط به سوگند به فرشتگان، دیدگاههای مختلفی دارند و ممکن است معانی متفاوتی را برای این سوگندها ارائه دهند.
سوگند به فرشتگان با مفاهیم دیگری مانند توحید، نبوت، معاد و فرشتگان نیز ارتباط دارد.تأثیر بر ایمان و عمل: این نوع سوگند، میتواند بر ایمان و عمل انسان تأثیر گذاشته و او را به سوی خدا و فرشتگان نزدیکتر کند.
3- سوگند به انبیاء
خطاب آیه ۷۲ سوره حجر به پیامبر(ص) است و این سوگند بهدلیل بزرگداشت پیامبر(ص) است. [9]همچنین خداوند در آیه ۳ سوره بلد به ابراهیم(ع) و فرزندش اسماعیل(ع) سوگند یاد کرده است. [10]
مکارم شیرازی یکی از وجوه والد را در آیه، آدم(ع) میداند.[11] علامه طباطبایی نیز معتقد است مراد از شاهد در آیه ۳ سوره بروج رسول خدا(ص) است که خداوند به آن سوگند یاد کرده است. [12]
1. در ایه 72 سوره مبارکه حجر خدواند به جان پیامبرش ص قسم خورده است :
لَعَمْرُکَ إِنَّهُمْ لَفی سَکْرَتِهِمْ یَعْمَهُونَ (حجر- 72) ؛ به جان تو سوگند، اینها در مستى خود سرگردانند (و عقل و شعور خود را از دست داده اند)!
«عمر» و «عمر» هر دو به یک معنا مىباشند ولى هنگام سوگند یاد کردن از لفظ «عمر» استفاده مىشود. در قرآن به غیر از پیامبراکرم صلى الله علیه و آله به جان پیامبر دیگرى سوگند یاد نشده است. (البتّه مراغى مىگوید: مراد از «لَعَمْرُکَ» سوگند ملائکه است به جان حضرت لوط)
2. در آیه 3 سوره بلد بنا بر برخی اقوال خداوند به انبیای الهی قسم خورده است : وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ
ر قرآن سه بار جمله «لا أُقْسِمُ» به کار رفته است و اهل تفسیر آن را دو گونه معنا کردهاند.
گروهى حرف لا را زائد دانسته و آن را (قسم مىخورم) معنا کردهاند و گروهى آن را (سوگند نمىخورم) ترجمه کردهاند، به این معنا که مسئله به قدرى روشن است که نیازى به سوگند خوردن نیست.
منظور از «بلد»، مکّه است که قبل از اسلام هم مورد احترام بوده است. مکّه حَرَم امن الهى و اولین خانهاى است که براى انسان قرار داده شد.
جمله «وَ أَنْتَ حِلٌّ» چند گونه تفسیر شده است که یک معنى را در ترجمه آوردیم و معناى دوم آن است که مردم مکّه اهانت تو را در آن حلال مىدانند، پس به شهرى که اهانت تو را [13]حلال مىشمرند سوگند نمىخورم. [14] و معناى سوم آن است که دست تو در مورد این شهر باز است و در فتح مکّه هر تصمیمى که درباره مخالفان بخواهى مىتوانى بگیرى.
«کَبَدٍ» به معناى سختى و «لبد» به معناى پشم متراکم است. البتّه بعضى کبد را به معناى راست قامت و معتدل گرفتهاند. [15]
اینکه انسان در دل رنج و سختى آفریده شده، یعنى کامیابىهاى دنیوى آمیخته با رنج و زحمت است. «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِی کَبَدٍ» حضرت على علیه السلام مىفرماید: دنیا خانهاى است که با سختىها عجین شده است. «دار بالبلاء محفوفة» [16]
گرچه بعضى مفسران به مناسبت عبارت «بِهذَا الْبَلَدِ» که مکّه است، مراد از «والِدٍ وَ ما وَلَدَ» را حضرت ابراهیم و فرزندش حضرت اسماعیل دانستهاند، ولى همان گونه که در تفسیر مجمع البیان آمده است، مراد از آن، حضرت آدم و اولیاء از نسل او است.
در حدیث آمده است که گوینده این کلام «أَهْلَکْتُ مالًا لُبَداً» عمرو بن عبدود در جنگ خندق بوده که گفت: سرمایه زیادى را در مبارزه با اسلام تباه کردم ولى موفق نشدم. [17] [18]
در اینکه منظور از این پدر و فرزند کیست؟ تفسیرهاى متعددى ذکر کرده اند:
1- منظور از والد ابراهیم خلیل و از ولد اسماعیل ذبیح است و با توجه به اینکه در آیه قبل به شهر مکه سوگند یاد شده و مى دانیم ابراهیم و فرزندش بنیانگذار کعبه و شهر مکه بودند این تفسیر بسیار مناسب به نظر مى رسد بخصوص اینکه عرب جاهلى نیز براى حضرت ابراهیم و فرزندش اهمیت فوق العاده اى قائل بود، و به آنها افتخار مى کرد و بسیارى از آنها نسب خود را به آن دو مى رساندند.
2- منظور آدم و فرزندانش مى باشد.
3- منظور آدم و پیامبرانى هستند که از دودمان او برخاسته اند.
4-: منظور سوگند به هر پدر و فرزندى است، چرا که مساله تولد و بقاء نسل انسانى در طول ادوار مختلف، از شگفت انگیزترین بدایع خلقت است، و خداوند مخصوصا به آن سوگند یاد کرده است.
جمع میان این چهار تفسیر نیز بعید نیست هر چند تفسیر اول از همه مناسبتر به نظر مى رسد. [۱9]
قرآن کریم در آیاتی به برخی از انبیاء مانند ابراهیم، موسی و عیسی سوگند یاد کرده است. این سوگندها، علاوه بر تأکید بر حقانیت پیام این انبیاء، به عنوان یک ابزار برای اتصال نسلهای مختلف به یکدیگر و ایجاد پیوستگی بین ادیان ابراهیمی نیز عمل میکند. با سوگند به انبیاء، خداوند به مسلمانان یادآوری میکند که همه پیامبران الهی، یک هدف مشترک داشتهاند و آن هدایت بشریت به سوی کمال و سعادت بوده است.
4- سوگند به کتب آسمانی
خداوند در آیات متعدد به خود قرآن با صفات مختلف سوگند یاد کرده، از جمله: قرآن مجید، صاحب ذکر، مبین و حکیم.[20] مکارم شیرازی مراد از «کِتابٍ مَسْطُورٍ» در آیه ۲ سوره طور را یا تورات و یا همه کتب آسمانی میداند.[21]
وَ الطُّورِ «1» وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ «2» فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ «3»
به (کوه) طور سوگند. به کتابى نوشته شده در صفحهاى گشوده سوگند.
وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ «4» وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ «5» وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ «6»
به آن خانهى آباد (خانه خدا) سوگند. به سقف برافراشته (آسمان) سوگند. به دریاى شعلهور سوگند.
وَ الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ «4» وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ «5» وَ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ «6»
به آن خانهى آباد (خانه خدا) سوگند. به سقف برافراشته (آسمان) سوگند. به دریاى شعلهور سوگند.
إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ «7» ما لَهُ مِنْ دافِعٍ «8»
که عذاب پروردگارت قطعاً واقع شدنى است. و براى آن هیچ مانعى نیست.
نکته ها:
طور در لغت به معناى کوه است، ولى ظاهراً مراد از آن در اینجا، کوهى در منطقه سینا مىباشد که میقات خدا با حضرت موسى بود. کوه طور مکانى مقدّس است و در قرآن چنین توصیف شده است: «الطُّورِ الْأَیْمَنِ» [22]«الْوادِ الْمُقَدَّسِ» [23] و «فِی الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ» [24]
مراد از «کِتابٍ مَسْطُورٍ»، کتب آسمانى همچون تورات و قرآن است که در صفحات نازک پوست نگاشته مىشده و البتّه باز و گشوده بوده است، نه پیچیده و بسته. «فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ»«رَقٍّ» از «رقت» به معناى پوستى است که براى نوشتن آماده شده و لطیف و نازک است. [25]
« مَنْشُورٍ» به معناى مبسوط و «مسجور» به معناى برافروخته و شعلهور است و به معناى آکنده و مالامال نیز آمده است.
مقصود از «بیت المعمور» خانه خداست که همواره به واسطه حضور زائران و حاجیان، معمور و آباد بوده است و در قرآن ده بار از کعبه به عنوان «بیت» یاد شده است، مانند:
الْبَیْتِ الْعَتِیقِ[26]البتّه در روایات آمده است که در آسمانها نیز محلّى در مقابل کعبه قرار دارد که فرشتگان به دور آن طواف مىکنند و آن نیز «بیت المعمور» نام دارد. [27]
مقصود از «الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ»، دریاى شعلهور و جوشان و خروشان، یا دریاهایى است که در آستانه قیامت برافروخته مىشوند، چنانکه در آیهى 6 سوره تکویر مىخوانیم: «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَتْ» و یا مراد موادّ مذابّ و جوشان قعر زمین است که همچون دریایى از آتش هرچندگاه یکبار از دهانه آتشفشانها فوران مىکند.
در آیهى آخر سوره قبل (ذاریات) خواندیم: «یَوْمِهِمُ الَّذِی یُوعَدُونَ» که سخن از وعدهى قیامت بود و این سوره بعد از پنج سوگند مىفرماید: آن وعده قطعاً واقع خواهد شد. «إِنَّ عَذابَ رَبِّکَ لَواقِعٌ»
آن سنگ جمادى که وحى بر روى آن نازل شود (کوه طور)، مقدّس و قابل سوگند است، چگونه انسانى که قلبش مرکز وحى است، با گذشت زمان قداستش تمام مىشود و چگونه وهّابیون کج فکر مىگویند: پیامبر صلى الله علیه و آله که از دنیا رفت با سایر موجودات تفاوتى ندارد!!
سوگند یاد کردن به کتاب و نوشته، آن هم در زمان جاهلیّت، نشانهى پیشرفته بودن مکتب است، «وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ». در سوره قلم نیز، قرآن به قلم و کتاب و سطرهاى آن سوگند یاد مىکند. «ن وَ الْقَلَمِ وَ ما یَسْطُرُونَ«. [28]
پیام ها
1- زنده نگهداشتن نام و یاد و حفظ مکانهاى مقدّس ادیان آسمانى لازم است. «وَ الطُّورِ«
2- با سوگند به کوه طور (محل وحى به موسى)، قلب اهل کتاب را به سوى خود جذب کنید. «وَ الطُّورِ«
3- خداوند براى به باور رساندن انسان، به نظام تشریع و تکوین (کوه و کتاب و کعبه و آسمان و دریا) سوگند یاد مىکند. وَ الطُّورِ وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ ... وَ السَّقْفِ الْمَرْفُوعِ
4- وحى آسمان باید بر بهترین و لطیفترین کاغذ و پوست، نگاشته و عرضه شود. «کِتابٍ مَسْطُورٍ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ»
5- کتاب مقدّس، باید همواره گشوده و مورد استفاده باشد. کِتابٍ ... مَنْشُورٍ
6- علم مفید و مبارک، آن است که منتشر شود و گسترش یابد. «مَنْشُورٍ»
7- قرآن، هم به قداست کتب آسمانى نظر دارد و لذا به آن سوگند یاد مىکند، هم به نظم در نگارش و شیوه ارائه و گسترش آنها. «وَ کِتابٍ مَسْطُورٍ فِی رَقٍّ مَنْشُورٍ»
8- آبادانى خانه به زرق و برق آن نیست، به آمد و رفت و قداست و برکت آن است. «الْبَیْتِ الْمَعْمُورِ» (خانه خدا سادهترین خانههاست، امّا مبارکترین بناهاست[29]
5- سوگند به قیامت
قرآن در سوره قیامت، آیه 1: "لا أُقْسِمُ بِیَوْمِ الْقِیَامَةِ" (سوگند به روز قیامت) و درسوره بروج، آیه 2: "وَ الْیَوْمِ الْمَوْعُودِ" (سوگند به روز موعود)
سوگند خداوند به روز قیامت برای زنده کردن مردگان در روز قیامت و همچنین برای تأکید بر لعن کردن اصحاب اخدود بهسبب کشتن مردگان است.[30 ]
سوگند به قیامت در قرآن، یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین انواع سوگندهاست. خداوند با سوگند به روز قیامت، بر واقعیت این روز بزرگ و اهمیت آن در زندگی انسانها تأکید میکند.
دلایل سوگند به قیامت
یکی از مهمترین دلایل سوگند به قیامت، تأکید بر حقیقت معاد و رستاخیز است. خداوند با این سوگند، به بندگان خود اطمینان میدهد که پس از مرگ، زندگی دیگری در انتظارشان است و اعمال آنها مورد حسابرسی قرار خواهد گرفت.
سوگند به قیامت، برای گناهکاران هشداری جدی است. خداوند با این سوگند، به آنها یادآوری میکند که روزی همه اعمال آنها مورد حسابرسی قرار خواهد گرفت و پاداش یا عقاب خود را دریافت خواهند کرد.
برای مؤمنان، سوگند به قیامت، نوید بخش پاداش نیک و بهشت است. این سوگند به آنها اطمینان میدهد که صبر و استقامت آنها در دنیا، پاداش بزرگی در آخرت خواهد داشت.
سوگند به قیامت، بر اهمیت اعمال انسانها در دنیا تأکید میکند. زیرا در روز قیامت، هر فردی به اندازه اعمال خود پاداش یا عقاب خواهد دید.
6- سوگند به پدیدههای آفرینش
یکی از شیوههای تأکید بر حقانیت مطالب و جلب توجه مخاطب در قرآن، سوگند به پدیدههای آفرینش است. خداوند با سوگند به این پدیدهها، به عظمت و قدرت بیکران خود اشاره کرده و بر حقانیت پیامی که میخواهد به انسانها برساند، تأکید میکند.
دلایل سوگند به پدیدههای آفرینش:
با سوگند به پدیدههای آفرینش، خداوند به قدرت بیکران خود در خلق این جهان اشاره میکند و به مخاطب یادآوری میکند که او خالق همه چیز است.پدیدههای طبیعی، همواره برای انسان جذاب و قابل توجه بودهاند. سوگند به این پدیدهها، توجه مخاطب را به پیام خداوند جلب میکند.
بسیاری از سوگندهای به پدیدههای طبیعی، حاوی حقایق علمی عمیقی هستند که قرنها بعد توسط علم کشف شدهاند.انسانها در زندگی روزمره خود با پدیدههای طبیعی سروکار دارند. سوگند به این پدیدهها، باعث میشود که مخاطب ارتباط بیشتری با پیام خداوند برقرار کند.
انواع پدیدههای آفرینش
انواع پدیدههای آفرینش که به آنها سوگند خورده شده است:
1- اجرام آسمانی: خورشید، ماه، ستارگان، آسمان
2- عناصر طبیعی: باد، ابر، زمین، دریا
3- موجودات زنده: انسان، حیوانات، گیاهان
باد،[31] ابر،[32] زمین،[33] آسمان،[34] دریا،[35] ستاره،[36] جایگاه ستاره،[37] آنچه دیدنى و آنچه نادیدنى است،[38] ماه،[39] خورشید و نور آن،[40] از جمله پدیدهای آفرینش هستند که سوگند به آنها در قرآن بیان شده است.
7- سوگند به زمانهای مختلف
سوگند خداوند به زمان، یکی از شیوههای تأکید بر اهمیت زمان و تغییرات آن در زندگی انسان است. با سوگند به زمان، خداوند به ما یادآوری میکند که زمان، امری جاری و سیال است و همه چیز در آن در حال تغییر و تحول است.
دلایل سوگند به زمان
سوگند به زمان، نشاندهنده گذر زمان و دگرگونیهای آن است. این امر به انسان یادآوری میکند که عمر کوتاه است و باید از هر لحظه آن به بهترین شکل استفاده کرد.با سوگند به زمانهای خاص، خداوند به برخی از وقایع تاریخی و مهم، حدود زمانی مشخصی را نسبت میدهد. تاکید بر اهمیت زمان: سوگند به زمان، نشاندهنده اهمیت زمان در زندگی انسان و در برنامهریزیهای الهی است.
انواع زمان
انواع زمانهایی که به آنها سوگند خورده است
1- زمانهای روزانه: شب، روز، فجر، عصر
2- زمانهای خاص: دهه اول ذی الحجه، روز عرفه، روز قیامت
3- مفاهیم زمانی: عصر، زمان ظهور
اهمیت سوگند به زمان
1-سوگند به زمان، انسان را به توجه به گذر عمر و استفاده بهینه از آن دعوت میکند.
2- با دانستن اینکه زمان، امری محدود است، انسان به برنامهریزی برای آینده و انجام کارهای مهم ترغیب میشود.
3- سوگند به زمانهای خاص مانند عصر ظهور، به انسان امید میدهد و او را به آیندهای بهتر امیدوار میکند.
سوگند به زمان شامل زمانهای دنیوی و اخروی میشود. زمانهای دنیوی مانند سوگند به شب، روز، سپیده دم، صبح و عصر، دهه اول ذیالحجه، روز هشتم ذیالحجه (یوم الترویه) و روز نهم ذیالحجه (روز عرفه)[41] است که متعدد در قرآن ذکر شده است.[42]
بهگفته مکارم شیرازی منظور از عصر، وقت عصر، سراسر زمان، تاریخ بشریت، عصر ظهور پیامبر اسلام(ص) یا عصر ظهور حضرت مهدی(عج) بیان شده است.[43]
اما صحیحترین نظر بر اساس سیاق و بیان سوره عصر، باید عصر ظهور حضرت مهدی(عج) باشد که زمان جدایی حق از باطل است.[44] و زمانهای اخروی مانند سوگند به روز قیامت است.[45]
سوگند به ماه، شب و سپیده دم در سوره مدثر
در آیات 32 تا 34 سوره مدثر خداوند به سه چیز پشت سر هم سوگند یاد کرده است: «کلا و القمر؛ نه چنین است [که مى پندارند] سوگند به ماه.» [46]
کلمه «کلا» را در زبان عربی می گویند ردع است. ردع به معنی این است که یک سخن در گذشته گفته شده است، وقتی می خواهند آن را نفی کنند که رهایش کن، کلمه کلا آورده می شود. کلا رها کن (کأنه) گوش دادن به سخنان مهمل اینها را.
سه سوگند:
اینجا سه سوگند است به سبک همان سوگندهای قرآن که به مظاهر قدرت و به آیات طبیعت سوگند می خورد: ''کلا و القمر'' به این ماه سوگند، به این ماه تابان سوگند. می دانیم ماه در شبهای اول «هلال» نامیده می شود و در وقتهایی که تمام هست به آن «قمر» می گویند، یعنی بیشتر در آن وقت قمر گفته می شود. عرب وقتی می گوید «لیل مقمر» یعنی شبی که در آن شب ماه تابان است، مثل شبهای حدود نیمه ماه. سوگند به ماه (یا با همان جهتی که عرض شد در مفهوم قمر مقمر بودن هست: سوگند به ماه تابان).
«واللیل اذ ادبر؛ و سوگند به شب آنگاه که پشت کرده و می رود.» [47] شب یا روز در جریان خودش دو حالت دارد، یکی حالت رو آوردن و دیگر حالت پشت کردن. سر شب تا حدود نیمه شب وقتی است که شب رو می آورد. آخرهای شب حالتی است که شب پشت کرده و می رود که بعد روز پشت سرش می آید.
هنگامی که شب پشت کرده است، یعنی همان سحرگاهان، همان سحرگاه که در سوره «یا ایها المزمل؛ اى جامه به خویشتن فرو پیچیده.» [48]
می خوانیم، آن ثلث آخر ثلث آخر شب، منتها اینجا به تعبیر دیگر می گوید. سوگند به آن وقت پاک، به آن ساعت پاک، به آن ساعت شب زنده داریها، به آن نسیم سحرگاه.
سوگند به شب آنگاه که پشت کرده و می رود، یعنی سوگند به آن وقت از اوقات شب. البته اجزای زمان فی حد ذاته تفاوتی بینشان نیست ولی از نظر رابطه اش با انسان تفاوت پیدا می شود. انسان در آن لحظات آخر شب به جهات خاصی یک حالت نورانیت دیگری دارد. این است که قرآن مکرر یا به ساعات آخر شب قسم می خورد و یا آن ساعات را یاد می کند.
«و الصبح اذا اسفر؛ سوگند به سپیده دم آنگاه که نقاب از چهره بر می افکند.» [49] سفور در اینجا آمده است. ما دو لغت داریم که خیلی به هم شبیهند چون حروفشان یکی است، فقط دو تا حرف با هم پس و پیش می شود و معناهایشان خیلی به یکدیگر نزدیک است.
یکی لغت «سفر» و دیگر لغت «فسر» که «ف» در آن مقدم است؛ در هر دوی اینها معنی پرده برداشتن از روی چیزی، گنجانیده شده است.
تفسیر را که تفسیر می گویند و مثلا می گویند قرآن را تفسیر کنید؛ یا فلان شعر را، فلان جمله را، فلان عبارت را تفسیر کنید، از ماده فسر است. تفسیر را می گویند کشف القناع یعنی برداشتن قناع، مقنعه و پرده از روی مطلب.
کأنه چنین تعبیر می شود که وقتی گفته می شود «مطلبی احتیاج به تفسیر دارد» یعنی گویی پرده ای روی آن است که مفسر با بیان خودش پرده را از روی چهره او برمی دارد. سفر هم عینا همان معناست.
الان در زبان عربی بی حجابی را سفور می گویند. وقتی می خواهند بگویند زنهای بی حجاب، می گویند سافرات، یعنی آن که ساتر را از خودش برداشته و دور افکنده است.
می دانیم، ما صبح صادق داریم و صبح کاذب که صبح کاذب صبح نیست. صبح کاذب این است که در افق از طرف شرق قبل از آنکه موقع طلوع حقیقی صبح باشد سپیده ای ولی به شکل عمودی پیدا می شود و بعد پخش می شود که معمولا در دهات مثلا دم گرگی می گویند، یک چیزی مثل دم گرگ، یعنی سیاه و سفید با هم مخلوط ولی عمودی.
آن ملاک نیست. اما صبح صادق (وقتی است که) نور مانند یک خط یکمرتبه به طور افقی ظاهر می شود و روشن می گردد.
در مقام تشبیه، گویی پرده ای روی جمال صبح افتاده، نقابی روی چهره صبح افتاده، تدریجا این نقاب را برمی دارد. مثل زنی که نقاب روی چهره اش افتاده باشد و تدریجا این نقاب را بردارد.
اینجا تعبیر «اسفر» کرده است که همان معنا را می دهد: سوگند به سپیده دم آنگاه که نقاب و پرده از چهره خود برمی دارد، یعنی سوگند به هنگام طلوع صبح. فجر نیز همین است: «والفجر* و لیال عشر؛ سوگند به فجر* و به شبهاى دهگانه.» [50]
این سوگندهای متعددی که قرآن به فجر و به عبارات مختلف به ساعات آخر شب، چه ساعات سحر و چه ساعات طلوع صبح می خورد، اینها همه نشان می دهد عنایت خاصی را که قرآن کریم به این وقت دارد، یعنی اثری که این وقت برای انسان دارد.
اینکه پی در پی به اینها قسم می خورد معلوم است که قرآن نمی خواهد یک آدم مسلمان در این گونه ساعات غرق در خواب باشد. یا: «قل اعوذ برب الفلق؛ بگو پناه می برم به پروردگار سپیده دم.» [51]
فلق نیز به معنی سپیده دم است. اینجا می فرماید: ''و الصبح اذا اسفر'' سوگند به صبح، سوگند به سپیده دم آنگاه که پرده از چهره بر می افکند. پس اینجا سه تا سوگند پشت سر یکدیگر آمد:
''کلا والقمر'' سوگند به ماه تابان.
''واللیل اذ ادبر'' و به شب هنگامی که در حال رفتن است، پشت کرده و می رود، یعنی سحرگاه، آخر شب.
''والصبح اذا اسفر'' به سپیده دم آنگاه که پرده از چهره برمی افکند.
فضیلت نافله صبح
در میان نوافلی که انسان می خواند، با آن همه فضیلتی که نوافل شب دارد، نافله صبح یعنی آن دو رکعتی که قبل از نماز صبح خوانده می شود (البته به شرط اینکه شفق پیدا نشده باشد یعنی سرخی نزده باشد، چون اگر سرخی زد دیگر وقت آن نافله از بین رفته) از فاضلترین نوافل شبانه روز است و حتی از بعضی روایات استنباط می شود که فضیلت آن از فضیلت شفع و وتر هم بیشتر است.
قهرا اجزاء زمان فی حد ذاته با یکدیگر تفاوتی ندارند ولی برای انسان این تفاوتها پیدا می شود، در رابطه اش با انسان متفاوت است. انسان در این وقتها آمادگی بهتر و بیشتر دارد و عبادات انسان در این وقت ارزش بیشتری دارد. در آیات 32 تا 34 سوره مدثر گویی خداوند دارد به آن اعمالی که یک انسان بیدار این وقتها انجام می دهد سوگند یاد می کند.
سوگند به ماه، شب و سپیده دم در سوره مدثر، علاوه بر تأکید بر عظمت و قدرت خداوند، به انسان کمک میکند تا به زندگی خود معنا و جهت دهد. این سوگندها، به ما یادآوری میکنند که باید از هر لحظه زندگی خود به بهترین نحو استفاده کنیم و به دنبال رشد و کمال باشیم.
8- سوگند به مکانهای مقدس
سوگند به مکانهای مقدس مانند کعبه، مکه، کوه طور ذکر شده است. [52] از پیامبر اسلام(ص) در پاسخ به سؤالی درباره علت مقدس بودن طور سیناء نقل شده است: «زیرا در آن وادی، ارواح تقدیس میشوند و فرشتگان را در آنجا به صف کشیدهاند و خداوند در آنجا با موسی(ع) تکلّم فرموده است».[53]
سوگند به مکانهای مقدس در قرآن، نشاندهنده اهمیت و جایگاه ویژه این مکانها در نزد خداوند و بندگان اوست. این سوگندها، علاوه بر تأکید بر عظمت و قدرت خداوند، به انسانها کمک میکند تا به اهمیت زیارت و عبادت در این مکانها پی ببرند.
دلایل سوگند به مکانهای مقدس:
با سوگند به مکانهای مقدس، خداوند بر اهمیت و جایگاه ویژه این مکانها در نزد خود تأکید میکند.بسیاری از مکانهای مقدس، شاهد وقایع مهم تاریخی مانند وحی، عبادت انبیاء و نزول آیات الهی بودهاند.
این سوگندها، انسانها را به زیارت این مکانها و کسب برکات معنوی تشویق میکند.مکانهای مقدسی مانند کعبه، به عنوان قبله مشترک مسلمانان، نماد وحدت و یکپارچگی امت اسلامی هستند.
مثالی از سوگند به مکان مقدس:
کوه طور: در قرآن به کوه طور سوگند یاد شده است. این کوه، محل وحی خداوند به حضرت موسی (ع) و دریافت لوحهای تورات بوده است.
پیامدهای سوگند به مکانهای مقدس:
1- زیارت مکانهای مقدس، ایمان انسان را تقویت میکند و او را به خداوند نزدیکتر میسازد.
2- این مکانها، محل آرامش و امنیت روحی برای مؤمنان هستند.
3- زیارت مکانهای مقدس، به ترویج اخلاق و ارزشهای اسلامی کمک میکند.
اهمیت کوه طور:
کوه طور به دلایل زیر اهمیت ویژهای دارد:
محل وحی: خداوند در این کوه به حضرت موسی (ع) وحی کرد و لوحهای تورات را به او داد.
نماد ارتباط انسان با خدا: کوه طور، نمادی از ارتباط انسان با خداوند و دریافت وحی الهی است.
مکان مقدس برای ادیان ابراهیمی: کوه طور، نه تنها برای مسلمانان، بلکه برای یهودیان و مسیحیان نیز مکانی مقدس است.
پس سوگند به مکانهای مقدس، نشاندهنده اهمیت این مکانها در زندگی انسان و در دین اسلام است. این سوگندها، به ما یادآوری میکنند که باید به این مکانها احترام گذاشته و از آنها برای نزدیک شدن به خداوند استفاده کنیم.
9- سوگند به انسان و نفس انسان و اعمال او
به عنوان مثال در آیه ۲ سوره قیامت، سوگند به نفس سرزنش کننده (نفس لوامه) بیان شده است. بهگفته مکارم شیرازی در این آیه خداوند به وجدان آدمی قسم یاد نموده که قیامت حق است و به دلیل عظمت و ارزش والایش که انسان را از غفلت بیدار کرده و از گناهان بازداشته و نجات میدهد.
خداوند در وجود انسانها محکمهای به نام وجدان نهاده که خود دلیل روشنی برای وجود معاد است. [54]علامه طباطبایی معتقد است که مشهود در آیه ۳ سوره بروج اعمال انسان است که خداوند به آن سوگند یاد کرده است[55] و در آیه ۳ سوره عادیات نیز به مجاهدان سوگند یاد کرده است. [56]
در سوره قیامت، آیه 2: "وَ لَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ" (سوگند به نفس سرزنشگر) و در سوره عادیات، آیه 3: "وَ الْعَادِیَاتِ فِی الصُّبْحِ * فَأَثَرْنَ بِالْأَرْضِ سَوْسَوًا * وَ أَتَیْنَ عَلَیْهِمْ مُسْبِحَاتٍ" (سوگند به اسبان مسابقهدهنده)
سوگند به انسان و نفس او، یکی از عمیقترین و پیچیدهترین انواع سوگندهای قرآنی است. این سوگند، به ماهیت انسان، اعمال او و وجدان درونیاش اشاره دارد.
دلایل سوگند به انسان و نفس او
خداوند با سوگند به انسان، به او ارزش و اهمیتی ویژه بخشیده است.سوگند به نفس، به وجود وجدانی درونی در انسان اشاره دارد که او را به خیر و صلاح هدایت میکند.
انسان مسئول اعمال خود است و باید در برابر آنها پاسخگو باشد.سوگند به نفس، به ارتباط تنگاتنگ انسان با معاد و روز قیامت اشاره دارد.
سوگند به انسان و نفس او، یکی از عمیقترین و تأثیرگذارترین سوگندهای قرآنی است. این سوگند، به انسان یادآوری میکند که او موجودی مسئول و دارای اختیار است و باید در برابر اعمال خود پاسخگو باشد. همچنین، این سوگند به انسان امید میدهد که با تلاش و کوشش، میتواند به کمال و سعادت برسد.
نتیجهگیری:
سوگندهای الهی در قرآن، یکی از ابزارهای قدرتمند برای بیان حقایق و معارف دینی است. این سوگندها، با توجه به موضوع و مخاطب، اهداف مختلفی را دنبال میکنند که از جمله آنها میتوان به تأکید بر حقانیت پیام، جلب توجه مخاطب، تقویت ایمان و ایجاد ارتباط عاطفی بین خداوند و بندگان اشاره کرد.
با مطالعه و تحلیل انواع سوگندهای قرآنی، میتوان به درک عمیقتری از جهان هستی و جایگاه انسان در آن دست یافت. همچنین، این مطالعه میتواند به تقویت ایمان و تقوای انسان کمک کند و او را به سوی کمال و سعادت هدایت کند.
پی نوشت:
۱.ابنمنظور، لسان العرب، ج۱۲، ص۴۷۸، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۴ق.
۲.راغب اصفهانی، المفردات فی غریبالقرآن، ج۱، ص۶۷۰، بیروت، دارالعلم الدارالشامیه، ۱۴۱۲ق.
۳.سید علی اکبر قرشی، قاموس قرآن، ج۷، ص۲۷۳، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۴ش.
4.انواع سوگندها در قرآن/ تأکید سوگندهای قرآن بر عظمت و قداست موضوعات، وبگاه خبرگزاری مهر.
5.مکارم شیرازی، سوگندهای پربار قرآن، ۱۳۸۶ش، ص۴۴۵ و ۴۴۶.
6.طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۲ش، ج۱۸، ص۳۷۴ و ۳۷۵.
7.طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۲ش، ج۲۰، ص۱۸۱.
8.مکارم شیرازی، سوگندهای پر بار قرآن، ۱۳۸۶ش، ص۲۵۵.
9.زمخشری، الکشاف، ۱۴۰۷ق، ج۲، ص۵۸۶.
10.طبرسی، مجمع البیان، ۱۴۰۸ق، ج۱۰، ص۷۴۷.
11.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۹.
12.طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۲ش، ج۲۰، ص۲۴۹.
13.جلد 10 - صفحه 484
14. این معنا در حدیثى در کتاب بحار، ج 24، ص 284 آمده است.
15. لسان العرب (به نقل از تفسیر راهنما).
16. نهجالبلاغه، خطبه 226.
17. تفسیر نور الثقلین.
18.جلد 10 - صفحه 485
19. تفسیر نمونه، ج 27، ص:
20.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۱۸، ص۳۱۶.
21.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۲، ص۴۱۱.
22.مریم، 52.
23.طه، 12.
24.قصص، 30.
25.جلد 9 - صفحه 277
26. حج، 29.
27. تفسیر نورالثقلین.
28. تفسیر نورجلد 9 - صفحه 278
29.تفسیر نورجلد 9 - صفحه 279
30.رزاقی، سوگندهای قرآن، ۱۳۸۳ش، ص۱۲۱-۱۲۵.
31.طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۲ش، ج۱۸، ص۳۶۵.
32.بیضاوی، انوار التنزیل و اسرار التأویل، ۱۴۱۸ق، ج۵، ص۱۴۷.
33.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۵، ص۲۴۶.
34.مدرسی، من هدی القرآن، ۱۴۱۹ق، ج۱۴، ص۱۹.
35.قمی، تفسیر القمی، ۱۴۰۴ق، ج۲، ص۳۳۱.
36.قطب، فی ظلال القرآن، ۱۴۰۸ق، ج۶، ص۳۴۰۶.
37.طبرسی، تفسیر جوامع الجامع، ۱۴۱۲ق، ج۴، ص۲۳۹.
38.طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۲ش، ج۱۹، ص۴۰۳.
39.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۶، ص۳۱۵.
40.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۴ش، ج۲۷، ص۳۹.7
41.طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۲ش، ج۲۰، ص۲۷۹.
42.«قسم های خداوند در قرآن»، وبگاه دانشنامه اسلامی.
43.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۷، ص۲۹۳-۲۹۴.
44.نقیپورفر، بررسی شخصیت اهلبیت در قرآن، ۱۳۷۶ش، ص۳۵۵.
45.«قسمهای خداوند در قرآن»، وبگاه دانشنامه اسلامی.
46.مدثر/ 32.
47.مدثر/ 33.
48.مزمل/ 1.
49.مدثر/ 34.
50.فجر/ 1- 2.
51.فلق/ 1.
52. قسم های خداوند در قرآن»، وبگاه دانشنامه اسلامی.
53.شیخ صدوق، علل الشرائع، ۱۳۸۵ش، ج۱، ص۴۷۲.
54.مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۲۵، ص۲۷۴-۲۷۶ و ص۲۸۲-۲۸۳.
55.طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۲ش، ج۲۰، ص۲۴۹.
56.طباطبایی، المیزان، ۱۳۵۲ش، ج۲۰، ص۳۴۶.
منابع:
https://www.porseman.com/article/86/2550
https://tahoor.com/fa/article/view/27158
http://quran.abdolazim.com/content
https://hadith.net/post/59459
https://fa.wikifeqh.ir
https://wiki.ahlolbait.com