گفتگوی بسیج با یکی از همراهان دومین شهید محراب آیت اله مدنی/
دیباج: ولایتمداری مهمترین شاخص شهید مدنی بود
همدان- یکی از همراهان شهید مدنی گفت: ولایتمداری اولین و مهمترین شاخص شهید مدنی بود که عشق بیپایانی نسبت به، ولی زمان خود حضرت امام خمینی (ره) داشتند و بسیار منقاد و اطاعت پذیری از ایشان داشتند.
به گزارش خبرگزاری بسیج، سید مرتضی دیباج فرزند سید مهدی متولد ۱۳۳۶، بازنشسته استانداری و در حال حاضر در شورای حل اختلاف مشغول به کار است. وی از همراهان شهید آیتالله مدنی بود که با فرا رسیدن سالگرد شهادت این عالم ربانی و مجاهد، گفتگویی با وی در خصوص ابعاد شخصیتی و همچنین مبارزات انقلابی آیتالله مدنی داشتیم.
در ادامه گفتوگوی خبرگزاری بسیج با سید مرتضی دیباج همراه شهید مدنی آمده است.
در خصوص شخصیت آیت اله شهید مدنی توضیح دهید.
دیباج: آشنایی بنده با آیت اله مدنی دومین شهید محراب بر میگردد به قبل از انقلاب و از طریق دوستان با ایشان آشنا شدم؛ و بعضا در محافل و مجالسی که ایشان حضور داشتند حضور پیدا میکردم و همه شرکت میکردیم و وقتی در ممسنی شیراز تبعید بودند به همراه امیر چلویی دوست عزیزمان خدمت ایشان رفتیم و شخصا از ما پذیرایی کرد و اجازه نمیداد حتی کمکش کنیم و خودش شخصا کارها را انجام میداد تا اینکه بعد از انقلاب تشریف آوردند و در مسیر انقلاب گاهی اوقات به بیت ایشان میرفتیم، از طریق دوستان با ایشان تماس داشتم و تا زمانی که از همدان رفتند و حکم جدید به عنوان نماینده، ولی فقیه و امام جمعه تبریز خورد و در نهایت شهید شدند.
از شاخصترین ویژگی شخصیتی شهید آیت اله مدنی بگویید.
دیباج: اولین ویژگی شهید مدنی «ولایتمداری» وی بود اولین و مهمترین شاخصی که در شهید مدنی متصور بود همین مورد بود که عشق بیپایانی نسبت به، ولی زمان خود حضرت امام خمینی (ره) داشتند و در این راستا خیلی منقاد و اطاعت پذیری از ایشان داشتند و رابطه خوبی با حضرت امام (ره) داشت.
به یاد دارم در اتاق نشسته بودیم، تلفن به صدا درآمد که حضرت امام (ره) پشت خط بود؛ قبل از انقلاب اتفاق افتاده بود، همه ساکت بودند. بعد ایشان به حضرت آیت اله مدنی فرمودند: «اسداله جلوی تانکها را که از کرمانشاه دارد به سوی تهران میآید بگیر» و ایشان بلافاصله کفن پوش شد و یاران خودش را صدا زد و برنامهریزی کرد و رفت یک تنه به همراه عزیزانی که به سوی ایشان و انقلاب بودند جلوی تانکها را گرفتند و باعث شدند که جلوی کشتههای مردم تهران گرفته شود که خودش داستان زیادی دارد.
ایشان زمانی که میخواست جبهه جنگ سرکشی کند و به هر جهت باعث دلگرمی رزمندگان شود عادت داشت که در کارهای مهمش از، ولی فقیه اجازه داشته باشد. هر موقع که جبهه میرفت با لباس فرم از امام خمینی (ره) اجازه میگرفت و این مطاع بودن ایشان را از، ولی فقیه در صحنههای مهم نشان میدهد.
ایشان خیلی اهمیت به رزمندگان و کسانی که جبهه و جنگ را در آن شرایط پیش میبردند اهمیت میداد.
خلبانی که در بمباران مواضع دشمن شرکت داشت، انگشت او را بوسید از این لحاظ که میگفت: این انگشت برای من مقدس است که باعث شده دشمن در جهاد ضربات بسیار زیادی ببیند و برای من این ارزش دارد. حضرت امام خمینی (ره) فرمودند که دست و بازوی رزمندگان را میبوسیم، ولی ایشان گفتند که من علاوه بر دست و بازو عزیزان پای آنها را میبوسم.
ایشان وقتی که حکم امامت جمعه تبریز را دریافت کرد ظاهرا در بعد از ظهر یا شب بوده دوستان به او میگویند که حاج آقا حالا فردا حرکت کنید، فرمود: ه بودند که من همین الان از رادیو متوجه شدم که این سمت را دارم و از کجا معلوم است که فردا زنده باشم باید همین الان به پیام رهبرم گوش بدهم و شبانه حرکت کرد و خود را به تبریز رساند که این پیرو ولایت فقیه بودن ایشان را نشان میدهد.
از دیگر ویژگیهای این شهید ربانی چه بود؟
دیباج: ویژگی دیگر ایشان «انقلابی بودن» است ایشان یک انقلابی تمام عیار بود؛ حرکات و سکناتش در طول مدت عمر مؤید این مهم بود. از زمانی که عراق بود و همچنین به ایران که آمد در خدمت حضرت امام (ره) بود و منویات و دروس ایشان را شرکت میکرد و اینکه به شهرهای متعدد مهاباد، ممسنی، بندر لنگه و خرم آباد تبعید بود نشان از فعالیت و انقلابی بودنش بود که وی را تبعید میکردند.
ایشان یکی دوبار کفن پوشیدند یکی در جاده کرمانشاه جلوی تانکها را گرفت و دیگری در مسیر طی طریق نجف به کربلا بود که صدام قبل از انقلاب ممنوع کرده بود، اما ایشان جانانه و شجاعانه این قضیه را با لباس و کفن در بدنش به پیش بردند.
ایشان وقتی نواب صفوی در یک بحران مالی قرار گرفته بود برای مبارزه کتابهایش را فروخت و برای ادامه مبارزه هزینه ایشان کرد و این هم خیلی ارزشمند بود.
همچنین قبل از انقلاب مشروب فروشیهایی توسط بهاییها در همدان باز شده بود و فعالیت میکردند و نزدیک انقلاب بود که ایشان با قدرت روانی که داشتند، به دادستان انقلاب زنگ زدند و اعلام کردند که ظرف ۱۵ روز فرصت میدهم اگر این مشروب فروشیها را جمع نکنید خودم میروم.
یکی از حساسیتهای بسیار قابل تقدیر که خود آیت اله مدنی هم نشان دادند در مسیر «اجتماعی بودن» ایشان بود که به فکر درماندگان و مستضعفین بودند. ایشان با کمک دوستان ۵۰ بسته کمک مؤمنانه تهیه میکنند برای کمک به مستضعفین و گروهی را گسیل داشتند که اینها را با نشانیهای معین تقسیم کنند و اینها برمیگردند و میگویند دو مورد را در زدیم، نبودند ایشان میگوید که بروید هر طور شده این دو بسته را هم به افراد نیازمند برسانید؛ آنها اصرار کردند که حاج آقا ما رفتیم تلاش کردیم موفق نشدیم شما چطوری اصرار میکنید، فرمودند: من چطور امشب سر بر بالین بگذارم در شرایطی که ببینم دو خانواده بدون غذا ممکن است شب را به سر کنند و با اصرار ایشان این عمل انجام میشود.
امام خمینی (ره) از ایشان به عنواان «سیدالعلما» نام بردند، چرا؟
دیباج: حضرت امام خمینی (ره) در وصف ایشان یک جمله زیبایی پس از شهادت ایشان بیان کردند، فرمودند: که این چهره نورانی اسلامی عمری را در تهذیب و خدمت اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهدت خدا علیه باطل گذراند و یک صفتی برای حضرت آیت اله شهید محراب مدنی به کار بردند و آن «سیدالعلما» بود که به نظرم جمله والایی است چرا که ما بین این همه علما آن هم در سیادتش بگوید «سیدالعلما» یعنی بزرگ همه علما. ایشان را به حدی قبول داشتند که این صفت را برای ایشان به کار بردند که ناشی از بزرگی منش در بین سایر علما است که حضرت امام (ره) تشخیص دادند و این خودش در حقیقت معرفی آیت اله مدنی است که حضرت امام (ره) از کسی بیجهت به این شکل تجلیل نمیکردند.
رفتار آیتالله مدنی با جوانان چگونه بود؟
دیباج: ایشان به هر جهت علاقمند به جوانان بود بارها دیده شد که در فعالیتهای اجتماعی که داشتند با تکریم و اهمیت لازم با آنها برخورد میکردند. به طوری که جوانان جذب شخصیت اخلاق و منش این بزرگوار بودند. ایشان جمله معروفی در خصوص جوانان دارند «اگر آغوش خود را برای جوانان باز نکنیم دیگران این کار را میکنند».
خاطرهای از شهید آیت الله مدنی بیان کنید.
دیباج: ایشان وقتی به مشهد مشرف میشوند اصرار داشتند که من از امام رضا (ع) برای دنیا هیچی نمیخواهم من از امام رضا (ع) میخواهم که نیازهای دینی مرا برآورده کند و برای آخرتم دعا کند و مرا عاقبت بخیر کند بعد ایشان اعلام میکند که من یک دفعه در ذهنم خطور کرد که این عبای من مندرس شده است و نتوانستم این را بر زبان جاری کنم عبا را روبروی ضریح گرفتم نشان حضرت امام رضا (ع) دادم در همین حین که از صحن داشتم میآمدم فردی مرا صدا زد حاج آقا، حاج آقا؛ گفتم: بله، گفت: حاج آقا این عبا را نذر کردم به اولین روحانی که دیدم تقدیم کنم و شما، چون اولین روحانی هستید که در صحن دیدم بلافاصله بعد از اینکه نذرم اجابت شد خدمت شما تقدیم میکنم. این ارتباط بسیار جانانه و اخلاص ایشان و این خواستهای که مستقیم از امام رضا (ع) خواستند، ببینید چطوری در یک لحظه بلافاصله خداوند از طریق لطف و بزرگواری امام رضا (ع) دریافت میکند.
نظر آیت الله مدنی در مورد شهادت چه بود؟
دیباج: در خصوص سیادت ایشان و اینکه ایشان شهید میشود یا نه، با خودش میگفت: خدایا این سیادت من اصلا درست است، آیا من افتخار شهادت را دارم؟ که امام حسین (ع) را در خواب میبینند و این جمله را بیان میکند: «یا بُنَیّ أنت مقتول»؛ که ناشی از سیادت فرزند ایشان است و بدین وسیله ایشان دلش آرام میگیرد و به هر جهت ایشان زمان شهادت ۶۸ سال داشت که تمام این عمرش پر از تلاش، زحمت، خون دل خوردن، به فکر مستضعفین بودن، رفت و آمد به نجف و کربلا، ایران و سایر شهرها که تبعید شدند و مبارزه کردند و سینه خود را آماج گلولهها و آماج ضربات دشمن قرار میدهد، ولی خداوند ایشان را نگه داشت تا در یک محراب به شهادت میرساند و این تن رنجور و پرتلاش ایشان بعد از شهادت در یک آسایش و آرامش قرار بگیرد و به وصال حقیقی خود برسد و در حقیقت به آباء و اجداد خودش و انبیاء و صالحین و بزرگان شهدا بود رسید؛ امیدوارم خدا ما را از ادامه دهندگان راه این بزرگوار قرار دهد.
نقش ایشان در رهبری و هدایت مردم همدان در دوران انقلاب اسلامی چه بود؟
دیباج: ایشان در کوران انقلاب بعد از پیروزی یک اطلاعیه چهاربندی در ارتباط با مدیریت داشتند و بیت ایشان محل تصمیمگیری و تصمیمسازی مهم انقلاب شده بود.
بیت ایشان محل نگهداری عناصر شاه بود و محل بیعت کسانی که اعلام بیعت میکردند، افسران و نیروهای نظامی میآمدند و با ایشان ملاقات میکردند.
برای تصمیم گیریهای مهم انقلاب میآمدند و محل جمعآوری سلاحهایی بود که که از کلانتریها جمع شده بود و از واحدهای نظامی اینجا دپو میشد و به جاهای مختلف منتقل میشد و ایشان اعلامیه در چهار بند دارند که نشان از بزرگمنشی، رهبری و مدیریت ایشان است، یکی اینکه توصیه ایشان در بند اول این بود که مردم از تخریب هرگونه وسایل مربوط به مردم و بیت المال و حق الناس خودداری کنند؛ میتوانم بگویم در شرایط پیروزی انقلاب دیگر لزومی ندارد که به اماکن و یا جاهای دیگر یورش برده شود و این را باید در حفظش کوشا باشند، بحث دوم این است که هر اقدام مهم باید توسط من صورت بگیرد به ساکنین همدان که از اقلیتهای مختلف و غیرمسلمان هستند به هیچکدام نباید اهانت کرد و از هرگونه اقدامی که در این رابطه بشود ممنوع است و برخورد میشود و یکی هم ارتشیها و عناصر ستمشاهی که برای بیعت میآیند هیچ گونه اهانتی به آنها صورت نگیرد و اینها جزء برادران ما هستند و دیگری بحث امنیت مردم بود که خیلی مهم بود برای ایشان که در سراسر کشور، چون همدان کمیته اسلامی تشکیل شد که در همدان ایشان مدیریت را برعهده داشتند، آنجا دیدم که ایشان چگونه مدیریت میکند و تقسیم کار میکند و مسئولیتپذیری را در بچهها به وجود آورد و خلاصه از دور و نزدیک کاملا رصد میکرد که ظلمی به کسی نشود و حرکتها و مسائل کاملا درست باشد.
انتهای پیام/
در ادامه گفتوگوی خبرگزاری بسیج با سید مرتضی دیباج همراه شهید مدنی آمده است.
در خصوص شخصیت آیت اله شهید مدنی توضیح دهید.
دیباج: آشنایی بنده با آیت اله مدنی دومین شهید محراب بر میگردد به قبل از انقلاب و از طریق دوستان با ایشان آشنا شدم؛ و بعضا در محافل و مجالسی که ایشان حضور داشتند حضور پیدا میکردم و همه شرکت میکردیم و وقتی در ممسنی شیراز تبعید بودند به همراه امیر چلویی دوست عزیزمان خدمت ایشان رفتیم و شخصا از ما پذیرایی کرد و اجازه نمیداد حتی کمکش کنیم و خودش شخصا کارها را انجام میداد تا اینکه بعد از انقلاب تشریف آوردند و در مسیر انقلاب گاهی اوقات به بیت ایشان میرفتیم، از طریق دوستان با ایشان تماس داشتم و تا زمانی که از همدان رفتند و حکم جدید به عنوان نماینده، ولی فقیه و امام جمعه تبریز خورد و در نهایت شهید شدند.
از شاخصترین ویژگی شخصیتی شهید آیت اله مدنی بگویید.
دیباج: اولین ویژگی شهید مدنی «ولایتمداری» وی بود اولین و مهمترین شاخصی که در شهید مدنی متصور بود همین مورد بود که عشق بیپایانی نسبت به، ولی زمان خود حضرت امام خمینی (ره) داشتند و در این راستا خیلی منقاد و اطاعت پذیری از ایشان داشتند و رابطه خوبی با حضرت امام (ره) داشت.
به یاد دارم در اتاق نشسته بودیم، تلفن به صدا درآمد که حضرت امام (ره) پشت خط بود؛ قبل از انقلاب اتفاق افتاده بود، همه ساکت بودند. بعد ایشان به حضرت آیت اله مدنی فرمودند: «اسداله جلوی تانکها را که از کرمانشاه دارد به سوی تهران میآید بگیر» و ایشان بلافاصله کفن پوش شد و یاران خودش را صدا زد و برنامهریزی کرد و رفت یک تنه به همراه عزیزانی که به سوی ایشان و انقلاب بودند جلوی تانکها را گرفتند و باعث شدند که جلوی کشتههای مردم تهران گرفته شود که خودش داستان زیادی دارد.
ایشان زمانی که میخواست جبهه جنگ سرکشی کند و به هر جهت باعث دلگرمی رزمندگان شود عادت داشت که در کارهای مهمش از، ولی فقیه اجازه داشته باشد. هر موقع که جبهه میرفت با لباس فرم از امام خمینی (ره) اجازه میگرفت و این مطاع بودن ایشان را از، ولی فقیه در صحنههای مهم نشان میدهد.
ایشان خیلی اهمیت به رزمندگان و کسانی که جبهه و جنگ را در آن شرایط پیش میبردند اهمیت میداد.
خلبانی که در بمباران مواضع دشمن شرکت داشت، انگشت او را بوسید از این لحاظ که میگفت: این انگشت برای من مقدس است که باعث شده دشمن در جهاد ضربات بسیار زیادی ببیند و برای من این ارزش دارد. حضرت امام خمینی (ره) فرمودند که دست و بازوی رزمندگان را میبوسیم، ولی ایشان گفتند که من علاوه بر دست و بازو عزیزان پای آنها را میبوسم.
ایشان وقتی که حکم امامت جمعه تبریز را دریافت کرد ظاهرا در بعد از ظهر یا شب بوده دوستان به او میگویند که حاج آقا حالا فردا حرکت کنید، فرمود: ه بودند که من همین الان از رادیو متوجه شدم که این سمت را دارم و از کجا معلوم است که فردا زنده باشم باید همین الان به پیام رهبرم گوش بدهم و شبانه حرکت کرد و خود را به تبریز رساند که این پیرو ولایت فقیه بودن ایشان را نشان میدهد.
از دیگر ویژگیهای این شهید ربانی چه بود؟
دیباج: ویژگی دیگر ایشان «انقلابی بودن» است ایشان یک انقلابی تمام عیار بود؛ حرکات و سکناتش در طول مدت عمر مؤید این مهم بود. از زمانی که عراق بود و همچنین به ایران که آمد در خدمت حضرت امام (ره) بود و منویات و دروس ایشان را شرکت میکرد و اینکه به شهرهای متعدد مهاباد، ممسنی، بندر لنگه و خرم آباد تبعید بود نشان از فعالیت و انقلابی بودنش بود که وی را تبعید میکردند.
ایشان یکی دوبار کفن پوشیدند یکی در جاده کرمانشاه جلوی تانکها را گرفت و دیگری در مسیر طی طریق نجف به کربلا بود که صدام قبل از انقلاب ممنوع کرده بود، اما ایشان جانانه و شجاعانه این قضیه را با لباس و کفن در بدنش به پیش بردند.
ایشان وقتی نواب صفوی در یک بحران مالی قرار گرفته بود برای مبارزه کتابهایش را فروخت و برای ادامه مبارزه هزینه ایشان کرد و این هم خیلی ارزشمند بود.
همچنین قبل از انقلاب مشروب فروشیهایی توسط بهاییها در همدان باز شده بود و فعالیت میکردند و نزدیک انقلاب بود که ایشان با قدرت روانی که داشتند، به دادستان انقلاب زنگ زدند و اعلام کردند که ظرف ۱۵ روز فرصت میدهم اگر این مشروب فروشیها را جمع نکنید خودم میروم.
یکی از حساسیتهای بسیار قابل تقدیر که خود آیت اله مدنی هم نشان دادند در مسیر «اجتماعی بودن» ایشان بود که به فکر درماندگان و مستضعفین بودند. ایشان با کمک دوستان ۵۰ بسته کمک مؤمنانه تهیه میکنند برای کمک به مستضعفین و گروهی را گسیل داشتند که اینها را با نشانیهای معین تقسیم کنند و اینها برمیگردند و میگویند دو مورد را در زدیم، نبودند ایشان میگوید که بروید هر طور شده این دو بسته را هم به افراد نیازمند برسانید؛ آنها اصرار کردند که حاج آقا ما رفتیم تلاش کردیم موفق نشدیم شما چطوری اصرار میکنید، فرمودند: من چطور امشب سر بر بالین بگذارم در شرایطی که ببینم دو خانواده بدون غذا ممکن است شب را به سر کنند و با اصرار ایشان این عمل انجام میشود.
امام خمینی (ره) از ایشان به عنواان «سیدالعلما» نام بردند، چرا؟
دیباج: حضرت امام خمینی (ره) در وصف ایشان یک جمله زیبایی پس از شهادت ایشان بیان کردند، فرمودند: که این چهره نورانی اسلامی عمری را در تهذیب و خدمت اسلام و تربیت مسلمانان و مجاهدت خدا علیه باطل گذراند و یک صفتی برای حضرت آیت اله شهید محراب مدنی به کار بردند و آن «سیدالعلما» بود که به نظرم جمله والایی است چرا که ما بین این همه علما آن هم در سیادتش بگوید «سیدالعلما» یعنی بزرگ همه علما. ایشان را به حدی قبول داشتند که این صفت را برای ایشان به کار بردند که ناشی از بزرگی منش در بین سایر علما است که حضرت امام (ره) تشخیص دادند و این خودش در حقیقت معرفی آیت اله مدنی است که حضرت امام (ره) از کسی بیجهت به این شکل تجلیل نمیکردند.
رفتار آیتالله مدنی با جوانان چگونه بود؟
دیباج: ایشان به هر جهت علاقمند به جوانان بود بارها دیده شد که در فعالیتهای اجتماعی که داشتند با تکریم و اهمیت لازم با آنها برخورد میکردند. به طوری که جوانان جذب شخصیت اخلاق و منش این بزرگوار بودند. ایشان جمله معروفی در خصوص جوانان دارند «اگر آغوش خود را برای جوانان باز نکنیم دیگران این کار را میکنند».
خاطرهای از شهید آیت الله مدنی بیان کنید.
دیباج: ایشان وقتی به مشهد مشرف میشوند اصرار داشتند که من از امام رضا (ع) برای دنیا هیچی نمیخواهم من از امام رضا (ع) میخواهم که نیازهای دینی مرا برآورده کند و برای آخرتم دعا کند و مرا عاقبت بخیر کند بعد ایشان اعلام میکند که من یک دفعه در ذهنم خطور کرد که این عبای من مندرس شده است و نتوانستم این را بر زبان جاری کنم عبا را روبروی ضریح گرفتم نشان حضرت امام رضا (ع) دادم در همین حین که از صحن داشتم میآمدم فردی مرا صدا زد حاج آقا، حاج آقا؛ گفتم: بله، گفت: حاج آقا این عبا را نذر کردم به اولین روحانی که دیدم تقدیم کنم و شما، چون اولین روحانی هستید که در صحن دیدم بلافاصله بعد از اینکه نذرم اجابت شد خدمت شما تقدیم میکنم. این ارتباط بسیار جانانه و اخلاص ایشان و این خواستهای که مستقیم از امام رضا (ع) خواستند، ببینید چطوری در یک لحظه بلافاصله خداوند از طریق لطف و بزرگواری امام رضا (ع) دریافت میکند.
نظر آیت الله مدنی در مورد شهادت چه بود؟
دیباج: در خصوص سیادت ایشان و اینکه ایشان شهید میشود یا نه، با خودش میگفت: خدایا این سیادت من اصلا درست است، آیا من افتخار شهادت را دارم؟ که امام حسین (ع) را در خواب میبینند و این جمله را بیان میکند: «یا بُنَیّ أنت مقتول»؛ که ناشی از سیادت فرزند ایشان است و بدین وسیله ایشان دلش آرام میگیرد و به هر جهت ایشان زمان شهادت ۶۸ سال داشت که تمام این عمرش پر از تلاش، زحمت، خون دل خوردن، به فکر مستضعفین بودن، رفت و آمد به نجف و کربلا، ایران و سایر شهرها که تبعید شدند و مبارزه کردند و سینه خود را آماج گلولهها و آماج ضربات دشمن قرار میدهد، ولی خداوند ایشان را نگه داشت تا در یک محراب به شهادت میرساند و این تن رنجور و پرتلاش ایشان بعد از شهادت در یک آسایش و آرامش قرار بگیرد و به وصال حقیقی خود برسد و در حقیقت به آباء و اجداد خودش و انبیاء و صالحین و بزرگان شهدا بود رسید؛ امیدوارم خدا ما را از ادامه دهندگان راه این بزرگوار قرار دهد.
نقش ایشان در رهبری و هدایت مردم همدان در دوران انقلاب اسلامی چه بود؟
دیباج: ایشان در کوران انقلاب بعد از پیروزی یک اطلاعیه چهاربندی در ارتباط با مدیریت داشتند و بیت ایشان محل تصمیمگیری و تصمیمسازی مهم انقلاب شده بود.
بیت ایشان محل نگهداری عناصر شاه بود و محل بیعت کسانی که اعلام بیعت میکردند، افسران و نیروهای نظامی میآمدند و با ایشان ملاقات میکردند.
برای تصمیم گیریهای مهم انقلاب میآمدند و محل جمعآوری سلاحهایی بود که که از کلانتریها جمع شده بود و از واحدهای نظامی اینجا دپو میشد و به جاهای مختلف منتقل میشد و ایشان اعلامیه در چهار بند دارند که نشان از بزرگمنشی، رهبری و مدیریت ایشان است، یکی اینکه توصیه ایشان در بند اول این بود که مردم از تخریب هرگونه وسایل مربوط به مردم و بیت المال و حق الناس خودداری کنند؛ میتوانم بگویم در شرایط پیروزی انقلاب دیگر لزومی ندارد که به اماکن و یا جاهای دیگر یورش برده شود و این را باید در حفظش کوشا باشند، بحث دوم این است که هر اقدام مهم باید توسط من صورت بگیرد به ساکنین همدان که از اقلیتهای مختلف و غیرمسلمان هستند به هیچکدام نباید اهانت کرد و از هرگونه اقدامی که در این رابطه بشود ممنوع است و برخورد میشود و یکی هم ارتشیها و عناصر ستمشاهی که برای بیعت میآیند هیچ گونه اهانتی به آنها صورت نگیرد و اینها جزء برادران ما هستند و دیگری بحث امنیت مردم بود که خیلی مهم بود برای ایشان که در سراسر کشور، چون همدان کمیته اسلامی تشکیل شد که در همدان ایشان مدیریت را برعهده داشتند، آنجا دیدم که ایشان چگونه مدیریت میکند و تقسیم کار میکند و مسئولیتپذیری را در بچهها به وجود آورد و خلاصه از دور و نزدیک کاملا رصد میکرد که ظلمی به کسی نشود و حرکتها و مسائل کاملا درست باشد.
انتهای پیام/
اخبار مرتبط
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
پر بیننده ها
آخرین اخبار