جعفر و ناصر و نادر بذری هر سه برادر در عملیات کربلای ۵ در شلمچه حاضر شدند ، جعفر و ناصر در یک گردان و نادر برادر کوچک تر آنها در گردانی دیگر بود که وقتی با سه ساک به خانه برگشت مادر متوجه شهادت جعفر و ناصر شد . گلوله افتاده بود وسطشان و با ترکشهای خمپاره هر دو برادر شهید شده بودند . آقای نادر بذری در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری بسیج به روایتی از شهادت برادرانش در عملیات کربلای ۵ پرداخت و گفت: جعفر و ناصر در جنگ باهم رقابت می کردند و هر کدام می گفتند تجربه جنگی من بالاتر است . باهم کل می کردند و شوخی داشتند. هر سه نفرمان در سال 65 نيروي گردان حمزه سيدالشهدا(ع)شديم . عملیات کربلای۵ خیلی طولانی بود.انفجارها خیلی سخت بود.
وی افزود : آخرین صحنهای که از آنها به یاد دارم، به علامت خداحافظی دستشان را تکان دادند و از من خداحافظی کردند. آتش عملیات شدت گرفته بود . تا چشم کار می کرد جنازه بود . هر شهیدی را که می دیدم یاد حضرت زینب (س) می افتادم. به سنگر رفتم. نمازم را خواندم .
بذری ادامه داد: یکی از همرزمانم آمد و گفت باید برگردی به خانه . گفتم نمی روم . گفت جعفر شهید شده ، خیلی گریه کردم ، پیکر جعفر را آوردند از سنگر بیرون آمدم و سمت ماشین رفتم پتو را کنار زدم دیدم جعفر است که پهلوی راستش مورد اصابت قرار گرفته بود . هنوز بدنش گرم بود. فقط گریه می کردم . آن یکی پتو را هم کنار زدم که صورت آن رزمنده را هم ببوسم به نظرم چهره ناصر آمد . گفتم برادرم ناصر است . اما به من گفته بودند که فقط جعفر شهید شده . یکی از بچهها گفت یک گلوله مینیکاتیوشا افتاد کنارشان و هر دو با هم به شهادت رسیدند. ناصر گردنش ترکش خورده بود .
وی اضافه کرد: بعد از چند روز به بابل برگشتم . سه ساک دستم بود وقتی به محله رسیدم همه متوجه شده بودند و کسی سراغ برادرانم را نگرفت چون این ساکها مشخصه این بود که برادرانم به شهادت رسیده اند .
وی گفت: ما نبايد بگذاريم ياد و خاطره آنها فراموش شود. هدف آنها از جنگیدن و جبهه حفظ كشورمان بود. باید ارزشهاي انقلاب و دفاع مقدس را حفظ كنيم و اين ارزشها را به جامعه و نسل جوانان منتقل كنيم.