خبرهای داغ:
یادداشت؛

از علمداری اسرای آل محمد(ص) تا قافله‌سالاری مدافعان حرم

حضرت زینب (س)، عقیله بنی هاشم که زمانی علمدار اسرای کربلا بود، امروز غافله‌سالار مدافعان حرم است.
کد خبر: ۸۵۹۴۹۶۱
|
۲۵ آبان ۱۳۹۴ - ۲۳:۵۰

به گزارش خبرگزاری بسیج از کرمانشاه، شرط ضمن عقدش را جدا نشدن از امام حسین (ع) معین کرده بود؛ در واقع ایشان هیچ چیز را به اندازه امام حسین (ع) نمی‌خواست.

همسرش عبدالله نیز به این امر واقف بود و اکنون که بحث هجرت امام (ع) از مکه به کربلا پیش آمده بود، زینب (س) نمی‌توانست از برادرش دل کَنده و او را به سفری بی‌بازگشت راهی کند.

سرانجام به اذن همسرش همراه با برادر پا به عرصه جهاد و میدان مبارزه نهاد؛ کارزاری که از همان اول، آخرش هم پیدا بود. کارزاری که در آن یک امامِ  بی‌سپاه در مقابل عملکرد غیر مشروع یک حکومت جبار و فاسد ایستادگی کرد.

مردم تابع قدرت نیز نقش مذبذب و مردد خود را به خوبی ایفا می‌کنند، به طوری که اگر امام پیروز شد بگویند ما با شما بودیم و اگر حکومت یزیدیان غالب با چرخشی جانانه به سمت آن ظالمان بروند. این مرام مذموم آنها در نامه‌نگاری‌هایشان به امام (ع) و شهادت سفیر غریب ایشان یعنی مسلم‌بن‌عقیل (ع) در کوفه کاملاً مبرهن بود.

روزها و شب‌ها در گذر است و امام حسین (ع) منزل به منزل به همراه خواهر و برادر باوفایش به‌ سمت کوفه در حرکت است. امام (ع) در هر منزلی که اطراق می‌کند خبر‌هایی می‌شنود و بیاناتی را افاضه می‌فرماید.

در منزلگاه ثعلبیه یا زباله بود که خبر شهادت مسلم (ع) و هانی (ره) را شنید، چشمانش پر از اشک شد و چند بار آیه «إنا لله و إنا إلیه راجعون» را تلاوت فرمود.

آری سیدالشهداء (ع) همانجا امیدش را از یاری مردم کوفه قطع کرد، چراکه می‌دانست آنها مرد عمل و ماندن تا آخر راه نیستند؛ اما ایشان به خاطر آنها نیامده بودند که با خیانت و عهدشکنی‌هایشان از مسیر و اهداف خود بازگردند.

امام (ع) تکلیفی سخت بر دوش داشت؛ باید دین جدش را که به انحراف کشیده بودند، دوباره احیا می‌کرد پس با عزمی راسخ دوباره راه کوفه را در پیش گرفت ...

خواهرش زینب (س) در این مسیر خطیر دوشادوش وی ایستاده است. پردگیان حرم همگی در برابر عشق حضرت زینب (س) نسبت به امامِ خویش سر تسلیم فرو می‌آورند. به نوعی زینب (س) اذن دخول ورود به حریم امام (ع) گشته است.

باری کاروان اهل بیت رسول خدا (ص) به کربلا می‌رسد و آن واقعه دردناک اتفاق می‌افتد و همه هستی زینب (س) را از ایشان می‌گیرند و به شیوه قتل صبر امام امت را به شهادت می‌رسانند.

پس از آن سپاهیان کفر با حمله به اهل بیت امام (ع) به غارت خیمه‌ها پرداخته و جنایت دیگری را رقم می‌زنند. فردای آن روز با حرکت دادن اسرای آل محمد (ص) به سمت کوفه، آن مخدرات را در میان شهر می‌چرخانند. در آن وادی پر از فریب، درمیان انبوه جمعیت، ناگهان زینب (س) فرمان "اُسکتو" را صادر می‌کند؛ نفس‌ها در سینه حبس شده و همه سراپا گوش می‌شوند.

سپس خواهرِ بصیر امام (ع) شروع به خواندن خطبه کرد و در آن وقت زینب (س) آن‌چنان محزون و قوی سخن گفت که مردم شهامت نگاه در چشمان مبارکش را پیدا نکردند و بسیار گریستند و از کرده خود پشیمان شدند، اما ندامت آنها دیگر فایده‌ای نداشت، چراکه به وقت نیاز اقدام مقتضی را در خصوص یاری ولی‌امرشان انجام نداده بودند و به همین دلیل برای همیشه شرمنده نائبه الحسین (ع) شدند ... 

تجلی تواماً نبوت و ولایت در در موضعگیری‌های آن امینة‌الله (س)  به عینه مشهود بود. حادثه اسفناک عاشورا که به وقوع پیوست، زینب (س) همه را به زیبایی مشاهده کرد و فرمود «ما رأیت الا جمیلاً» اوج معرفتی بود که خواهرِ امام (ع) در آن روزگار حساس از آن دم زد و دستگاه فاسد یزیدیان را برهم ریخت.

جامِ جهان‌نمایی که زینب (س) در آن نور ولایت را فروزنده‌تر از قبل و تا ابد می‌بیند، آن همه مصیبت طاقت‌فرسا را برایش زیبا می‌کند. از لحاظ روانشناختی اتخاذ این‌گونه مواضع عقلانی در عین وقوع چنین مصیبتی بسیار نادر است و شاید فقط مختص به عقیله بنی هاشم (س) بوده و هست، چراکه هیچگاه بازماندگان یک چنین حادثه عظیمی که در آن تمام خانواده و بستگان در جلوی چشمان شخص به شهادت برسند، اصلاً بدون مدد الهی نخواهند توانست بر خود مسلط باشند و به دور از احساسات عاطفی به پیگیری اهداف مهم دیگری بپردازند.

آری تصرف مقام ولایت بر قلب زینب (س) شاکله روحی او را قوام بخشیده بود. همان دعایی را که حسین (ع) در موقع وداع بر قلب خواهرش خوانده بود، تأثیر خود را به‌جا گذاشت و تمام جهانیان را از شکوه و عظمت آن أم‌المصائب روزگار مات و مبهوت کرد.

بی‌تردید دختر کبرای امیرالمؤمنین علی (ع) باید هم صاحب چنان دل دریایی و معرفتی عمیق باشد که به‌واسطه فیض حضور در آن واقعه و پیام‌آوری عاقلانه و شجاعانه بتواند 1400 سال مردم را در سوگ آن عاشورائیان بسوزاند.

اشاره تلویحی امام سجاد (ع ) به علم لدنی‌ مانند آن بانوی عقیله مهر تأییدی بر عظمت شأن ایشان است. جمله «أنت عالمه غیر معلمه و فهمه غیر مفهمه» (1) اوج کمال زینبی را در علمیت و فهمیدگی او به اثبات می‌رساند.

در مقام تهجد و تعبد آن پیام‌آور خسته عاشورا باز هم امام سجاد (ع) لب به سخن می‌گشاید و می‌فرماید: «ان عمتى زینب کانت تؤدى صلوات‌ها، من قیام الفرائض و النوافل عند مسیرنا من الکوفه الى الشام و فى بعض منازل کانت تصلى من جلوس لشده الجوع و الضعف» (2)؛ عمه‏‌ام زینب در مسیر کوفه تا شام همه نمازهاى واجب و مستحب را اقامه می‌کرد و در بعضى منازل از شدت گرسنگى و ضعف، نشسته نماز می‌گزارد. تعاریف ویژه امام زین‌العابدین (ع) در خصوص آن بانوی مظلومه، مؤید تعبد محض او در مقابل پروردگار عالم و اتخاذ مواضع صحیح وی در ماجرای عاشوراست.

زینب (س) با دقت و قوت در چند جبهه عملیاتی، فرهنگی و عقیدتی به‌ صورت جداگانه مبارزه می‌کرد. اولاً در میدان حفظ حریم مخدرات حرم و سرپرستی کودکان و ثانیاً در عرصه روشنگری و تبیین زوایای فاجعه کربلا برای مردم و سوماً حفظ جان امام سجاد (ع) که البته برای تحقق این امر بارها خود را سپر آن امام همام کرد تا شجره طیبه ولایت برای همیشه باقی بماند.

بی‌تردید درک آن روزهای سخت و طاقت‌فرسا بسیار دشوار خواهد بود؛ حتی نمی‌توان لحظه‌ای رنج و مصیبت زینب (س) را در آن مواقع بحرانی متصور شد، منظره‌ای که سرهای عزیزترین کسانش بر نیزه‌هاست و وی باید بدون ذره‌ای ضعف همچون کوه ایستادگی کند.

آری در واقع این کاروان است که به امر او حرکت می‌کند و حضرت أم‌المصائب (س) فرمانده میدانی پساعاشوراست. ایشان می‌داند برای حفظ دین اسلام باید در این راه قدم‌هایش استوار باشد و نباید لحظه‌ای عاطفه زینبی بر انقیاد در مقابل حکمت و تقدیر خداوندی غلبه کند.

آری آسمان در سوگ برادرش و اسارت آل محمد (ص) مویه سر داده و شریکه الشهید کربلا راست‌قامت در مقابل یک دنیا مصیبت مقاومت می‌کند، چراکه او اگر عجزی به خود راه می‌داد بنیان مرصوص شیعه از هم می‌پاشید و معلوم نبود اکنون ما بر سفره چه کسی ارتزاق می‌کردیم.

حضرت زینب (س) به همراه امام سجاد (ع) بقیةُ السلفِ اُمناء الله بودند که باید بار امانت ولایت را به مقصد و مقصودش می‌رساندند. اندکی سُستی در پیامبری واقعه عاشورا شجره طیبه ولایت را با آسیب جدی مواجه می‌کرد.

به همین دلیل گریه‌های عقیله بنی‌هاشم در خلوت بود و عزت و شوکت او در جلوت متجلی می‌گشت و همچنان در طی این مسیر صبورانه به انجام وظایف الهی و عقیدتی خود نیز مشغول بود.

ایشان همچون پدر بزرگوارشان «ممسوس فی ذات الله» بود و شیفتگی او نسبت به خداوند بار غم فقدان حسینش را قابل تحمل می‌کرد.

شکوه و هیمنه آن بطلة کربلا را در مواجه اصولی او با این مصیبت عظمی می‌توان مشاهده کرد. در شام آنچنان قدرت پوشالی یزید را بر هم زد که آن خلیفه فاسد، خود به خود از خلافت غصبی‌اش عزل شد.

ایشان در میان آن همه مردنمای نامرد هماوردی نداشت و آنها در مقابل مجد و عظمت نائبه الزهرا (س) به دستپاچگی افتاده بودند. آنها می‌خواستند با جسارت‌های خویش بر سرهای مقدس شهدا، خواهر ولایت را به زانو درآورند، اما او بجای اینکه به زاری و افغان بپردازد با ایراد خطبه آتشین خود همه آن ظالمان را بر زمین سرد رسوایی زد. 

خطاب یابن‌الطلقاء زینب (س) به یزید ، کاخ ستمشاهی او را در هم کوبید و اصالت نداشته‌ آنها را به چالش کشید. آن بانوی داغدیده، یزید را توبیخ کرد و به او گوشزد کرد که «فوالله لا تمعون ذکرنا، و لا تمیت وحینا» با این جنایات سفاکانه هیچگاه نمی‌توانی یادمان را محو و ما را از ریسمان وحی و الهام منقطع کنی.

یادآوری فاجعه کشتن ذراری رسول خدا و حرمت‌شکنی اهل بیت(ع) نبوت با ارجاع موضوع به کینه بدر و حنین مسائلی بود که قدرت پوشالی و خودساخته دستگاه فاسد یزید را فرو ریخت و حتی اهل کتاب حاضر در جلسه را به حمایت از زینب (س) واداشت.

آری او امانت ولایت و کاروان عصمت را به سلامت به ساحل امن الهی رساند و سپس برای عرض ادب به کربلا آمد و گزارش سفر پررنج خود را به برادر عرضه کرد و البته از شهادت سه ساله کربلا، حضرت رقیه (س) روی به اعتذار نهاد و به مدینه بازگشت. او در حالی که از شدت مصیبت کربلا و شام، قامتش خمیده بود، به منزل عبدالله شوهر نجیب خود رفت و پس از یکسال و نیم به وصال محبوبش رسید و ما را برای ابد در مصیبت خود داغدار کرد.

آری سخن گفتن از زینب (س) در وسع فهم ما نیست و امامان معصوم باید از فضایل آن بانوی مکرمه بگویند، چراکه اگر قلم‌ها نیز در وصف کمالات او فرسوده شوند، گوشه‌ای از مقام آن بانوی مجلله بازگو نخواهد شد.

حرم مبارک حضرت زینب (س) اینک نیز مورد هجمه حرامیان قرار دارد و آن عقیله النساء العالمین هنوز در مدار دفاع از ولایت سیر کرده و این‌بار کاروان سالار مدافعان حرم شده است، حرمی که چشم‌های تکفیری‌ها بدان دوخته شده است و فدائیان زینب (س) هر روزه در دفاع از حریمش در خون خود می‌غلطند، اما هیچگاه اجازه اسارت دوباره آن حضرت را نمی‌دهند.

(1) بحار الأنوار ؛ ج 45 ، ص 164

(2)ریاحین الشریعه، ج‏3، ص‏ 62

----------------------------

یادداشت از: مهدی معنوی

ارسال نظرات
پر بیننده ها
آخرین اخبار