هشدارها و راهکارهای عملی مقابله با نفوذ و ترفندهای دشمنان
در دنیای پیچیده امروز، انسانها همواره در معرض انواع نفوذها و تأثیرپذیریها قرار دارند. این نفوذها میتوانند از منابع مختلفی مانند رسانهها، تبلیغات، افراد سودجو و حتی دوستان و آشنایان باشند.
قرآن کریم به عنوان کتاب هدایتگر الهی، در آیات متعددی به این موضوع پرداخته و هشدارهای لازم را به انسانها داده است.
شناخت راههای نفوذ و اثرپذیری و آگاهی از ترفندهای دشمنان و افراد سودجو، برای هر انسانی ضروری است. قرآن کریم با بیان داستانهای پیامبران و امتهای گذشته، نمونههای متعددی از نفوذ و تأثیرپذیری را به تصویر کشیده و راهکارهای مقابله با آنها را نیز ارائه داده است.
در این مقاله، با نگاهی به آیات قرآن کریم،و روایات به برخی از مهمترین تذکرات و هشدارهای الهی در مورد نفوذ و اثرپذیری میپردازیم. این تذکرات شامل مواردی مانند لزوم تحقیق و بررسی اخبار، عدم اعتماد به هر سوگندی، توجه به نیات افراد، نپذیرفتن کمکهای مشکوک و ... میباشد.
هدف از این مقاله، آگاهیبخشی به مخاطبان و ارائه راهنماییهای قرآنی برای مقابله با انواع نفوذها و تأثیرپذیریهای منفی است. امید است که این مقاله بتواند گامی مؤثر در جهت افزایش بصیرت و آگاهی جامعه اسلامی در برابر ترفندهای دشمنان باشد.
در ادامه مقاله به تفصیل به هر یک از این موارد خواهیم پرداخت و با ذکر آیات و داستانهای قرآنی، نکات لازم را تبیین خواهیم کرد.
هشدارها و راهکارهای عملی مقابله با نفوذ و ترفندهای دشمنان
به هر سخن و خبری اعتماد نکنیم
قرآن میفرماید: «إِذَا سَمِعْتُمْ آیَاتِ اللَّـهِ یُکْفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّىٰ یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ»[1] هرگاه بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزا میکنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند! یعنی چنین جلسهای را ترک کنید.
الصّادق (علیه السلام)- ففَرَضَ عَلَی السَّمْعِ أَنْ یَتَنَزَّهَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ إِلَی مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ أَنْ یُعْرِضَ عَمَّا لَا یَحِلُّ لَهُ مِمَّا نَهَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ عَنْهُ وَ الْإِصْغَاءِ إِلَی مَا أَسْخَطَ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ فَقَالَ فِی ذَلِکَ وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ ثُمَّ اسْتَثْنَی اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ مَوْضِعَ النِّسْیَانِ.
امام صادق (علیه السلام)- بر گوش واجب است که از شنیدن آنچه خدا حرام کرده است پاکی جوید و از آنچه حلال نیست یعنی چیزهایی که خدا از آن نهی نموده، رویگردان باشد و از گوشسپردن به آنچه خشم خدای را برانگیزد اعراض کند که حق تعالی دراینباره فرموده است:
وَ قَدْ نَزَّلَ علَیْکُمْ فِی الْکِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعتُمْ آیَاتِ اللهِ یُکَفَرُ بِهَا وَیُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلاَ تَقْعدُواْ مَعهُمْ حَتَّی یَخُوضُواْ فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذًا مِّثْلُهُمْ إِنَّ اللهَ جَامِع المُنَافِقِینَ وَالْکَافِرِینَ فِی جَهَنَّمَ جَمِیعا البتّه بعد از آن، موردی را که بر اثر فراموشی [و خطا] گوش آلوده به گناهی شود را استثناء کرده است. [2]
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ یَا بُنَیَّ صَاحِبِ الْعُلَمَاءَ وَ اقْرَبْ مِنْهُمْ وَ جَالِسْهُمْ وَ زُرْهُمْ فِی بُیُوتِهِمْ فَلَعَلَّکَ تُشْبِهُهُمْ فَتَکُونَ مَعَهُمْ وَ اجْلِسْ مَعَ صُلَحَائِهِمْ فَرُبَّمَا أَصَابَهُمُ اللَّهُ بِرَحْمَهًٍْ فَتَدْخُلُ فِیهَا فَیُصِیبُکَ وَ إِنْ کُنْتَ صَالِحاً فَابْعُدْ مِنَ الْأَشْرَارِ وَ السُّفَهَاءِ فَرُبَّمَا أَصَابَهُمُ اللَّهُ بِعَذَابٍ فَیُصِیبُکَ مَعَهُمْ فَقَدْ أَفْصَحَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَی بِقَوْلِهِ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَ بِقَوْلِهِ تَعَالَی أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُمْ یَعْنِی فِی الْإِثْمِ.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- لقمان به پسرش گفت: «پسر جانم یاد علما باش، به آنها نزدیک شو، و همنشین شو، و در خانهی آنها از آنها دیدار کن تا شاید مانند آنها شوی و با آنها باشی، با نیکانشان بنشین، شاید خدا رحمتی به آنها رساند و شامل تو هم بشود و اگر خود خوبی از بدان و سفیهان دور باش که شاید از جانب خدا عذابی به آنها رسد و به تو هم برسد».
خداوند بهطور واضح فرموده: چون به یادت آمد با آن مردم ستمکاره منشین. و فرموده: أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ إِنَّکُمْ إِذاً مِثْلُهُم. یعنی دراینصورت در گناه [کاری] مثل آنها میشوید».[3]
حتما تحقیق کنید:
در جای دیگر میفرماید: «إِن جَاءَکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا»[4] اگر شخص فاسقی خبری برای شما آورد، درباره آن تحقیق کنید.
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَیَّنُوا أَنْ تُصِیبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلی ما فَعَلْتُمْ نادِمِینَ فَإِنَّهَا نَزَلَتْ فِی مَارِیَهًَْ الْقِبْطِیَّهًِْ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) وَ کَانَ سَبَبَ ذَلِکَ أَنَّ عَائِشَهًَْ قَالَتْ لِرَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) إِنَّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) لَیْسَ هُوَ مِنْکَ وَ إِنَّمَا هُوَ مِنْ جَرِیحٍ الْقِبْطِیِّ فَإِنَّهُ یَدْخُلُ إِلَیْهَا فِی کُلِّ یَوْمٍ فَغَضِبَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) وَ قَالَ لِأَمِیرِالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) خُذِ السَّیْفَ وَ ائْتِنِی بِرَأْسِ جَرِیحٍ فَأَخَذَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) السَّیْفَ ثُمَّ قَالَ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّه (صلی الله علیه و آله) إِنَّکَ إِذَا بَعَثْتَنِی فِی أَمْرٍ أَکُونُ فِیهِ کَالسَّفُّودِ الْمُحْمَی فِی الْوَبَرِ فَکَیْفَ تَأْمُرُنِی أَتَثَبَّتُ فِیهِ أَمْ أَمْضِی عَلَی ذَلِکَ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) بَلْ تَثَبَّتْ فَجَاءَ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) إِلَی مَشْرَبَهًِْ أُمِّ إِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) فَتَسَلَّقَ عَلَیْهَا فَلَمَّا نَظَرَ إِلَیْهِ جَرِیحٌ هَرَبَ مِنْهُ وَ صَعِدَ النَّخْلَهًَْ فَدَنَا مِنْهُ أَمِیرُالْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) فَقَالَ لَهُ انْزِلْ فَقَالَ لَهُ یَا عَلِیُّ (علیه السلام) اتَّقِ اللَّهَ مَا هَاهُنَا بَأْسٌ إِنِّی مَجْبُوبٌ ثُمَّ کَشَفَ عَنْ عَوْرَتِهِ فَإِذَا هُوَ مَجْبُوبٌ فَأَتَی بِهِ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) مَا شَأْنُکَ یَا جَرِیحُ فَقَالَ یَا رَسُولَ اللَّه (صلی الله علیه و آله)إِنَّ الْقِبْطَ یَجُبُّونَ حَشَمَهُمْ وَ مَنْ یَدْخُلُ إِلَی أَهَالِیهِمْ وَ الْقِبْطِیُّونَ لَا یَأْنَسُونَ إِلَّا بِالْقِبْطِیِّینَ فَبَعَثَنِی أَبُوهَا لِأَدْخُلَ إِلَیْهَا وَ أَخْدُمَهَا وَ أُونِسَهَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنْ جاءَکُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ ...
علیبنابراهیم (رحمة الله علیه)- یَاأَیُّهَا الذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا أَن تُصِیبُوا قَومًا بِجَهَالةٍ؛ این آیه دربارهی ماریهی قبطی همسر پیامبر (صلی الله علیه و آله) و مادر ابراهیم فرزند آن حضرت (صلی الله علیه و آله) نازل شده است.
شأن نزول آن این بود که عایشه به پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفت: «ابراهیم پسر شما نیست، بلکه پدر او جریح قبطی است که هر روز نزد ماریه میآید». رسول خدا (صلی الله علیه و آله) خشمگین شد و به امیرالمؤمنین (علیه السلام) دستور داد: «این شمشیر را بردار و سر جریح را برایم بیاور».
امیرالمؤمنین (علیه السلام) شمشیر را برداشت و فرمود: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! پدر و مادرم فدایت باد! هرگاه تو مرا برای انجام کاری بفرستی من بیدرنگ آن را انجام دهم، مانند آهن گداختهای که در میان پشم بیفتد و به سرعت همه آن را بسوزاند.
چه دستور میدهید، آیا در این باره از او بازجویی کنم یا بیدرنگ او را بکشم». پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: «او را بازجویی کن».
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به مشربه امّ ابراهیم رفت و از آن جا بالا رفت. زمانیکه جریح او را دید از دستش فرار کرد و از نخل بالا رفت.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) به او نزدیک شد و فرمود: «پایین بیا»! جریح گفت: «ای علی (علیه السلام)! در این جا کسی نیست، من اخته هستم»؛ سپس عورتش را عریان کرد و اختهبودنش نمایان شد.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) او را به محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله) برد. پیامبر (صلی الله علیه و آله) به او فرمود: «ای جریح! تو را چه شده است»؟ جریح گفت: «ای رسول خدا (صلی الله علیه و آله)! قبطیها چهارپایانشان و مردانی را که با زنانشان مراوده داشته باشند، خواجه میکنند.
علاوه بر این قبطیها فقط با همدیگر انس و الفت میگیرند. پدر ماریه مرا فرستاد تا نزد ماریه بیایم و خدمتکار و مونس او باشم». در این هنگام خداوند آیه: یَا أَیُّهَا الذِینَ آمَنُوا إِن جَاءکُمْ فَاسِقٌ بِنَبَأٍ فَتَبَیَّنُوا را نازل فرمود. [5]
از ظاهر افراد گول نخورید
در جای دیگر میفرماید: «وَمِنَ النَّاسِ مَن یُعْجِبُکَ قَوْلُهُ فِی الْحَیَاهِ الدُّنْیَا وَیُشْهِدُ اللَّـهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ وَهُوَ أَلَدُّ الْخِصَامِ»[6] بعضی از مردم حرف که میزنند، تو که پیغمبر هم هستی، به عجب درمیآیی که چقدر قشنگ و عالی صحبت میکند. اما او سرسختترین دشمنان است.
السّجّاد (علیه السلام)- إِذَا رَأَیْتُمُ الرَّجُلَ قَدْ حَسُنَ سَمْتُهُ وَ هَدْیُهُ وَ تَمَاوَتَ فِی مَنْطِقِهِ وَ تَخَاضَعَ فِی حَرَکَاتِهِ فَرُوَیْداً لَا یَغُرَّنَّکُمْ فَمَا أَکْثَرَ مَنْ یُعْجِزُهُ تَنَاوُلُ الدُّنْیَا وَ رُکُوبُ الْحَرَامِ مِنْهَا لِضَعْفِ نِیَّتِهِ وَ مَهَانَتِهِ وَ جُبْنِ قَلْبِهِ فَنَصَبَ الدِّینَ فَخّاً لَهَا فَهُوَ لَا یَزَالُ یَخْتِلُ النَّاسَ بِظَاهِرِهِ فَإِنْ تَمَکَّنَ مِنْ حَرَامٍ اقْتَحَمَهُ وَ إِذَا وَجَدْتُمُوهُ یَعِفُّ عَنِ الْمَالِ الْحَرَامِ فَرُوَیْداً لَا یَغُرَّنَّکُمْ فَإِنَّ شَهَوَاتِ الْخَلْقِ مُخْتَلِفَهًٌْ فَمَا أَکْثَرَ مَنْ یَنْبُو عَنِ الْمَالِ الْحَرَامِ وَ إِنْ کَثُرَ وَ یَحْمِلُ نَفْسَهُ عَلَی شَوْهَاءَ قَبِیحَهًٍْ فَیَأْتِی مِنْهَا مُحَرَّماً فَإِذَا وَجَدْتُمُوهُ یَعِفُّ عَنْ ذَلِکَ فَرُوَیْداً لَا یَغُرَّکُمْ حَتَّی تَنْظُرُوا مَا عَقَدَهُ عَقْلُهُ فَمَا أَکْثَرَ مَنْ تَرَکَ ذَلِکَ أَجْمَعَ ثُمَّ لَا یَرْجِعُ إِلَی عَقْلٍ مَتِینٍ فَیَکُونُ مَا یُفْسِدُهُ بِجَهْلِهِ أَکْثَرَ مِمَّا یُصْلِحُهُ بِعَقْلِهِ فَإِذَا وَجَدْتُمْ عَقْلَهُ مَتِیناً فَرُوَیْداً لَا یَغُرَّکُمْ حَتَّی تَنْظُرُوا أَ مَعَ هَوَاهُ یَکُونُ عَلَی عَقْلِهِ أَوْ یَکُونُ مَعَ عَقْلِهِ عَلَی هَوَاهُ وَ کَیْفَ مَحَبَّتُهُ لِلرِّئَاسَاتِ الْبَاطِلَهًِْ وَ زُهْدُهُ فِیهَا فَإِنَّ فِی النَّاسِ مَنْ خَسِرَ الدُّنْیَا وَ الْآخِرَهًَْ یَتْرُکُ الدُّنْیَا لِلدُّنْیَا وَ یَرَی أَنَّ لَذَّهًَْ الرِّئَاسَهًِْ الْبَاطِلَهًِْ أَفْضَلُ مِنْ لَذَّهًِْ الْأَمْوَالِ وَ النِّعَمِ الْمُبَاحَهًِْ الْمُحَلَّلَهًِْ فَیَتْرُکُ ذَلِکَ أَجْمَعَ طَلَباً لِلرِّئَاسَهًِْ حَتَّی إِذا قِیلَ لَهُ اتَّقِ اللهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ.
امام سجاد (علیه السلام) اگر فردی را با ظاهر نیکو دیدید که از پارسایی سکوت اختیار نموده و خضوع در حرکاتش هویداست، صبر کنید! آهسته! مبادا این ظاهر شما را گول بزند!.
زیرا بیشتر افرادی که در بهدستآوردن دنیا و ارتکاب محرّمات ناتوان و دارای ضعف نیّت و ترس قلبیاند، [و توان انجام بعضی از محرّمات را برای لذّت بردن از دنیای مادّی ندارند] دین را دام و تلهای برای دنیای خود ساختهاند [تا به نام دین به دنیای خود برسند] و پیوسته مردم، فریب ظاهر اینان را میخورند.
و اگر امکان عمل حرامی را پیدا کنند حتماً مرتکب آن خواهندشد. و اگر دید او از مال حرام خودداری میکند، صبر کن! آهسته! گول نخور که شهوات آدمیان گوناگون است! زیرا تعداد افرادی که از مال حرام خودداری میکنند زیاد نیست هرچند در ظاهر زیاد باشند.
ولی خود را به اعمال زشتی وا میدارند و مرتکب حرام میشوند. و اگر دیدید از این کارهای زشت نیز خودداری میکنند باز هم صبر کنید! مبادا گولشان را بخورید! تا اینکه کاملًا به عقیدهی دلشان بنگرید. زیرا همهی افرادی که اینگونهاند در آخر به اندیشهای متین باز نمیگردند.
و [تعداد] افرادی که بهواسطهی جهل به فساد میافتند بیشتر از گروهی است که با عقل اصلاح میشوند. و اگر عقل او را نیز متین و استوار یافتید، باز هم صبر کنید و گول نخورید! ببینید هوای او متابع عقل است یا عقل او پیروی هوی میکند؟! و ببینید عکسالعمل او در برابر ریاستهای باطل چگونه است؛ مثبت یا منفی؟!
زیرا گروهی از مردم در دنیا و آخرت زیان میکنند؛ [اینها] دنیا را برای دنیا ترک نمودند و لذّت ریاست باطل را بر خوشی اموال و نعمتهای مباح و حلال، ترجیح دادند و همهی اینها را (لذات حلال) برای ریاست باطل رها نمودند؛ تا جایی که اگر به او گویند:
«از خدای بترس»! زیادهخواهی او را به گناه وامیدارد (عزّت ظاهری که با گناه بدست آورده او را میگیرد). دوزخ او را بس است که بستر بدی است! [7]
مواظب حرف طلایی باطل باشید
و یا میفرماید: «یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلَىٰ بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ»[8] بعضیها حرف که میزنند، طلایی حرف میزنند، اما حرفشان باطل است. مثل گل زیبایی که ریشهاش در پِهن است. [9]
الرّسول (صلی الله علیه و آله)- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) أَنَّهُ قَالَ: حَجَّ رَسُولُ اللَّه (صلی الله علیه و آله) ... قال رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله) (فِی یَوْمِالْغَدِیرِ) مَعَاشِرَ النَّاسِ أَنَا صرَاطُ اللَّهِ الْمُسْتَقِیمُ الَّذِی أَمَرَکُمْ بِاتِّبَاعِهِ ثُمَّ عَلِیٌّ مِنْ بَعْدِی ثُمَّ وُلْدِی مِنْ صلْبِهِ أَئِمَّهًٌْ یَهْدُونَ بِالْحَقِّ وَ بِهِ یَعْدِلُونَ ثُمَّ قَرَأَ (صلی الله علیه و آله) الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ إِلَی آخِرِهَا وَ قَالَ: فِیَّ نَزَلَتْ وَ فِیهِمْ نَزَلَتْ وَ لَهُمْ عَمَّتْ وَ إِیَّاهُمْ خَصَّتْ أُولَئِکَ أَوْلِیَاءُ اللَّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. أَلا إِنَّ حِزْبَ اللهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ الْغَالِبُونَ أَلَا إِنَّ أَعْدَاءَ عَلِیٍّ (علیه السلام) هُمْ أَهْلُ الشِّقَاقِ الْعَادُونَ وَ إِخْوَانُ الشَّیَاطِینِ الَّذِینَ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً.
پیامبر (صلی الله علیه و آله)- از امام باقر (علیه السلام) روایت است: پیامبر (صلی الله علیه و آله) در روز غدیر فرمود: ... ای گروه مردم! من همان صراط مستقیم و راه راستی هستم که خداوند به شما امر فرموده از آن پیروی کنید. و بعد از من علیّبنابیطالب (علیه السلام)، سپس فرزندان من از صلب او صراط مستقیم هستند. همان پیشوایانی که مردم را بهسوی حق هدایت میکنند و به حق و عدالت حکم مینمایند. [10]
سپس آیات مبارکه سورهی حمد را تلاوت نمود: الحَمْدُ لِلهِ رَبِّ الْعالَمِینَ... و اشاره فرمود به اینکه این آیات شریفه در حقّ من و دربارهی آنان نازل شده است، آنان دوستان خدا هستند؛ [دوستان و] اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین میشوند!. (یونس/۶۲). بدانید «حزب اللَّه» پیروزان و رستگارانند. [11]
بدانید که دشمنان علی (علیه السلام)، همان اهل شقاق و نفاق هستند، آنان دشمن و مخالف و از حدّ گذشتگانند، آنان برادران شیطانند، آنها بهطور سرّی سخنان ظاهر فریب و بیاساس [برای اغفال مردم] به یکدیگر القا میکنند. [12]
اهل تشخیص حرف ها را گلچین می کند
قرآن میفرماید: اگر خودتان اهل تشخیص هستید، به همه حرفها گوش بدهید و بهترینشان را انتخاب کنید: «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»[13] پس بندگان مرا بشارت ده! همان کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند.
اگر برقکش هستید، میتوانید دست به هر سیمی بزنید، وگرنه نباید دست بزنید، چرا که جان شما به خطر میافتد.
الصّادق (علیه السلام)- عَنِ الْقَاسِمِبْنِبُرَیْدٍ قَالَ حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَیْرِیُّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قُلْتُ لَه ... إِنَّ الْإِیمَانَ لَیَتِمُّ وَ یَنْقُصُ وَ یَزِیدُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَی جَوَارِحِ ابْنِ آدَمَ (علیه السلام) وَ قَسَّمَهُ عَلَیْهَا وَ فَرَّقَهُ فِیهَا فَلَیْسَ مِنْ جَوَارِحِهِ جَارِحَهًٌْ إِلَّا وَ قَدْ وُکِّلَتْ مِنَ الْإِیمَانِ بِغَیْرِ مَا وُکِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا فَمِنْهَا قَلْبُهُ الَّذِی بِهِ یَعْقِلُ وَ یَفْقَهُ وَ یَفْهَمُ وَ هُوَ أَمِیرُ بَدَنِهِ الَّذِی لَا تَرِدُ الْجَوَارِحُ وَ لَا تَصْدُرُ إِلَّا عَنْ رَأْیِهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهَا عَیْنَاهُ اللَّتَانِ یُبْصِرُ بِهِمَا وَ أُذُنَاهُ اللَّتَانِ یَسْمَعُ بِهِمَا ... وَ فَرَضَ عَلَی السَّمْعِ أَنْ یَتَنَزَّهَ عَنِ الِاسْتِمَاعِ إِلَی مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ أَنْ یُعْرِضَ عَمَّا لَا یَحِلُّ لَهُ مِمَّا نَهَی اللَّهُ عزّوجلّ عَنْهُ وَ الْإِصْغَاءِ إِلَی مَا أَسْخَطَ اللَّهَ عزّوجلّ فَقَالَ فِی ذَلِکَ وَ قَدْ نَزَّلَ عَلَیْکُمْ فِی الْکِتابِ أَنْ إِذا سَمِعْتُمْ آیاتِ اللهِ یُکْفَرُ بِها وَ یُسْتَهْزَأُ بِها فَلا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّی یَخُوضُوا فِی حَدِیثٍ غَیْرِهِ ثُمَّ اسْتَثْنَی اللَّهُ عزّوجلّ مَوْضِعَ النِّسْیَانِ فَقَالَ وَ إِمَّا یُنْسِیَنَّکَ الشَّیْطانُ فَلا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّکْری مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ وَ قَالَ فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب ... فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَی السَّمْعِ مِنَ الْإِیمَانِ أَنْ لَا یُصْغِیَ إِلَی مَا لَا یَحِلُّ لَهُ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ مِنَ الْإِیمَانِ.
امام صادق (علیه السلام)- ابوعمرو زبیری نقل کرده است: به امام صادق (علیه السلام) عرض کردم: «ایمان میتواند در حدّ کمال باشد و هم نقصانپذیر باشد و هم درحال افزایش»؟ فرمود:
«آری! چنین است» گفتم: «چطور»؟ امام (علیه السلام) فرمود: «خداوند متعال ایمان را بر جوارح فرزندان آدم (علیه السلام) واجب گردانید و ایمان را بین اعضاء تقسیم فرمود و برای هریک سهمی معیّن کرد. بخشی از ایمان را به یکی از جوارح اختصاص داده، و هر عضوی تکلیف مخصوصی دارد که عضو دیگر به آن مکلّف نیست، یکی از آن جوارح قلب است که بهوسیلهی آن میفهمد و درک میکند، بدیها و نیکها را از هم تمیز میدهد و خیر و شرّش را در مییابد.
قلب امیر و فرمانده جوارح و اعضاء او میباشد، هرچه قلب امر کند اعضاء بدنش اطاعت میکنند و از فرمان او سرپیچی ندارند، یکی از آن اعضاء، دیدگان او هستند که بهوسیلهی آنها اشیاء را نگاه میکند و گوشهایی دارد که بهوسیلهی آنها میشنود ...
خداوند بر گوش نیز چیزهایی واجب کرده است، و آن این است که نخست گوشهای خود را از آنچه پروردگار حرام کرده است باز دارد، و از منهیّات دوری کند، و به سخنانی که مورد خشم خداوند میگردد گوش فرا ندهد [و از لهویّات و شنیدن سخنان بیفایده خودداری نماید].
خداوند در قرآن فرمود: و خداوند [این حکم را] در قرآن بر شما نازل کرده که هرگاه بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزا میکنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند!. [14]
امّا خداوند، آن موردی را که به واسطهی فراموشی، اشتباه کند را استثناء کرده و فرمود:و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیّت ستمگر منشین!. [15]
و فرمود: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب. این بود آنچه خداوند بر گوش واجب کرده که باید، از گوش فرا دادن به آنچه که شنیدنش حلال نیست اجتناب کند و اینها عمل گوش میباشد. [و ایمان گوش محسوب میشود] و آن جزئی از ایمان است. [16]
امام هادی (علیه السلام)- از جمله جوابهایی که امام عسکری (علیه السلام) در نامهاش به اهل اهواز در آن زمان که از او دربارهی جبر و تفویض پرسیده بودند داد [این بود که فرمود] ...
«اگر بگویید: دلیل در این کلام خداوند تعالی: ولی خدا هرکس را بخواهد [و شایسته بداند] گمراه، و هرکس را بخواهد [و لایق بداند] هدایت میکند! [به گروهی توفیق هدایت داده، و از گروهی سلب میکند]!. [17]
و آیاتی که شبیه آن است، چیست»؟ میگوییم: «بر طبق مجاز (معنای غیر حقیقی) این آیه، دو معنا را اقتضا میکند که یکی از آنها خبر میدهد از اینکه خدا بر هدایتکردن هرکس که بخواهد و گمراهکردن هرکس که بخواهد، تواناست ولی اگر آنها را بر یکی از آن دو [هدایت و گمراهی] مجبور سازد براساس آنچه که شرح دادیم نه ثوابی برای آنها میباشد و نه عذابی بر آنها.
و معنای دیگر [معنای دوّم] این است که هدایت از جانب خدا، همان تعریف [شناساندن راه] است مثل این کلام خداوند متعال: امّا ثمود را هدایت کردیم، ولی آنها نابینایی را بر هدایت ترجیح دادند. [18]
و هیچ آیهی متشابهای در قرآن نیست که دلیل باشد بر حکم آیاتی که به اجرای دستورات آنها و تقلید از اوامر آنها دستور داده شده است (آیه متشابه نمیتواند دلیل بر حکم آیهی محکم باشد بلکه برعکس است یعنی آیه محکم، تبیینکنندهی آیه متشابه است) و این همان کلام خداوند است:
او کسی است که این کتاب [آسمانی] را بر تو نازل کرد، که قسمتی از آن، آیات «محکم» [صریح و روشن] است که اساس این کتاب میباشد [و هرگونه پیچیدگی در آیات دیگر، با مراجعه به اینها، برطرف میگردد].
و قسمتی از آن، «متشابه» است [آیاتی که به خاطر بالابودن سطح مطلب و جهات دیگر، در نگاه اوّل، احتمالات مختلفی در آن میرود ولی با توجّه به آیات محکم، تفسیر آنها آشکار میگردد].
امّا آنها که در قلوبشان انحراف است، بهدنبال متشابهاتند، تا فتنهانگیزی کنند [و مردم را گمراه سازند] و تفسیر [نادرستی] برای آن میطلبند درحالیکه تفسیر آنها را، جز خدا و راسخان در علم، نمیدانند.
[آنها که بهدنبال فهم و درکِ اسرارِ همهی آیات قرآن در پرتو علم و دانش الهی] میگویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم همه از طرف پروردگارِ ماست». و جز صاحبان عقل، متذکر نمیشوند [و این حقیقت را درک نمیکنند]. [19]
و فرمود: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ. [20]
به هر سوگندی اطمنیان نکنیم
بعضیها قسم میخورند، اما دروغ است. اولین قسم تاریخ دروغ بود. شیطان در آن باغی که آدم و حوّا بودند، قسم خورد که من خیرخواه شما هستم: «وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ»[21]
الصّادق (علیه السلام)- وَ قاسَمَهُما حَلَفَ لَهُمَا إِنِّی لَکُما لَمِنَ النَّاصِحِینَ رُوِیَ عَنْ أَبِیعَبْدِاللَّهِ (علیه السلام) قَالَ لَمَّا أُخْرِجَ آدَمُ (علیه السلام) مِنَ الْجَنَّهًِْ نَزَلَ عَلَیْهِ جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فَقَالَ یَا آدَمُ (علیه السلام) أَ لَیْسَ اللَّهُ خَلَقَکَ بِیَدِهِ وَ نَفَخَ فِیکَ مِنْ رُوحِهِ وَ أَسْجَدَ لَکَ مَلَائِکَتَهُ (علیهم السلام) وَ زَوَّجَکَ حَوَّاءَ أَمَتَهُ وَ أَسْکَنَکَ الْجَنَّهًَْ وَ أَبَاحَهَا لَکَ وَ نَهَاکَ مُشَافَهَهًًْ أَنْ لَا تَأْکُلْ مِنْ هَذِهِ الشَّجَرَهًِْ فَأَکَلْتَ مِنْهَا وَ عَصَیْتَ اللَّهَ فَقَالَ آدَمُ (علیه السلام) یَا جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) إِنَّ إِبْلِیسَ حَلَفَ لِی بِاللَّهِ أَنَّهُ لِی نَاصِحٌ فَمَا ظَنَنْتُ أَنَّ أَحَداً مِنْ خَلْقِ اللَّهِ یَحْلِفُ بِاللَّهِ کَاذِبا.
امام صادق ( وَ قَاسَمَهُمَا یعنی برای آندو سوگند خورد. إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ. از امام صادق (روایت کرده است که فرمود: «هنگامیکه آدم (از بهشت رانده شد، جبرئیل (بر وی نازل شد. و به وی گفت:
«ای آدم (! مگر خدا تو را با دست خویش نیافرید و از روحش در تو ندمید و فرشتگان خود را به سجده برای تو وادار نکرد و بندهی خویش حوّا را همسر تو قرار نداد و تو را در بهشت سکنا نداد و آن را در اختیار تو نگذاشت و بهطور مستقیم [شفاهی] تو را از خوردن از آن درخت نهی نکرد؟
امّا تو از این درخت خوردی و از دستور خدا سرپیچی کردی»؟ آدم (گفت: «ای جبرئیل! همانا ابلیس برای من به خدا سوگند خورد که در نصحیت به من راستگو است و گمان نمیبردم که کسی از آفریدگان خدا به دروغ، به خداوند قسم بخورد».[22]
سوگندهای سپر شده؟
در آیهی دیگر میفرماید: «اتَّخَذُوا أَیْمَانَهُمْ جُنَّهً»[23] آنها سوگندهای خود را سپر قرار دادند. یعنی قسم میخورند، ولی دروغ میگویند. بعضی میگویند: خدا شاهد است، حرفهایم راست است. ولی همین خدا شاهد است را که میگوید، دروغ است: «وَیُشْهِدُ اللَّـهَ عَلَى مَا فِی قَلْبِهِ»[24]
الکاظم (علیه السلام)- اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللهِ وَ السَّبِیلُ هُوَ الْوَصِی.امام کاظم (علیه السلام)- اتَّخَذُوا أَیْمانَهُمْ جُنَّةً فَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللهِ ایمان خود را سپر قرار دادهاند و از راه خدا که مراد وصیّ پیامبر (صلی الله علیه و آله) است مانع میشوند. [25]
به هر اشکی اعتماد نکنیم
قرآن میفرماید: «وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً یَبْکُونَ»[26] برادران یوسف، او را در چاه انداختند، و شبانه زار زار پیش پدر به دروغ گریه کردند، که گرگ او را خورده است.
لیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- وَ رَجَعَ إِخْوَتُهُ وَ قَالُوا نَعْمِدُ إِلَی قَمِیصِهِ فَنُلَطِّخُهُ بِالدَّمِ فَنَقُولُ لِأَبِینَا إِنَّ الذِّئْبَ أَکَلَهُ فَلَمَّا فَعَلُوا ذَلِکَ قَالَ لَهُمْ لَاوَی یَا قَوْمِ أَلَسْنَا بَنِییَعْقُوبَ (علیه السلام) إِسْرَائِیلِ اللَّهِبْنِإِسْحَاقَ (علیه السلام) نَبِیِّ اللَّهِبْنِإِبْرَاهِیمَ (علیه السلام) خَلِیلِ اللَّهِ أَفَتَظُنُّونَ أَنَّ اللَّهَ یَکْتُمُ هَذَا الْخَبَرَ عَنْ أَنْبِیَائِهِ (فَقَالُوا وَ مَا الْحِیلَهًُْ قَالَ نَقُومُ وَ نَغْتَسِلُ وَ نُصَلِّی جَمَاعَهًًْ وَ نَتَضَرَّعُ إِلَی اللَّهِ تَبَارَکَ وَ تَعَالَی أَنْ یَکْتُمَ ذَلِکَ عَنْ أَبِینَا فَإِنَّهُ جَوَادٌ کَرِیمٌ فَقَامُوا وَ اغْتَسَلُوا وَ کَانَ فِی سُنَّهًِْ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْحَاقَ وَ یَعْقُوبَ (أَنَّهُمْ لَا یُصَلُّونَ جَمَاعَهًًْ حَتَّی یَبْلُغُوا أَحَدَ عَشَرَ رَجُلًا فَیَکُونُ وَاحِدٌ مِنْهُمْ إِمَامَ عَشَرَهًٍْ یُصَلُّونَ خَلْفَهُ فَقَالُوا کَیْفَ نَصْنَعُ وَ لَیْسَ لَنَا إِمَامٌ فَقَالَ لَاوَی نَجْعَلُ اللَّهَ إِمَامَنَا فَصَلَّوْا وَ بَکَوْا وَ تَضَرَّعُوا وَ قَالُوا یَا رَبِّ اکْتُمْ عَلَیْنَا هَذَا ثُمَّ جَاءُوا إِلَی أَبِیهِمْ عِشاءً یَبْکُونَ وَ مَعَهُمُ الْقَمِیصُ قَدْ لَطَّخُوهُ بِالدَّمِ.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- برادران یوسف (علیه السلام) [بعد از انداختن یوسف (علیه السلام) در چاه] برگشته و گفتند: «پیراهن یوسف (علیه السلام) را به خون آغشته کرده و به پدرمان میگوییم گرگ او را خورد».
چون چنین کردند لاوی به آنها گفت: «ای برادران! آیا ما فرزندان یعقوب (علیه السلام) بندهی خدا که او فرزند اسحاقِ پیامبر (علیه السلام) فرزند ابراهیم خلیل الله (علیه السلام) میباشد نیستیم؟
آیا گمان کردهاید خداوند این جریان را از پیامبرانش مخفی نگاه میدارد»؛ آنها گفتند: «چاره چیست»؟ لاوی گفت: «برخواسته و غسل کرده و نماز جماعت میخوانیم و به درگاه خداوند تضرّع میکنیم تا این جریان را از پدرمان مخفی سازد که همانا او بخشنده و بزرگوار است».
پس برخاسته و غسل کردند و سنّت ابراهیم و اسحاق و یعقوب (چنین بود که آنها نماز جماعت بهجا نمیآوردند مگر اینکه یازده مرد باشند و یکی از ایشان، امام جماعت شده و ده نفر دیگر به او اقتداء کنند؛ برادران گفتند: «چه کنیم که امام جماعت نداریم»؟ لاوی گفت:
«ما خدا را امام خود قرار میدهیم». آنگاه نماز خواندند و گریه و زاری نمودند و گفتند: «پروردگارا! این جریان را مخفی نگاه دار». آنگاه شبهنگام، به همراه پیراهن یوسف (علیه السلام) که آغشته به خونش کرده بودند، گریان به سراغ پدر آمدند. [27]
به هر اظهار ایمانی اعتنا نکنیم
قرآن میفرماید: «وَقَالَت طَّائِفَهٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ آمِنُوا بِالَّذِی أُنزِلَ عَلَى الَّذِینَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهَارِ آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُون»[28] جمعی از اهل کتاب (از یهود) توطئهای طراحی کردند و گفتند: در آغاز روز (بروید در ظاهر) به آنچه بر مؤمنان نازل شده، ایمان بیاورید؛ و در پایان روز، کافر شوید (و باز گردید
این کار دو فایده برای آنها داشت:
اول اینکه از برگشت علمای یهود از اسلام در دل مسلمانان ترس و تزلزل ایجاد میشد، تا شاید مسلمانان از آیین خود بازگردند!
دوم اینکه سایر یهودیان بر دین خود استوار و به فکر مسلمان شدن نمیافتادند.
علیّبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- نَزَلَتْ فِی قَوْمٍ مِنَ الْیَهُودِ قَالُوا آمَنَّا بِالَّذِی جَاءَ بِهِ مُحَمَّدٌ (صلی الله علیه و آله) بِالْغَدَاهًِْ وَ کَفَرُوا بِهِ بِالْعَشِیِّ.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه) این آیه دربارهی گروهی از یهودیان نازل شد. صبحگاه گفتند: به آنچه محمّد (صلی الله علیه و آله) آورده، ایمان آوردهایم و شب کافر شدند. [29]
مجذوب ظواهر و تجملات و زرق و برق نشویم
به ظواهر و تجملات و زرق و برق خیره نشویم که کار فرعونی است. فرعون میگفت: «أَلَیْسَ لِی مُلْکُ مِصْرَ وَهَـذِهِ الْأَنْهَارُ تَجْرِی مِن تَحْتِی»[30] آیا حکومت مصر از آن من نیست، و این نهرها تحت فرمان من جریان ندارد؟
«أَمْ أَنَا خَیْرٌ مِّنْ هَـٰذَا الَّذِی هُوَ مَهِینٌ وَلَا یَکَادُ یُبِینُ»[31] مگر نه این است که من از این مردی که از خانواده و طبقه پستی است و هرگز نمیتواند فصیح سخن بگوید برترم؟ فرعون موسی را به دلیل چوپانی و لکنت زبان مسخره میکرد و خود را برتر از او میپنداشت.
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- وَ لا یَکادُ یُبِینُ قَالَ لَمْ یُبَیِّنِ الْکَلَام.علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- و لا یکَادُ یبِینُ یعنی سخن هنوز آشکار و واضح نشده است. [32]
از هر نیرویی استفاده نکنیم
قرآن میفرماید: اگر بعضی به جبهه بیایند، اسباب دردسر هستند. بهتر است، نیایند. «لَوْ خَرَجُوا فِیکُم مَّا زَادُوکُمْ إِلَّا خَبَالًا»[33] اگر آنها همراه شما (به سوی میدان جهاد) خارج میشدند، جز اضطراب و تردید، چیزی بر شما نمیافزودند.
در جای دیگر میفرماید: «وَمَا کُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّینَ عَضُدًا»[34] من از افراد منحرف بازو نمیگیرم.به همین دلیل باید در انتخاب نیروها و افراد دقت داشته باشیم و با معرفی و سفارش و اینها نیروها را انتخاب نکنیم.
[یکی از گامهای پیشرفت کشور] احساس حضور دشمن و وجود دشمن است. تا انسان نداند که دشمن در مقابل او است، برای خود حِرز و حفاظ و سنگر به وجود نمیآورد و سلاح لازم را در دست نمیگیرد. گام دوّم، اعتماد به نفْس و عزم بر ایستادگی است.
آدمهای بیروحیه، مردّد، ترسو، فرصتطلب، خودکمبین، در این میدان هیچ هنری نمیتوانند نشان بدهند، اگر مانع برای دیگران درست نکنند. خودشان که هیچ کاری نمیتوانند بکنند، گاهی مانع هم در مقابل دیگران به وجود میآورند؛ مأیوسند، دیگران را هم مأیوس میکنند؛ تنبلند، دیگران را هم وادار به تنبلی میکنند.
قرآن کریم دربارهی گروهی از افرادی که در آنوقت بودند، اینجور میفرماید: لَو خَرَجوا فیکـُم ما زادوکُم اِلّاخَبـالًا وَ لَاَوضَعوا خِلالَکُم؛[35] یعنی اینها اگر به میدان جهاد هم با شما بیایند، شما را به فساد میکشانند؛
حتّی اگر با شما به میدان جهاد هم بیایند، در میان شما اختلال ایجاد میکنند؛ کمک که نمیکنند، مانع راه هم میشوند. البتّه جوانهای ما در همهی جهادهای [دوران قبل و بعداز انقلاب]، به این بلیّه مبتلا نبودند؛ اعتماد به نفْس داشتند، شجاعت داشتند، تردید نداشتند، بزدل و ترسو نبودند؛ که اگر بودند، کارها پیش نمیرفت[36]
همه مرید ما نیستند
قرآن میفرماید: «وَ فِیکُمْ سَمَّاعُونَ لَهُمْ»[37] بعضی مینشینند، گوش میدهند، ولی قصد قربت ندارند و نیتهای دیگری دارند.
هر کمکی را نپذیریم
افرادی ممکن است علف میدهند که شیر بدوشند. دانه میریزند که تخم مرغ بردارند.قرآن میفرماید: «مَا کَانَ لِلْمُشْرِکِینَ أَن یَعْمُرُوا مَسَاجِدَ اللَّـهِ»[38] اگر مشرکین یک پولی دادند و گفتند: خرج مسجد کن! این پول را رد کنید و هر پولی را نپذیرید.
با هر شعاری شاد نشویم
نزد یعقوب آمدند و گفتند: یوسف را به ما بسپار. «وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ»[397] ما حافظ او هستیم. اما همینها یوسف را در چاه انداختند. خود ابلیس به آدم و حوا گفت: از این میوه بخوردید که «إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ»[40] من خیرخواه شما هستم.
به هر توجیهی اعتماد نکنیم
بعضی دائماً کارها و اشتباهاتشان را توجیه میکنند. به بتپرستها میگفتند: چرا بت میپرستید؟ میگفتند: «إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا»[41] نیاکان ما هم بت میپرستیدند.
علیبنإبراهیم (رحمة الله علیه)- بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آبَاءَنَا عَلی أُمَّةٍ أَیْ عَلَی مَذْهَبٍ وَ إِنَّا عَلی آثارِهِمْ مُهْتَدُونَ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: قُلْ یَا مُحَمَّدُ (صلی الله علیه و آله): أَ وَ لَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدی مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آباءَکُمْ قالُوا إِنَّا بِما أُرْسِلْتُمْ بِهِ کافِرُونَ.
علیّبنابراهیم (رحمة الله علیه)- بَل قَالوا إِنَّا وجَدْنَا آبَاءنَا عَلی أُمَّةٍ؛ أُمَّةٍ، بهمعنای مذهب است. و إِنَّا عَلی آثَارِهِم مُّهْتَدُونَ خداوند عزّوجلّ سپس میفرماید: بگو ای محمّد (صلی الله علیه و آله)! «آیا اگر من آیینی هدایتبخشتر از آنچه پدرانتان را بر آن یافتید آورده باشم [باز هم انکار میکنید]»؟! گفتند: «[آری]، ما به آنچه شما به آن فرستاده شدهاید کافریم»!.[42][43]
هر محبوبیتی عزت نیست
بنیصدر هم رأی آورد، ولی ذلیل شد. «إِنَّ الْعِزَّهَ لِلَّـهِ جَمِیعًا»[44] تمامی عزت از آن خداست. حضرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) با آنکه در غدیر خم همه او را تأیید کردند، رأی نیاورد. خوب حضرت علی (علیهالسلام) ذلیل شد یا عزیز شد؟
مراقب دشمن باشیم
دشمن با تمام امکانات برای ضربه زدن به نظام و انقلاب تلاش میکند. قرآن میفرماید: «إِنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا یُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیَصُدُّوا عَن سَبِیلِ اللَّـهِ»[45] آنها که کافر شدند، اموالشان را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا خرج میکنند.
به وعدهها دلخوش نباشیم
قرآن میفرماید: «وَمَا یَعِدُهُمُ الشَّیْطَانُ إِلَّا غُرُورًا»[46] شیطان جز فریب و نیرنگ، وعده نمیدهد. مراقب تهدید، تطمیع، رشوه و لقمه حرام باشیم و از همه مهمتر متوجه وحدت مردم در جامعه باشیم که دشمن از هر راهی برای ایجاد تفرقه و دسته دسته کردن مردم استفاده میکند، همانطور که فرعون چنین میکرد: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلَا فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعًا»[47]
فرعون در زمین برتریجویی کرد، و اهل آن را به گروههای مختلفی تقسیم نمود.برای خداوند ضعیف و قوی تفاوتی ندارد. در دعا داریم: «یا مَن سَوّی التَّوفیق بَینَ الضَّعیفِ وَ القَوی» در همه امور مهم این است که فکر و جهت و حرکت انسان درست و در مسیر الهی باشد. ان شاء الله!
به هر جلوهای خیره نشویم
استقبال و بدرقه و تبریک و تسلیت و دست بوسی و پذیرایی و مهمانی و رفت و آمد و اینها شما را فریب ندهد. از قدیم گفتهاند: هیچ گربهای برای رضای خدا موش نمیگیرد.
نتیجه:
در پایان، با مروری بر آیات قرآن کریم و روایات در زمینه نفوذ و اثرپذیری، میتوان نتیجه گرفت که آگاهی و بصیرت، مهمترین سلاح برای مقابله با ترفندهای دشمنان و افراد سودجو است. قرآن کریم با ارائه هشدارهای لازم و بیان راهکارهای عملی، انسانها را در برابر انواع نفوذها و تأثیرپذیریهای منفی، واکسینه میکند.
لزوم تحقیق و بررسی اخبار، عدم اعتماد به هر سوگندی، توجه به نیات افراد، نپذیرفتن کمکهای مشکوک، پرهیز از ظواهر فریبنده و تجملات دنیا، و در نهایت، تقویت ایمان و توکل به خداوند، از جمله مهمترین راهکارهای قرآنی برای مقابله با نفوذ و اثرپذیری است.
با عمل به این آموزههای الهی، میتوانیم جامعهای ایمن و مصون در برابر ترفندهای دشمنان و افراد سودجو داشته باشیم و در مسیر رشد و تعالی گام برداریم.
امید است که این مقاله بتواند گامی مؤثر در جهت افزایش آگاهی و بصیرت جامعه اسلامی در برابر ترفندهای دشمنان باشد و به ما در شناخت و مقابله با انواع نفوذها و تأثیرپذیریهای منفی کمک کند.
پی نوشت:
1.نساء،140.
2.الکافی، ج:۲، ص۳۵ .
3.انعام/۶۸.
4.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۳، ص۴۷۲ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۱۸۹/ أعلام الدین، ص۲۷۲
4.حجرات،6
5.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۵۱۴ بحارالأنوار، ج۲۲، ص۱۵۳/ القمی، ج۲، ص۳۱۸/ نورالثقلین/ البرهان
6.بقره،204.
7.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۱۰۲ بحارالأنوار، ج۲، ص۸۴/ الإمام العسکری، ص۵۳
8.انعام،112.
9.انعام/ ۱۱۲
10.اعراف/۱۵۹.
11.مجادله/۲۲.
12.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۴، ص۵۴۶ بحارالأنوار، ج۷۴، ص۲۷۶/ بشارهًْ المصطفی، ص۲۹
13. آیه 18 سوره زمر
14.نساء/۱۴۰.
15.انعام/۶۸.
16.ا لکافی، ج۲، ص۳۵/ بحارالأنوار، ج۶۶، ص۲۵/ العیاشی، ج۱، ص۲۸۲
17. نحل/۹۳.
18.فصلت/۱۷.
19 .آل عمران/۷.
20.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۳، ص۲۱۰ بحارالأنوار، ج۵، ص۲۴/ الاحتجاج، ج۲، ص۴۵۳/ تحف العقول، ص۴۷۴؛ «بتفاوت یسیر»/ البرهان
21.اعراف،21.
22.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۵، ص۶۶ بحار الأنوار، ج۱۱، ص۱۶۳/ البرهان/ نور الثقلین
23.مجادله،16.
24.بقره،204.
25. ۲۷۸ الکافی، ج۱، ص۴۳۲/ بحارالأنوار، ج۲۴، ص۳۳۶/ تأویل الآیات الظاهرهًْ، ص۶۶۹/ بحارالأنوار، ج۳۵، ص۳۶۴/ المناقب، ج۳، ص۷۲
26.یوسف،16.
27.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۷، ص۳۴ بحارالأنوار، ج۱۲، ص۲۲۴/ القمی، ج۱، ص۳۴۱/ قصص الأنبیاءللجزایری، ص۱۶۰
28.آلعمران،72.
29.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۲، ص۶۳۴ بحارالأنوار، ج۹، ص۱۹۰/ القمی، ج۱، ص۱۰۵/ نورالثقلین.
30.زخرف،51.
31.زخرف،52.
32.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۸۶ بحارالأنوار، ج۱۳، ص۱۰۸/ نورالثقلین/ البرهان
33.توبه،47.
34.کهف،51.
35.سوره مبارکه التوبة آیه ۴۷
36.بیانات در همایش دهها هزار نفری «خدمت بسیجیان» در ورزشگاه آزادی(.۱۳۹۷/۰۷/۱۲)
37.توبه،47.
38.توبه،17.
39.یوسف،12.
40.اعراف،2.
41.زخرف،22.
42.زخرف/۲۴
43.تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۴، ص۳۶ البرهان
44.یونس،65.
45.انفال،36.
46.نساء،120
47.قصص، 4.