صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

سازمانها و وزارتخانه‌ها

محور مقاومت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

سازمان حفظ آثار

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

مدارس الگوی صالح

سازمان ورزش

فرهنگی و هنری

وزارت صمت

وزارت نفت

وزارت ارتباطات

وزارت دفاع

وزارت نیرو

وزارت آموزش و پرورش

وزارت جهاد کشاورزی

وزارت مسکن و شهرسازی

وزارت اقتصاد و دارایی

سازمان انرژی اتمی

سازمان آتش نشانی

بسیج صدا و سیما

صفحات داخلی

دوشنبه ۱۸ تير ۱۴۰۳ - 08 July 2024
خانواده شهید علیرضا نکونام گلپایگانی پس از 31 سال انتظار،شاهد بازگشت پیکر فرزندشان می شوند.
کد خبر: ۸۸۸۶۶۱۹
|
۲۴ تير ۱۳۹۶ - ۱۶:۰۸

روزگاری سرزمین ما ایران،شاهد ظهور مردانی بود که پس از هزار و اندی سال از حادثه عاشورا دوباره خالق عاشورایی دگر شدند.مردانی که به حق ،یاران آخرالزمانی حسین فاطمه (س)بودند.

شهادت را در دلهای آنها حسرتی بود بزرگ و این عشق آنها را تا دلِ تپه های دهلاویه ،بیابانهای تفتیده فکه و شلمچه و چزابه و هویزه، جزایر پر رمز و راز ام الرصاص و مجنون می کشاند. جهان صدای این عاشقی را از انتهای کانال های کمیل و حنظله شنیده است و نه تنها ما ایرانیان که جهانیان در پس این هزار داستان و واقعیت سر به مُهر مانده اند که چه شد که این ذهن های خاکی راه های آسمانی را یک شبه پیمودند آری مرز میان شهود و شهادت و فریب های دنیایی را فقط با عاشقی می توان پیمود.

به آخرین دژ ام الرصاص راهی است فقط برای قدمهای منتظران.برای آنان که برای جمع آوری آذوقه آخرت آمده بودند.

از شهید علیرضا نکونام برایتان بگویم. دانشجوی حق طلبی که مسیر مکتب عرفان و حکمت را انتخاب کرده بود.او دانشجوی تربیت معلم بود اما درس را رها کرد تا نه تنها برای نسل خود که برای آیندگان معلم طریق راستی و حقیقت شود.

کربلای 4 و جزیزه ام الرصاص از او و شجاعت هایش خاطره ها به یاد دارد.نیزارها و صدای غرش گلوله های دشمن و لاله هایی که مظلومانه پرپر شدند و این صدا در دل تاریخ طنین انداز شد.

از پدر و مادر و خواهرانی چشم انتظار برایتان بگویم که حالا از از آن وداع آخرینِ علیرضا با آنها قریب 31 سال می گذرد. در وداع آخر« مادردر حال پختن نان بود که علیرضا به مادر گفت مادر راهی که من می خواهم بروم هم اسارت دارد و هم شهادت ، اما این راه را خودم انتخاب کردم، سپس خداحافظی کرد و رفت.»

سالها بود نگاه منتظر پدر و مادر لب پنجره نشسته بود و چشم انتظار صدای کوبه ی در که علیرضا آن را به صدا درآورد.پدر اشک هایش را پشت غرور مردانه اش پنهان می کرد و مادر و خواهران باران اشک هایشان را روانه بازگشت دوباره علیرضا می کردند. پدر در انتظار علیرضا ماند و او نیامدی و پدر به دیدار او نائل شد. حالا دیگر مادر با تنی رنجور و خواهران دلسوزش، علیرضا را انتظار می کشیدند.

مادر هنوز پس از سالها هنوز می گوید که او صبح به صبح برای دیدن من می آید. ولی حالا علیرضا آمده است ولی از آن قامت رعنای جوان 20 ساله فقط یادگاری برای خانواده برگشته است و علیرضا و همرزمانش ،هستی شان را برای راست قامتی اسلام به ودیعه گذاشتند.

خواهر شهید از برادر رشیدش می گوید:

«هر بار که قصد عزیمت به جبهه داشت لباس بسیجی به تن نمی کرد، می گفت نمی خواهم کسی با خبر شود که جبهه می روم. همه کارهایش را مخفیانه انجام می داد و دوست نداشت دیگران از کارهایش مطلع باشند. حتی زمانی که دانشگاه پذیرفته شد ما نمی دانستیم که ثبت نام کرده است.

خیلی مهربان بود و از من و خواهر زاده ام امتحان می گرفت و می گفت اگر نمره خوبی گرفتید برایتان جایزه می خرم. برای ترغیب ما به یاد گرفتن قرآن جایزه تعیین می کرد. حتی زمانی که از جبهه برای ما نامه ارسال می کرد، برای مدیر مدرسه، معلم ها، پسر عمه ها و پسر عموها به صورت جداگانه نامه ارسال می کرد. زمانی که می خواست به جبهه برود همیشه از همه خداحافظی می کرد، انگار می دانست که شهید می شود. بسیار دنبال راه امام بود. همیشه در جلسات بسیجیان شرکت می کرد و حتی در همان جلسات شام نمی خورد، برای شام خوردن به خانه می آمد و می گفت شام حق بسیجیانی است که بیشتر زحمت می کشند.»

حالا فقط منتظرم تا علیرضا چند روز آینده بیاید و دیدگان شهر ما را روشن کند.

سرباز حسین(ع) بازگشتت مبارک.

این کلمات هدیه ای است به راست قامتان تاریخ اسلام، باشد که پذیرا باشند.

نوشته :محمدحسین.م


ارسال نظرات