برای پرورش الهی، پیروی از اصولی کلی، لازم و ضروری است که باید به منزله راهنما و راهکار برای همه اقدامات پرورشی به کار گرفته شود. مربّی باید از به کارگیری روش هایی که بر اساس آن اصول نیست، پرهیز کند. شایسته است این اصول در همه عرصه های پرورش عقلانی، اخلاقی و اجتماعی جریان پیدا کند.
در این نوشتار، ابتدا ویژگی های کودک و دوره های رشد وی بیان می گردد، سپس، اصول صحیح تربیت دینی کودک و نوجوان و تأثیر روابط درست و منطقی با فرزندان به استناد کتاب خدا و قول ائمه اطهار علیهم السلام آمده است.
ویژگی های کودک
هدف مربّی در پرورش، ساختن شخصیّت کودک است. او در این راه می کوشد بر اساس معیارهای پذیرفته شده، شخصیت کودک را بسازد. این پرورش باید با برنامه ریزی اجرا شود تا نتیجه بخش باشد. اگر هدف مربّی یا پدر و مادر، علاقه مند کردن فرزند به نماز باشد، ضروری است که:
1. ویژگی های کودک را به درستی بشناسد.
2. با اصول و آیین پرورش به خوبی آشنا باشد.
3. برنامه و شیوه های ویژه ای را برای این کار برگزیند.
چون این پرورش باید از زمان خردسالی آغاز شود، در این فصل برآنیم تا ابتدا ویژگی های جسمی کودک را بشناسیم و سپس به نیازهای روحی و روانی او بپردازیم.
کودک، زندگی وابسته ای دارد و با سرپرستی و ولایت دیگران زندگی می کند. گفته های دیگران به شدّت در کودک تأثیر می گذارد؛ زیرا طرح، فکر و بینش شناخته شده و منسجمی از خود ندارد. کودک بسیار رنگ پذیر و انعطاف پذیر است و در راه ساخته شدن شخصیتش، با دگرگونی های زیادی رو به روست. قلمرو سنی کودک، از زمان تولد تا دوازده سالگی را در بر می گیرد.(1)
دوره های رشد کودک
در مورد این که مرحله نوزادی چه زمانی را در بر می گیرد، نظرهای گوناگونی وجود دارد. نظری که از حمایت بیش تری برخوردار است و با واژه «شیرخوارگی» نیز سازگاری دارد، آن است که این مرحله با تولد نوزاد آغاز می شود و تا دو سالگی ادامه می یابد.(2)
این آیه قرآن نیز مطلب یاد شده را تأیید می کند:
وَ الْوالِداتُ یُرْضِعْنَ أَوْلادَهُنَّ حَوْلَیْنِ کامِلَیْنِ لِمَنْ أَرادَ أَنْ یُتِمَّ الرَّضاعَةَ.(3)
مادران باید دو سال کامل فرزندان خود را شیر بدهند، برای آن کس که بخواهد فرزند را کامل شیر دهد... .
بعضی از روان شناسان، دو سال اول زندگی را یک مرحله شمرده و آن را به دو دوره نوزادی و کودکی تقسیم کرده اند. دوره نوزادی از تولد آغاز می شود و تا دو هفتگی ادامه می یابد و پس از آن را تا دو سالگی، کودکی می نامند.
از تولد تا شش ماهگی
حالت تنش زمانی در کودکی پدید می آید که در شرایط ناراحت کننده ای قرار گیرد. نوزاد این حالت را با انقباض ماهیچه ها، افزایش درجه حرارت، دگرگونی در تنظیم فعالیت قلب و دستگاه تنفس و هم چنین ناراحتی های گوارشی نشان می دهد.
معمولاً پس از حدود دو ماهگی، هیجان در برابر محرک های خوشایند به صورت شادی، خنده و صداهای ویژه دیده می شود. او با واکنش در برابر حرکت دیگران، با صدای بلند می خندد و با چشم خویش، حرکت نور، صدا و اشخاص را پی می گیرد.(4)
کودک در همان ساعت های آغازین تولد، محرک های پیرامونش را درک می کند و این محرک ها بر روی او اثر می گذارد. از این رو، در شرع مقدس اسلام سفارش شده است که پس از تولد کودک، در گوش راست او، اذان و در گوش چپش، اقامه گفته شود.
گفتنی است برانگیختگی آغازین نوزاد، به هیجان هایی مانند: خشم، نفرت و ترس (در حدود 6 ماهگی) تبدیل می گردد. واکنش در برابر محبّت نیز پیش از دوازده ماهگی و حسادت نزدیک به هجده ماهگی دیده می شود. در این جا لازم است به بررسی برخی ویژگی های دوران کودکی بپردازیم.
اصول و مبانی پرورش دینی کودک
ویژگی های کودکان دو تا چهار ساله
1. تقلید: کودک در این دوره، به راحتی با هم سالان و بزرگ سالان، همانند سازی می کند.
2. رقابت: او که میل به برتری طلبی دارد، می کوشد هر کاری را به درستی انجام دهد تا مورد تشویق قرار گیرد.
3. همکاری: کودک در پایان سه سالگی، به بازی های گروهی و همکاری با دیگران دل بستگی پیدا می کند.
4. هم دردی: پس از سه سالگی، احساس هم دردی او با دیگران، در ناراحتی ها نمایان می شود.
5. بخشندگی: از دادن اسباب بازی یا خوراکی خود به دیگران خوشحال می شود. البته برخی کودکان از این صفت محرومند و از دادن مال خود به دیگران خودداری می کنند.
6. رفتار دستوری: از سه - چهار سالگی به بعد، رفتاری دستوری در او پیدا می شود و به همه حتی پدر و مادرش نیز امر و نهی می کند.(5)
پدر و مادر و مربّی با توجه به این ویژگی ها می توانند بهترین بهره را از این دوران ببرند و با راهنمایی کودک به سوی مقصد دلخواه، صفت های اخلاقی و انسانی را در او رشد دهند. آنان با توجه به تقلید پذیری کودک باید بکوشند در برابر او نماز بخوانند. هم چنین با دیدن نخستین کنش کودک در ادای رکوع و سجده، باید او را تشویق کنند تا از همان کودکی، زمینه دل بستگی وی را به نماز فراهم آورند.
ویژگی های کودکان چهار تا هفت ساله
در این دوره از رشد، افزون بر صفت های یاد شده در دوران دو تا چهار سالگی، حسّ پذیرش اجتماعی و کنجکاوی نیز در او بیدار می شود و رشد می کند. او در این دوره، خواهان فاصله گرفتن از مادر، هم نشینی با هم سالان و حضور در میان جمع هم بازی هاست.
برای نمونه، در رفتار کودک پنج ساله آرامش و سازگاری دیده می شود، اعتماد به نفس و صمیمیّت دارد و می خواهد مورد توجّه و تأیید بزرگ تران (پدر و مادر و مربّی) قرار گیرد. وی نیازمند محبت و تشویق است، در بازی های گروهی شرکت می کند و وابستگی زیادی به مادرش دارد.
هم چنین کودک در شش سالگی از این که دیگران اشتباه های او را یادآوری کنند، می رنجد. کودک در چنین دوره ای، زود آزرده خاطر و دلسرد می شود و نیازمند ستایش است. بیش از گذشته، از بزرگ سالان تقلید می کند و در رفتار و گفتار دیگران دقیق می شود تا آگاهی های بیش تری به دست آورد و رفتارهای جدیدی را بیاموزد.
این کنجکاوی کودکان می تواند هشداری برای پدر و مادران باشد تا رفتار و گفتار خود را بیش تر کنترل کنند و به ویژه مراقب روابط زناشویی خود باشند؛(6) زیرا در این دوران افزون بر حسّ کنجکاوی، دل بستگی کودک به مادر و پدر به ویژه مادر زیاد است و بیش ترین برداشت ها را از رفتار ایشان می کند. البته رعایت این گونه مسایل و رفتارها به سن ویژه ای اختصاص ندارد و پدر و مادر همیشه باید این مسایل را رعایت کنند. این مسأله در سخنان پیشوایان دینی ما نیز به چشم می خورد.
حضرت امام باقر علیه السلام فرمودند:
ایّاکَ وَ الجِماع حَیْثُ یَراکَ صَبی بان یَحْسُنَ اَنْ یَصِفُ حالُکَ.(7)
از عمل زناشویی در حالی که کودکی می نگرد و می تواند برای دیگران شرح دهد، بپرهیز.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز فرموده اند:
لا یُجامِعُ الرّجُلٌ اِمرأتُهُ وَ لا جارِیَتُهُ فِی البَیتِ صَبِی فَاِنَّ ذلِکَ مِمّا یُورِثُ الزِّنا.(8)
مرد نباید با همسر یا کنیزش در اتاقی که کودکی باشد، هم بستر شود؛ زیرا این کار سبب زناکار شدن کودک خواهد شد.
از دیگر ویژگی های این سن، پیدایش روحیه استقلال خواهی کودک است. او در این دوره به گونه ای ذاتی، به استقلال گرایش پیدا می کند و خود را برای رو به رو شدن با مشکلات آماده می سازد.(9)
متأسفانه بسیاری از پدران و مادران نه تنها به پرورش استقلال و اعتماد به نفس فرزندان کمک نمی کنند، بلکه با سرزنش و عیب جویی، روح استقلال خواهی را در آنان از میان می برند، از نوآوری های کودک جلوگیری می کنند و او را دلسرد می گردانند. این کار سبب می شود کودکان در بزرگ سالی و هنگامی که از پدر و مادر خویش جدا می شوند، در زندگی آینده با حوادث و دشواری هایی روبه رو گردند. پس بهتر است که پدر و مادر به ندای استقلال خواهی کودکان پاسخ مثبت دهند، کارها و مسئولیت هایی را به آنان واگذار کنند و در صورت نیاز، یاریگر و مدد کارشان باشند.
فرزند خُرد را به مشقّت بزرگ کن
کز زحمت است هر که به راحت رسیده است
حضرت امام کاظم علیه السلام فرمودند:
یُسْتَحَبُّ غَرامَةُ الْغُلاُمِ فی صِغَرهِ لَیکُونَ حَلیما فی کِبرِهِ.(10)
خوب است طفل در کودکی با سختی ها آشنا شود تا در بزرگی، بردبار باشد.
اصول و مبانی پرورش دینی کودک
ویژگی های کودکان هفت تا دوازده ساله
به باور روان شناسان، کودک تا این سن، چهار مرحله رشد را پشت سر گذاشته است. از جمله ویژگی های این دوره به موارد زیر می توان اشاره کرد:
1- تقلید شدید از دیگران: کودک می کوشد مانند الگوهایش باشد.
2- یادگیری: برای آموزش، آمادگی پیدا می کند.
3- فعالیت: در این دوره، پرکاری در مدرسه جایگزین کم کاری در خانه می شود.
4- نوآوری: او در این دوران، نوآوری هایی از خود نشان می دهد.
5- صاحب نظر: کودک در هر موردی نظر می دهد و انتظار دارد که به نظرهایش اهمیّت داده شود.
6- آموزش پذیری: کودک در این دوران سخن دیگران را بیش تر می پذیرد و خوب و بد را شناسایی می کند.
رسول اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده اند:
اَلْوَلَدُ سَیّدٌ سَبْعَ سِنین و عَبْدٌ سَبْعَ سِنین وَ وزیرٌ سَبْعَ سِنین.(11)
فرزند هفت سال سروری می کند، سپس هفت سال فرمانبردار است و هفت سال بعد مشاور است.
7- رشد: کودک رشد شناختی پیدا می کند. او می تواند جزء و کل، بزرگ و کوچک، زشت و زیبا و ردیف کردن را درک و بازگو کند.
8- مقایسه: وضع خانوادگی خود را با هم سالان و خویشان مقایسه می کند.
9- گرایش به مذهب: در این دوره، شوق مذهبی در کودک زیاد است. او به انجام واجبات و شرکت در مجالس دینی دل بستگی پیدا می کند. این دوره، زمانی است که باید گناه و ثواب را به او شناساند و اگر گناهی انجام داد، باید او را ادب کرد و از مجازات خداوند ترساند.(12)
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرمایند:
رَحِم اللّهُ مَنْ اَعانَ وَلَدُهُ عَلی بِرِّهِ - (قال قُلْتُ کَیْفَ یُعینُهُ عَلی بِرّه؟ قال:) یَقْبَلُ مَیْسُورَهُ وَ یَتَجاوَزُ عَن مَعْسُورِه و لا یُرهِقُه و لا یَخُرقُ بِهِ.(13)
خداوند رحمت کند پدری را که فرزندش را در راه نیکوکاری کمک کند. (راوی پرسید: چگونه؟ حضرت فرمودند:) آن چه در توان اوست بپذیرد، کار سخت را به او وا نگذارد. او را به گناه وادار و تشویق نکند، به او دروغ نگوید و در برابر دیدگان او، کار احمقانه انجام ندهد.
هنگامی که دوره پیش از دبستان به پایان می رسد، مفاهیم اخلاقی به تدریج نزد کودکان به شکلی گسترده تر نمود می یابد. در دوره دبستان، این گستردگی مفاهیم به اوج خود می رسد و کودک با استفاده از قدرت تعمیم، از مفاهیم اخلاقی شناخت بیش تری پیدا می کند، در حالی که در دوره پیش، مفاهیم اخلاقی، برای او معانی محدود و معیّنی، داشتند.
در این دوران، پدر و مادر و مربیّان پرورشی می توانند نماز، نیایش و واجبات دینی را به فرزندان خود آموزش دهند و در این مورد نباید کوتاهی کنند؛ زیرا این دوره جزو دوران زندگی خردگرایانه کودک است و او تلاش دارد خود، همه چیز را بررسی و آزمایش کند. چون کودک در این دوره، برهان پذیر است هر سخن منطقی را می پذیرد.
رسول گرامی اسلام صلّی الله علیه و آله و سلّم از پدران آخرالزمان شکایت دارد و می فرمایند:
... لا یَعْلَمُونَهُمْ شَیئا مِنَ الْفَرائِضِ... و رضوا عنهم به عرض یسیرُ من الدنیا.(14)
... [پدران] واجبات دینی را به فرزندان خود نمی آموزند... و به [سهم] ناچیزی از امور مادی دنیا در مورد آنان قانع و راضی هستند.
هم چنین ایشان فرموده اند:
مُرُّوا صِبیانَکُم بِالصَّلوةِ اِذا بَلَغُوا سَبْعا.(15)
هنگامی که کودکان شما به هفت سالگی رسیدند، به آنان دستور بدهید که نماز بخوانند.
برای پرورش و سازندگی کودک به ویژه علاقه مند کردن او به نماز، ابتدا باید ویژگی های جسمی و روحی وی را به خوبی بشناسیم. سپس با اصول کلی و جزئی پرورش آشنا شویم تا بتوانیم در این راه، موفقیت کامل را به دست آوریم.
اصول و مبانی پرورش دینی کودک
اصول پرورش دینی کودک
برای پرورش الهی، پیروی از اصولی کلی، لازم و ضروری است که باید به منزله راهنما و راهکار برای همه اقدامات پرورشی به کار گرفته شود. مربّی باید از به کارگیری روش هایی که بر اساس آن اصول نیست، پرهیز کند. شایسته است این اصول در همه عرصه های پرورش عقلانی، اخلاقی و اجتماعی جریان پیدا کند. در این جا شماری از اصولی را که ناظر به فرآیند پرورش دینی است، مرور می کنیم.
تعریف اصل
واژه های «اصل» و «اصول» تقریبا در همه دانش های بشری به کار می رود و در آموزش و پرورش نیز از آن ها سخن به میان می آید. با این حال، باید بدانیم مراد از اصول چیست؟
واژه «اصل» در لغت، به معنای «پایه و اساس» است، ولی از نظر اصطلاحی، در علوم گوناگون، کاربرد واحد ندارد، بلکه در هر دانشی، این واژه در معنایی متناسب با آن دانش به کار می رود. اصول در اصطلاح آموزش و پرورش، قواعدی کلّی است که مبنای فعالیت های پرورشی قرار می گیرد و در تعیین و هدایت دگرگونی های اصلاحی و رشدی کاربرد دارد. پس هنگامی که از اصول آموزش و پرورش سخن می گوییم، باید خود را به بیان قواعدی محدود کنیم که به عنوان راهنمای عمل، تدابیر آموزشی و پرورشی ما را هدایت می کنند.
آن چه در این بخش به عنوان مبانی می آید، ویژگی های عمومی انسان است که شاخه ای از توصیف انسان به شمار می رود. ما در این جا اصول اساسی پرورش را برای آن ویژگی ها بیان می کنیم. آن گاه به توضیح برخی اصول مربوط به روش های جذب کودکان به نماز خواهیم پرداخت. (16)
از آن جا که آدمی با توانایی و گنجایش های وجودی گوناگونی آفریده شده است، در هر دوره از زندگی، روحیه و توانایی جسمانی ویژه ای پیدا می کند. بنابراین، برای پرورش او، به کارگیری اصول و باید و نبایدهای ویژه ای لازم است. به عبارت دیگر، «اصل» در این جا به معنای قواعدی عام برای پرورش انسان است که از شناخت حقیقت و جنبه های وجودی انسان سرچشمه می گیرد.
از کجا آمده ام، آمدنم بهر چه بود
به کجا می روم آخر ننمایی وطنم (17)
پیش از پرداختن به این اصول، در آغاز باید ویژگی های آدمی یا به عبارتی، مبانی وجود او را شناخت و آن گاه اهداف آفرینش او را در نظر گرفت.
برای مثال، اگر به مبنایی به نام ناتوانی در انسان ها پی ببریم، در راه پرورش، از همگان تکلیف یکسان نخواهیم خواست، بلکه در آن جا، تکلیف هر کس به اندازه توانایی او خواهد بود.
اصول و مبانی پرورشی
در این بخش، برخی از مبانی پرورشی که در نهاد انسان قابل کشف است، بیان می شود. این اصول بدین قرار است:
1. تأثیرپذیری انسان، 2. تأثیر گذاری انسان، 3. آراستگی سخن و سخن گو، 4. رعایت تفاوت های فردی، 5. کرامت تکوینی انسان و 6. دل بستگی.
اصل تأثیرپذیری انسان
عوامل گوناگونی در رفتار و شخصیت انسان تأثیرگذار است که از آن جمله می توان از وراثت، پدر و مادر، دوستان، محیط اجتماعی، هم سالان و آموزگاران نام برد که برای سامان دهی پرورش درست باید به دامنه تأثیر همه این عوامل توجه کرد. رفتار پدر و مادر در خانواده می تواند بر کودک تأثیر بگذارد و او را دگرگون سازد. هم چنین حضور دوستان و هم سالان به ویژه در دوران نوجوانی در شکل گیری شخصیت، رفتار، ارزش ها و نگرش های فرزندان تأثیر بسزایی دارد.
کودکان از راه سرمشق دهی کارهایی که قابل الگو پذیری است و با تقویت یا تنبیه پاسخ های ویژه، ارزش یابی فعالیت های یکدیگر و بازخوردی که به هم می دهند، بر یکدیگر تأثیر می گذارند. (18)
محیط اجتماعی نیز در دگرگونی یا یکسان سازی رفتارها و نوع نگرش به ارزش ها تأثیر مهمی دارد، ولی متأسفانه برخی از کارشناسان، برخورد پدر و مادر را تنها عامل تأثیر گذار در رفتار فرزندانشان می شمارند و به محیط نامناسب اجتماع توجهی ندارند. این در حالی است که تأثیر آن چه کودکان از محیط خود می گیرند، از آن چه از پدر و مادر خود می آموزند، کم تر نیست. بنابراین، برای زدودن پاره ای از رفتارهای نادرست و ایجاد کردارهای مطلوب باید میان عوامل تأثیر گذار در انسان هماهنگی ایجاد کرد. افزون بر تلاش برای اصلاح اجتماع، می توان از روش های زمینه سازی و الگوسازی بهره برد.
الف) زمینه سازی
بر اساس این روش، باید شرایطی را به وجود آورد که آسان کننده حالت ها و رفتارهای مطلوب هستند. برای توضیح بیش تر، به مطالبی در این زمینه اشاره می کنیم:
یکی از حقوق فرزند بر پدر آن است که در انتخاب همسر، کسی را برگزیند که از جهت جسمانی و اخلاقی، توانایی پرورش فرزند را داشته باشد. افزون بر آن، شرایط انعقاد نطفه از نظر زمان و حالت روحی پدر و مادر (ذکر و توجّه به خدا) باید مناسب باشد. هم چنین باید برای نوزاد، نامی نیکو انتخاب شود.
گفتنی است تغذیه نوزاد با شیر مادر یا دایه نیز باید با ایجاد زمینه های معنوی همراه باشد. در مورد مادر، از وضو ساختن و ذکر نام خدا هنگام شیر دادن و در مورد دایه، از انتخاب زن مسلمان و خردمند، می توان نام برد. افزون بر آن، گشاده دستی در فراهم ساختن ساز و برگ و محل زندگی خانواده به ویژه فرزندان باید مورد توجه قرار گیرد.
همه این موارد ناظر به ایجاد شرایط مناسب و زمینه های باروری روحی است که امکانات لازم برای شکل گیری دلخواه روح فرد از جهت جسمی، اخلاقی و روانی را فراهم می آورد. برای نمونه، می تواند او را به خدا، نماز و ارتباط با آفریدگار خود مشتاق سازد.
ب) الگو سازی
الگوگیری، حالتی است که انسان هنگام پیروی از دیگری پیدا می کند و از نظر این که پیروی از چه کسی باشد، ممکن است اسوه ای نیک یا بد برای انسان فراهم آید. (19)
در این روش، مربّی می کوشد نمونه کردار مثبت و مناسب را به صورت زنده در برابر دید دانش آموز قرار دهد و بدین گونه، جایگاه اجتماعی او را دگرگون سازد تا او نیز پیروی کند و حالت نیکویی چونان عمل نمونه را در خویش پدید آورد. خداوند در قرآن کریم، زندگی رفتاری پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را برای مسلمانان به عنوان الگو معرفی کرده است:
اِنَّ لکمُ فی رسولِ اللّه اُسْوَةٌ حَسَنةً. (20)
در وجود رسول خدا، برای شما الگوی نیکویی است.
اگر مربّی در راه پرورش کودک تلاش کند وی را با خانواده های مذهبی و کودکان پای بند به دستورهای اسلامی به ویژه نماز آشنا کند و زمینه ارتباط او را با این گونه خانواده ها فراهم سازد، کودک به طور ناخودآگاه، به نماز و واجبات دینی دل بستگی پیدا می کند.
این روش از شیوه های عینی و کاربردی آموزش و پرورش است و بر جان و دل فرزندان می نشیند. کودک در سال های نخست زندگی به طور هم زمان از پدر، مادر، اطرافیان و هم بازی های خود الگو می پذیرد و هنگامی که به سن نوجوانی رسید، از دوستان و شخصیت های اجتماعی، فرهنگی و معنوی، الگو می گیرد.
اگر پدر و مادر، آموزگاران، مربیان و شخصیت های جامعه بکوشند رفتار درست و سازنده را در برابر دیدگان کودک و نوجوان به نمایش بگذارند و الگوسازی کنند، می توانند شخصیت نوجوان و جایگاه اجتماعی وی را دگرگون سازند و او را به گونه ای عینی پرورش دهند. بنابراین، همه آنان باید در اصلاح رفتار و اخلاق خود بکوشند؛ زیرا اخلاق و رفتار ایشان، الگوی رفتاری کودک و نوجوان است.
مولوی، روش الگوسازی را بنا بر گفته امیرالمؤمنین علی علیه السلام در قالب تمثیلی زیبا چنین بیان می کند: «زنی سرآسیمه نزد امام علی علیه السلام آمد و گفت: فرزندم بالای ناودان رفته و با خطر سقوط روبه رو است. امام علی علیه السلام فرمود: کودکی را بر پشت بام ببرید تا کودک بر ناودان رفته، پایین آید.» مولوی این داستان را چنین به نظم درآورده است:
یک زنی آمد به پیش مرتضی
گفت: شد بر ناودان طفلی مرا
گرش می خوانم، نمی آید به دست
ور هِلم، ترسم که افتد او به پَست
نیست عاقل تا که دریابد چو ما
گر بگویم کز خطر سوی من آ
هم اشارت را نمی داند به دست
ور بداند، نشنود؛ این هم بدست
از برای حق شمایید ای مهان
دستگیر این جهان و آن جهان
زود درمان کن که می لرزد دلم
که به درد از میوه دل بگسلم
گفت: طفلی را بر آور هم به بام
تا ببیند جنس خود را آن غلام
سوی جنس آید سبک ز آن ناودان
جنس بر جنس است عاشق جاودان
زن چنان کرد و چو دید آن طفل او
جنس خود، خوش خوش بدو آورد رو
سوی بام آمد ز متن ناودان
جاذب هر جنس را هم جنس دان (21)
اصول و مبانی پرورش دینی کودک
اصل تأثیر گذاری انسان
بر اساس این ویژگی، انسان می تواند از تأثیرپذیری خود در برابر موقعیّت ها و عوامل محیطی جلوگیری کند و حتی منشأ تأثیرگذاری و جهت دهی به آن ها باشد. در این جاست که ضرورت توجه به اصل «مسئولیت» آشکار می شود. افزون بر این، اگر فردی تنها به سبب خوبی محیط و موقعیت، سالم باشد، نمی توان گفت که به تحول تربیتی مطلوب دست یافته است. باید سرسختی کودک را در برابر شرایط سخت و بد افزایش داد و او را چنان بار آورد که به جای نرمی در برابر فشارهای بیرونی، از الزام های درونی پیروی کند.
در این جا می توان از روش «واگذاری مسئولیت و تکلیف» برای افزایش استقامت کودک استفاده کرد.
تبیین مسئولیت
احساس مسئولیت، نتیجه روشنگری است. بدین معنا که کودک را با دلیل های روشن و در سطح فهم خود او پرورش دهیم؛ زیرا اگر به او آگاهی و شاخص داده شود و به حکمت ها و چراهای مسایل دینی و زندگی آشنا باشد، خود به خود به آن ها دل بستگی پیدا می کند. چنین فردی اگر در آینده با افراد بی دین برخورد کند، به راحتی رنگ نمی بازد و در پی آن، روحیه نقّادی نیز در وی پدیدار می شود. او اگر دلیل و ریشه هر چیز را بداند، می تواند آن ها را به عنوان شاخص ارزش یابی های خود در زندگی به کار برد و کم تر دچار مشکل گردد.
اصل آراستگی سخن و سخن گو
کشش آدمی به زیبایی و نیکی کردن، یکی از ویژگی های روحی او به شمار می آید. با توجه به این ویژگی، می توان از دو اصل پرورش اسلامی سخن گفت: «اصل آراستگی» که ناظر به جذبه حسن بوده و «اصل بخشش» که ناظر به جذبه احسان است.
اصل آراستگی بیانگر آن است که در جریان پرورش باید ظاهر آن چه را که عرضه می شود، نیک و آراسته ساخت تا گرایش ها برانگیخته شود. برای نمونه مربّی برای نهادینه شدن عشق به نماز در کودک، باید آن را بیاراید. به دیگر سخن، از جذبه حسن در حرکت دادن کودک به سوی هدف بهره جوید و در این راه، از آراستن ظاهر و سخن استفاده کند.
1- آراستن ظاهر
مربّی برای برقرار کردن ارتباط پرورشی باید به آراستگی ظاهر خود بپردازد تا از نفرت و گزند دیگران به دور باشد. خداوند در مورد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز از همان آغاز برانگیخته شدن و دعوت به یکتا پرستی، به ایشان دستور داد پاکیزه باشد:
یا اَیُّهَا المُدّثِّر، قُمْ فَاَنْذِرْ وَ رَبَّکَ فَکَبّر و ثِیابَکَ فَطّهِر. (22)
ای جامه به خود پیچیده! برخیز و مردم را بیم ده و خدایت را به بزرگی یاد کن و جامه ات را از آلایش، پاکیزه نگه دار.
اسلام همواره مسلمانان را به پاکی و پاکیزگی سفارش می کند و به ویژه مربّیان را بیش از دیگران مورد خطاب قرار داده است.
2- سخن آرایی
سخن، آینه مفاهیم و معانی است. این آینه هر چه صیقلی تر باشد، به همان اندازه بر شفّافیت و نفوذ مفاهیم و معانی در شنونده خواهد افزود. به اشتباه و با ابهام سخن گفتن به منزله پایمال کردن معانی است. چنین نیست که اگر محتوا برجسته باشد، در هر قالبی به چشم آید. مربّی نباید در نمایش معانی خویش، هر واژه ای را که زودتر از واژه های دیگر به ذهنش رسید، به کار گیرد، بلکه باید در کنار توجه به محتوا، بکوشد تعبیرهای زیبا بیافریند. گاه یک تعبیر خوب به تنهایی، هم وزن یک کتاب، در خود سخن جا داده و اثرش در آدمی پایدار و پر دوام است.
گفته شد که با توجه به ویژگی جذبه حسن در آدمی، باید از اصل آراستگی استفاده کرد و به دلیل جذبه احسان در او، باید از اصل بخشش در راه پرورش وی بهره جست. خداوند حکیم، خود، در جایگاه پرورش انسان، با او با بخشش و نیکی بسیار رفتار کرده و حتی مهربانی ورزیدن را بر خود واجب گردانیده است:
کَتَبَ عَلی نَفْسِهِ الرحمة. (23)
خدا رحمت را بر خود واجب ساخته است.
هم چنین در قرآن آمده است:
اگر بخشش و مهربانی خدا، در دنیا و آخرت شامل حال شما نبود، به سبب آن چه انجام دادید، مجازات سختی به شما می رسید. (24)
پس بر اساس اصل بخشش، رفتار مربّی نباید به رفتار کودک و نوجوان وابسته باشد، بلکه باید بر پایه اصل بخشش و مهربانی از سوی خود او به کار رود. با توجه به این اصل، می توان از چهار روش پرورشی بخشایش، توبه، مژده دادن و پاداش دادن سخن گفت.
3- بخشایش اشتباه
بر اساس این اصل، مربّی در مجازات کودک شتاب نمی ورزد و او را وا می گذارد تا فرصت های لازم را برای اصلاح خود دریابد.
برخورد مربّی با فرد گناه کار باید نمود مهربانی باشد و به محض دیدن اشتباه در کودک، او را از خویش نراند، بلکه باید این گمان را باقی گذارد که او متوجّه اشتباه خویش نبوده است و این اشتباه را به او یادآوری کند. هم چنین اگر او از کار خود پوزش خواست، آن را بپذیرد.
4- مژده دادن
پرورش، نیازمند تن دادن به تکالیفی است که به طور طبیعی رغبت را در انسان از میان می برد. باید به گونه ای از این تلخی کاست تا پذیرش تکلیف آسان تر شود. یکی از این راه ها، مژده دادن به بخشش هایی است که پس از به دوش گرفتن تکلیف، به فرد ارزانی می شود و نمادی از بخشش و مهربانی است. مژده در نهاد آدمی، امیدی را می آفریند که فرد به یاری آن، زحمت را به جان می خرد.
مژده دادن به افراد سنین پایین تر باید دامنه زمانی کوتاه تری داشته باشد. دادن بشارت ها و وعده های بلندمدت در مورد کسانی به کار می رود که دوران کودکی را پشت سر گذاشته و به میزان مطلوبی از بازداری نفس و آینده بینی دست یافته باشند.
5- پاداش دهی
اصل بخشش ایجاب می کند که اگر کودک، کار درستی (هر چند ناچیز) انجام دهد، مربّی آن را بی پاسخ نگذارد و حتی گاهی لازم است این پاداش از اندازه عدالت درگذرد تا نماد بخشش باشد.
وَ مَنْ یَقْتَرِف حَسَنَةً نَزِد لَهُ فیها حُسْنا. (25)
هر کس کاری نیکو انجام دهد، ما بر نیکویی اش می افزاییم.
هنگامی که مربّی بیش از اندازه شایستگی، کودک را مورد لطف قرار دهد، چنین بلند نظری، او را با شوق و انگیزه ای دو چندان به حرکت وا می دارد. نزد انسان ها، کاری که از بخشش ساخته است، از عدل ساخته نیست و انگیزه و گرایشی که از بخشش در نهاد انسان ایجاد می شود، هرگز از عدل بر نمی آید. تشویق، گونه ای پاسخ مثبت در برابر رفتار درست کودک و نوجوان است. این پاسخ گویی بسیار گوناگون است و می تواند به صورت سپاس، ابراز مهرورزی، واگذاری مسئولیت مناسب و نوید پاداش به او جلوه گر شود.
اصول و مبانی پرورش دینی کودک
اصل رعایت تفاوت های فردی
اگر چه آدمیان در گوهر وجودی هم ریشه اند، ولی توانایی ها و ظرفیت های درونی و امکانات بیرونی آن ها به گونه ای یکسان تقسیم نشده است. هم چنین هر فرد در مراحل گوناگون زندگی از توانایی های متفاوتی بهره مند است. این ویژگی در آدمی بیانگر آن است که نمی توان رابطه پرورشی با افراد را در مراحل گوناگون زندگی یکسان پنداشت، بلکه این رابطه باید به صورت اصل «عدل» تنظیم شود. پس روش های پرورشی بر اساس این اصل از این قرار است: تکلیف به اندازه توانایی، آگاه سازی و مجازات به اندازه اشتباه.
1- تکلیف به اندازه توانایی
پیش از این یاد شد که آدمیان از نظر درک و عمل، ظرفیت های گوناگونی دارند. خداوند نیز بر اساس توانایی مخاطبان، سخن گفته و تکلیف کرده است.
لا یکَلِّفُ اللّه نَفْسَا اِلاّ ما آَتاها. (26)
خدا کسی را تکلیف نمی کند مگر به اندازه آن چه به او داده است.
بر این اساس، در نظام پرورشی اسلام، مربّی اجازه دارد تنها به اندازه توانایی انسان، به او تکلیف کند. با توجه به محدوده سنی هر فرد، از دو تا هفت سالگی نباید انتظار داشت که کودک، تکلیف پذیر باشد؛ زیرا بازی ویژگی اساسی این مرحله است. البته در طول این پنج سال، می توان کودک را با بسیاری از آداب آشنا ساخت.
پس از هفت سالگی می توان انتظار داشت که کودک از جهت آموزش و آداب، تکلیف پذیر و در برابر آن پاسخ گو باشد. از حدود ده سالگی، کودک باید وظایف جنسی خویش را بفهمد و رعایت کند، مانند: رعایت بهداشت و دوری گزیدن از دوستان نامناسب.
2- آگاه سازی
آگاه ساختن نیز بر اصل عدل مبتنی است. بر اساس این اصل، خداوند به آدمیان هشدار می دهد که آنان را به سبب انجام گناه، مجازات می کند. بر اساس این روش، مربّی با آگاهی مناسبی که از کارهای نوجوان و آثار آن دارد، او را نسبت به نتیجه کارهای نادرستش آگاه می سازد و وی را از آن ها برحذر می دارد. در حقیقت، باید او را پند دهند. پند دادن نیکو از روش های پذیرفته شده در آموزش و پرورش است. پند، گفتار سنجیده ای است که برای آگاهی دادن و دعوت به نیکی و درستی و از سر خیرخواهی و دل سوزی، به نرمی بیان شود.
کودک و نوجوان برای داشتن زندگی سالم، نیازمند آگاهی و ارشاد هستند و از آن جا که همواره دچار فراموشی و خودخواهی می شوند، بسیاری از واقعیّت ها بر آنان پوشیده می ماند. از این رو، گاهی بدون آگاهی، به کاری دست می زنند که پایان آن پشیمانی است.
خداوند دانا به پیامبر بزرگ اسلام دستور داده است که مردم را با نیکو پند دادن به پذیرش دین فرا خواند:
اُدْعُ الی سبیل ربّکَ بِالحِکمَةِ وَ المَوعِظَةِ اَلْحَسَنَةِ. (27)
[آنان را] با دانش و پند نیکو به سوی پروردگارت دعوت کن.
به راستی، پند باید با نرمی و بیان حکایت و داستان همراه باشد به ویژه برای نوجوانان که روحیه های ویژه ای دارند.
3- مجازات به اندازه اشتباه
بر اساس این روش، اندازه و شیوه مجازات باید پیرو نوع اشتباه شخص باشد و عوامل دیگری هم چون وضع روحی مربّی هنگام مجازات، تأثیر نداشته باشد.
ممکن است مربّی، سنجش مجازات را به میزان خشم یا مهر خود وابسته سازد، ولی در شیوه درست پرورش این گونه عوامل را نباید در مجازات دخالت داد.
هم چنین مربّی برای مجازات ممکن است به سرزنش بپردازد و حتی در برخی موارد در این کار زیاده روی کند که کاری ناپسند است و باید از آن پرهیز کرد.
اصل کرامت تکوینی انسان
خداوند، آدمی را از نعمت های درونی ویژه ای چون عقل برخوردار ساخته و او را به سبب این بهره وری، بزرگ داشته است. این کرامت تکوینی به اصل انسان بودن باز می گردد که بر اساس آن، هیچ کس بر دیگری برتری ندارد؛ چه سیاه باشند، چه سرخ یا زرد یا سفید:
و لَقد کَرَّمنا بَنی آدَم... . (28)
به راستی، فرزندان آدم را بزرگی بخشیدیم.
هرگاه آدمی، آن گوهر شریف را پاس دارد و به آن جلوه بیش تری بخشد، خود را سزاوار کرامت افزون تری گردانیده است و خداوند، او را در پایگاه فراتری از کرامت جای می دهد. اگر هم آن گوهر را به تیرگی و خواری بکشاند، دست مایه کرامت خویش را به نابودی کشانده و چنین است که گاه از پی آن کرامت، چنان خواری به بار می آید که اگر به ریشه رسد، دیگر امید هر گونه بزرگی را به ناامیدی بدل می سازد:
و مَن یُهِنِ اللّهُ فَما لَه مِن مُکْرِم. (29)
خدا هر کس را خوار کند، او دیگر اکرام کننده ای نخواهد داشت.
انسان با کرامت آفریده شده است. از این رو، باید او را عزیز داشت و مایه های عزّت نفس او را فراهم آورد. هم چنین روش های پرورشی باید به گونه ای باشد که احساس عزّت نفس واقعی را در فرد به بار آورد و وسیله کرامت اکتسابی انسان را فراهم سازد.توانایی ها و ناتوانی های شخص در احساس عزّت نفس او ریشه دارد. از این رو، روش های پرورشی باید با توجه به نقش هر یک از این دو طرح شود تا از هر یک برای حفظ عزت نفس بهره گیریم.
اصول و مبانی پرورش دینی کودک
در این جا، با توجه به توانایی ها، از روش «ابراز توانایی ها» و با نظر به ناتوانی ها، از روش «تغافل» سخن می گوییم:
1- ابراز توانایی ها (نعمت ها)
هرگاه انسان خود را در انجام کاری توانا ببیند، احساس سربلندی و ارجمندی خواهد کرد و هرگاه خویشتن را در انجام کاری ناتوان بیابد، احساس سرافکندگی و خواری خواهد داشت. پس باید امکان نمایش توانایی های کودک و نوجوان را فراهم آورد تا احساس عزت نفس در او تقویت گردد. برای آن که احساس عزّت ناشی از نمایش توانایی ها در مسیر واقعی خود قرار گیرد، لازم است که فرد از پرهیزکاری نیز بهره ای داشته باشد تا از لغزیدن در ورطه خودبینی در امان بماند.
از این رو، آدمی باید به گونه ای توانایی خود را بشناسد و دریابد که همواره به الطاف الهی نیازمند است و همه نیروها از خداست. به همین دلیل، توانایی های انسان در فرهنگ اسلام «بخشش خدا» نام گرفته است. اگر به آن چه در ماست، به چشم توانایی خویشتن نگریسته شود، خودخواهی را در پی خواهد داشت و اگر به چشم بخشش خداوندی دیده شود، سپاس را در پی خواهد آورد. در شیوه های پرورشی اسلام، ابراز توانایی ها گوشزد شده است، ولی با نگاهی از گونه دوم:
وَ اَمّا بِنعمِةِ رَبِّکَ فَحدِث. (30)
و نعمت خدایت را آشکار کن.
باید دانست همان گونه که مربّی امکان نمایش توانایی های کودک و نوجوان را فراهم می آورد، باید او را با حد و مرز آن ها نیز آشنا سازد؛ زیرا ممکن است فرد، کاری را انجام دهد که از توان او بیرون باشد. در این صورت، چنین فردی نه تنها خود را به سختی افکنده، بلکه عزت خود را نیز پایمال کرده است. این رنج بیهوده، زاده جاه طلبی است و بهای آن، وا گذاشتن پرهیزکاری خواهدبود.
2- تغافل
این روش نیز از فروع اصل عزّت است. با این تفاوت که در این روش، مربّی به ناتوانی های شخص توجه دارد. نمایش ناتوانی ها، شکست عزت را در پی خواهد داشت و پنهان ساختن آن ها راهی برای حفظ عزت است.
برای پنهان ساختن ناتوانی ها می توان دو جایگاه را در نظر گرفت: یکی پیش از آشکار شدن آن ها و دیگری پس از آن. گاه ما به سبب شواهدی گمان می بریم که شخص ناتوان است و گاه از این موضوع اطمینان داریم. دومین مسأله در روش تغافل عنوان می شود؛ زیرا تغافل به آن معنی است که ما از امری آگاه شویم، ولی وا نمود کنیم که نمی دانیم.
جایگاه نخست در فقه اسلامی، به عنوان «اصل صحت» (اصالة الصحة) شناخته شده است. در این جا، این جایگاه را به سبب آن که به گونه ای با تغافل مرتبط است، بررسی می کنیم.
بر این اساس، هرگاه رفتار تأمل برانگیزی را دیدیم، باید آن را به گونه درستی توجیه کنیم، مگر آن که بر اساس دلایل موجود، راه هر گونه توجیه پسندیده ای بسته باشد.
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده اند:
رَحِم اللّه مَنْ اَعانَ وَلَدهُ عَلی بِرّه وَ هُو اَنْ یَعفُو عَن سَیّئَتِهِ وَ یَدْعُوا لَهُ فیما بَینَهُ و بَینَ اللّه ُ. (31)
خدا رحمت کند کسی را که فرزندش را در انجام کار نیک یاری دهد؛ بدین صورت که از اشتباهش درگذرد و برای آن چه میان او و خدایش رخ داده است، دعا کند.
بنابراین، زمانی که راه های توجیه مربّی بسته شد و اطمینان یافت که از شخص اشتباهی سرزده است، زمان تغافل فرا می رسد. در این هنگام، بزرگی و عزت مندی شخص باید با تغافل از اشتباه او حفظ شود.
بر اساس اصل تغافل، مربّی پس از آن که راه های توجیه را بر خود بسته دید، باید به توجیه های شخص گردن نهد، گرچه از نادرستی آن ها اطمینان دارد. مربّی نباید به این وسوسه تن دهد که پذیرش توجیه ها و بهانه تراشی های کودک یا نوجوان، زیرکی اش را نزد او خدشه دار می کند.
پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم آن قدر در پذیرش بهانه تراشی های منافقان پیش رفت که آنان، وی را به کنایه گوش شنوا خواندند، ولی خداوند در پاسخ آنان فرمود:
قُل اُذنُ خَیرٍ لَکم. (32)
بگو: این گونه گوش شنوا بودن به حال شما بهتر است.
تغافل نه تنها نشانه سادگی مربّی نیست، بلکه مایه بزرگواری او نیز به شمار می رود. پس این شیوه به عنوان شیوه ای فرع بر اصل عزّت، نوجوان و مربّی را در شرایطی عزّت آفرین قرار می دهد.
حضرت امام علی علیه السلام فرموده اند:
عَظِّمُوا اَقدارَکُم بِالتَّغافُل عَنِ الدَّنی مِنَ الاُمورِ. (33)
منزلت خویش را از راه تغافل نسبت به امور پیش پا افتاده، بزرگ دارید.
اصول و مبانی پرورش دینی کودک
اصل دل بستگی
پدیده دل بستگی، یکی از شگفت انگیزترین ویژگی های انسان و محرکی بسیار نیرومند است که می توان با آن، آدمی را آماده هر کار، حال یا وضعی گرداند. بر اساس این مبنا، در جریان پرورش، خواه در برانگیختن انجام پاره ای از اعمال یا ترک پاره ای دیگر، باید از قدرت ناشی از پیوند محبت آمیز بهره جست. آن دگرگونی که در نتیجه پیروی از این اصل در انسان به وجود می آید، بسیار ژرف و بنیادی است. باید دانست در این جا، به رابطه میان دل بسته و دلدار نظر داریم.
خداوند در قرآن کریم می فرماید:
فَسَوَفَ یَأتِی اللّهُ بِقَوم یُحِبُّهُم وَ یُحِبُّونَهُ. (34)
پس به زودی خداوند گروهی را می آورد که آنان را دوست دارد و آنان نیز او را دوست دارند.
در این آیه «یُحِبُّهم» پیش از «یُحِبُّونَهُ» آمده است؛ یعنی نخست از ابراز محبت خدا به انسان و سپس از ابراز محبت آدمی نسبت به خدا سخن می گوید. این مسأله نشان می دهد که ابراز محبت مربّی به دل بستگی نوجوان جهت می دهد و نتیجه آن، پیدایش شیفتگی ژرفی در نوجوان نسبت به مربّی است. هنگامی که این شیفتگی به وجود آمد، می توان با ابراز محبت، فرد را به انجام کاری تشویق کرد یا با خودداری از محبت، به ترک کاری وا داشت.
هرچه کودک بزرگ تر می شود به ویژه در دوران بلوغ، احساس مهرورزی و محبت خواهی در او افزایش می یابد. از این رو، برای سالم ماندن شخصیتش، باید در خانه، مدرسه و اجتماع، گرمی و محبت ببیند. لازم است که پدر و مادر، آموزگاران و مربیان، مهرورزی را بر دیگر امور مقدم دارند و از این راه، پرورش فرزند را آسان گردانند.
قرآن کریم درباره روش پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم می فرماید:
فِبَما رَحمَةٍ مِنَ اللّه ِ لِنْتَ لَهُمْ وَ لَو کُنتَ فَظّا غَلیظَ الْقَلبِ لانفضّوا مِنْ حَولِک. (35)
پس به برکت رحمت الهی، با مردم، نرم خو و مهربان شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی، [مردم] از پیرامون تو پراکنده می شدند.
پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز فرموده اند:
اَحبُّوا الصبیانَ وارحَمُوهم. (36)
کودکان را دوست بدارید و به آنان مهربانی کنید.
هم چنین آن حضرت می فرمودند:
اَکْثِرُوا مِنْ قُبْلةِ اولادکم فاِنّ لکم بکل قُبلَةٍ دَرَجةً فی الجنّةِ ما بین کُلِّ درَجةٍ خَمسَ مِاَئةِ عام. (37)
فرزندانتان را بسیار ببوسید؛ زیرا با هر بوسه، در بهشت برای شما درجه ای خواهد بود که میان هر درجه، پانصد سال راه فاصله است.
مولوی نیز در مورد برجا ماندن محبت در روح و جان چنین سروده است:
از محبت، تلخ ها شیرین شود
از محبت، مس ها زرین شود
از محبت، دُردها صافی شود
از محبت، دردها شافی شود
از محبت، مرده زنده می شود
از محبت، شاه بنده می شود
این محبت هم نتیجه دانش است
کی گزافه بر چنین تختی نشست (38)
حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند:
اذا اَحْبَبْتَ رَجُلاً فَاَخْبِرهُ بذالک فَاِنّه اَثْبتَ لِلمَوَدَة بَینَکُما. (39)
اگر محبت کسی را در دل داری، به او نشان بده؛ زیرا ابراز محبت سبب می شود که دوستی شما استوارتر گردد.
در دین اسلام نیز «مهر و کین» که همان تولّی و تبرّی است، در جریان پرورش، نقش بزرگی ایفا می کند.
حضرت امام باقر علیه السلام می فرمایند:
هَلِ الدّینُ اِلاّ الحُبُّ و البُغض. (40)
آیا دین جز دوستی و دشمنی است؟
هم چنین آن حضرت فرموده اند:
کُلُّ مَن لَمْ یُحِبْ عَلَی الدّین وَ لَمْ یَبغُض عَلی الدّینِ فَلا دینِ لَه. (41)
کسی که برای دین، دوستی نکند و برای دین خشمگین نشود، دین ندارد.
مهر و کین، ویژگی مهمی در پرورش اسلامی است که اگر پدر و مادر، کودک را به این سو رهنمون سازند و او را انسانی دل بسته خدا و اهل بیت پرورش دهند، کودک زودتر به هدف خویش خواهد رسید؛ زیرا آزمندی از لوازم دل بستگی و شتاب کردن از لوازم آزمندی است.
برای پرورش درست و انجام دگرگونی های لازم اخلاقی، باید از اصولی کلّی پیروی کرد که به منزله راهکار، تدابیر آموزشی و پرورشی ما را هدایت کنند. پس با شناخت ویژگی های عمومی انسان (مبانی)، بهتر می توانیم به نیازهای ذاتی او پی ببریم. در این صورت، بر اساس اصولی که برای برآوردن آن مبانی ذاتی و نیازها وضع می شود، تربیت آسان و روانی خواهیم داشت و مربّی نیز می تواند با استفاده از روش های ویژه یاد شده، به هدف پرورش دست آید.
پینوشتها:
1- اقامه نماز در دوران کودکی و نوجوانی، علی قائمی، ستاد اقامه نماز، 1372، چ 1، ص 10.
2- روان شناسی رشد، علی قائمی، تهران، انجمن اولیا و مربیان، چ 1، ج 1، ص 289.
3- سوره بقره: آیه 233.
4- مراحل رشد و تحول انسان، محمدرضا شرفی، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1368، چ 3، ص 144.
5- روان شناسی تربیتی، رضا نوری و علی رضا مرادی، تهران، مرکز تربیت معلم، 1368، صص 96 - 100.
6- مراحل رشد و تحول انسان، صص 130 - 140.
7- وسائل الشیعه، ج 5، ص 16.
8- وسائل الشیعه، ج 5، ص 16.
9- آیین تربیت، ابراهیم امینی، تهران، انتشارات اسلامی، 1359، ص 176.
10- مکارم الاخلاق، حسن طبرسی، قم، مؤسسه نشر، اسلامی، 1414 ه . ق، ص 115.
11- وسائل الشیعه، ج 4، ص 126.
12- اقامه نماز، صص 16 - 18.
13- بحارالانوار، ج 23، ص 114.
14- مستدرک الوسائل، ج 2، ص 625.
15- مستدرک الوسائل، ج 1، ص 171.
16- بیش تر مطالب این بخش از کتاب نگاهی دوباره به تربیت اسلامی، برداشت شده است.
17- مثنوی معنوی، مولوی، دفتر اول.
18- رشد و شخصیت کودک، هنری مایسن، برگردان: مهشید یاسایی، نشر مرکز، تهران، 1377، ص 502.
19- مفردات، ص 18.
20- سوره احزاب: آیه 21.
21- مثنوی معنوی، دفتر چهارم، ابیات 2657 - 2667.
22- سوره مدثر: آیات 1 – 4.
23- سوره انعام: آیه 11.
24- سوره نور: آیه 14.
25- سوره شوری: آیه 23.
26- سوره طلاق: آیه 7.
27- سوره نحل: آیه 125.
28- سوره اسراء: آیه 70.
29- سوره حج: آیه 18.
30- سوره ضحی: آیه 11.
31- بحارالانوار، ج 104، ص 98.
32- سوره توبه: آیه 61.
33- تحف العقول، حسین بن علی حرّانی، قم، نشر اسلامی، ص 224.
34- سوره مائده: آیه 54.
35- سوره آل عمران: آیه 159.
36- بحارالانوار، ج 104، ص 92.
37- بحارالانوار، ج 104، ص 92.
38- مثنوی، دفتر دوم، ابیات 1533 - 1536.
39- وسائل الشیعه، ج 8، ص 434.
40- بحارالانوار، ج 68، ص 63.
41- اصول کافی، ج 2، ص 127.
منبع: پرورش دینی کودک: تاثیر پرورش در جذب کودکان به نماز، زهرا کریما، قم: انتشارات مرکز پژوهش های اسلامی صدا و سیما، 1382.