به گزارش خبر نگار خبر گزاری بسیج از سپاه ناحیه عشایری استان کرمانشاه ،سردار شهید جبهه گیلان غرب، رباینده خواب از دیدگان دشمن، شیر بیشه زله زرد، مرد خاکی خاکیتر از رنگ زمین، فرمانده شهید صفر خوشروان را هیچ کس حتی مادرش نیز آنگونه که لایقش باشد نمی توان معرفی کند اما برای نسل هایی که صفر خرا ندیده اند بلکه تنها نامش، مردانگیش و شجاعتش راشنیده اند بلکه بی هیچ غلوی و در نهایت سادگی اینگونه معرفی می کنیم:
صفر خوشروان روستازاده ی پاک طینت در سال 1334 در روستا نیان و قیلان از دهستان ویژنان، از توابع شهرستان دومین شهر مقاوم کشور در خانواده ای مذهبی دیده به جهان کشود و چون اولین فرزند خانواده بود خیلی عزیزش می داشتند آنگونه که پدر و مادر حاضر بودند خار در چشمانشان برود اما صدای گریه صفر خوشروان را نشنوند. چرا که انگار به آنها الهام شده بود که باید عزیز بدارند چون صفر امانتی بود که می بایست به خدا برگردانند.
صفر در خانواده ای مستضعف زندگی می کرد. دوران ابتدایی و راهنمائی را در شهرستان گذراند اما به علت نبود دبیرستان در شهرستان در شهرستان برای ادامه تحصیل و اخذ مدرک دیپلم به قصرشیرین رفت تا اینکه در سال 1354 موفق به اخذ دیپلم تجربی گردید.
صفر دارای هنر های ذاتی از جمله نقاشی، طراحی و ساخت وسایل و کاردستی بود که ازکارهای دستی وی می توان به ساخت کمباین و هلی کوپتر اشاه کرد که این کار وی چندان مورد استقبال رژیم طاغوت قرار نگرفت و تحت تعقیب قرار گرفت چرا که رژیم طاغووت تاب تحمل امثال صفر را نداشت.
خوشروان بعد از اخذ مدرک دیپلم به علت اینکعه باری از دوش خانواده و پدر همیشه خسته اش بردارد به شهرستان اراک رفت و در کارخانه کود کامل سازی بعنوان تکنسین و مترجم زبان انگلیسی مشغول بکار شد چرا که وی به انگلیسی و عربی مسلط بود و همین آشنایی و تسلط وی به زبان عربی باعث شد تا بارها به میان جبهه دشمن نفوذ کند و از آشپزخانه های آنان برای دوستانش غذا بیاورد.
زندگی نامه صفر خوشروان پر از ماجراهای تلخ و شیرین است و شاید برای آنکه از نزدیک صفر را ندیده اند چندان واقعی و باور کردنی نباشد اما بدانید که آنچه می خوانید عین واقعیت است. که ماجراهای زندگی صفر، حکایت سربازی ایشان است.
وی بعد از بازگشت از اراک از جانب حکومت وقت ( پهلوی) به سربازی فرا خوانده می شود و جهت انجام خدمت به پادگان کوهدشت ار استان لرستان اعزام می شود. خدمت صفر مقارن می شود با ماجراهای اوایل انقلاب و فرمان امام (ره) به سربازان و ترک محل خدمت خود. پس صفر نیز که همیشه از زور و قلدری حکومت وقت می نالید فرمان را لبیک گفت و سوار بر جیب فرماندهی از پادگان فرار می کند که بلافاصله مورد تعقیب قرار می گیرد و این باعث فرار وی به خارج از مرز و ورود به کشور عراق می شود. دادگه نظامی توسط مردم به خیابان آمده در حال تظاهرات آزاد می شود و به صف مردم انقلابی می پیوندد.
باپیروزی انقلاب در سال 57 و ناراحتی ابر قدرت هاب شرق و غرب از ایت مسئله جنگ تحمیلی بروز کرد.
صفر برخود تکلیف دانست که اوین فرصت در کنار دیگر برادران پاسدارران شهرستان را راه اندازی کند و خود به عنوان فرمانده محور نقاط حساس و استراتژیک جبهه گیلانغرب ( آوزین، چغالوند، چرمیان، بر آفتاب، تنگ حاجیان، بانسیران، انارک، گورسفید، شکمیان و تنگ کودک ) را بر عهده گرفت و الحق که این محور با این طول و عرض جغرافیایی در مقابل مدیریت ئ قدرت سازماندهی صفر سر تعظیم فرود آورده بود.
شهید خوشروان باید دوستان و هم قطاران از دلاورش ( بسیطی، علی بیگی، یوسف شهلایی و خدا کرمیان) به نسل امروز معرفی کنند اما حیف و صد حیف که اینان خود در کنار فرمانده ی دلاورشان خوشروان در خاک آرامیدن اند و در سرای دیگرنیز چون ایام جنگ گوش به فرمان فرماندشان ایستاده اند.
صفر را باید کوهها و اتفاعات آویزین و چغالوند و بانسیران و میدان های مین به نسل امروز بشناسانند اما مگر می توانند در زیر پاهای استوار صفر لب به سخن بشایند. آری صفر را باید ترکش های داغ در بدن صفر معرفی کنند اما آنها نیز زبانشان از شرم اینکه در صفر کارگر نبودند لال شده است.
شهید خوشروان با وجود اینکه بارها مجروع شد اما به محض اینکه بهبودی اولیه حاصل می شد به میان دوستانش باز می کشت تا با وجودش چون همیشه قوت قلبشان و مایه هراس دشمن شود که همین بی باکی و جسارتش باعث شد در میدان مین ساعت ها باوجود اینکه هر لحظه مرگ مقابل چشمانش می دید در یک روز 1100 مین خنثی کند تا خاری در پای نیروهایش نرود چرا که یاد ایام کودکی خودش و فداکاری پدر و مادرش افتاده بود و عاقبت همین فداکاری منجر به شهادت وی در 31 / 3 / 1361 در اثر برخورد با مین تله ای گردید .
از حکایت هایی که دوستان شهید صفر در موردش نقل کرده اند می توان به اینها اشاره نمود که نمونه ای از هزارانند: آوردن آب از تانکر های دشمن برای نیروهای خودی، گرفتن غذا با لباس مبدل از صف بعثی ها و انتقال آن به جبهه خودی، به غنیمت گرفتن اسلحه دشمن از سنگر های بعثی به هنگام خواب و نقش سازنده ی وی در پاکسازی وی در پاکسازی کومله از کردستان و کامیاران و شهید خوشروان هم اکنون در مزار طاقیان گیلانغرب در کنار همسنگرانش در خاک آرامیده است. روحش شاد یادش در دلها گرامی باد.