صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

چهارشنبه ۲۷ ارديبهشت ۱۴۰۲ - 17 May 2023
مسلم رشنوادی نژاد گفت: وقتی هیچ راه حلی برای مشکلاتم نمی یابم به سفره جهادی میروم تا مشکلاتم حل شوند.
کد خبر: ۸۵۰۸۷۴۲
|
۱۸ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۳

هر لحظه منتظر یک اتفاق یا مورد خاص و غیر منتظره بودیم، تمام لحظه هایم دربین این مردم دوست داشتنی برایم خاطره بود.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج، مسلم رشنوادی نژاد از جهادگران اردوی جهادی شهید غلامحسین زینی وند دره شهر در گفت و گو با خبرنگار ما اظهار کرد: من اسم این خاطره ام را معجره می نامم چون خدا خواست تا با این اردوهای جهادی آشنا شوم.

مسلم رشنوادی نژاد خاطره جهادی خود را این چنین بیان کرد: خاطره ی من به چهار سال پیش برمی گردد، یک روزی که دلم خیلی گرفته بود و هیچ راهی برای رفع مشکلاتم نداشتم و در فکر رفع کردن مشکلاتم خلوت کرده بودم که یهو تلفنم زنگ خورد و دوستم حاج عباس نعمتی مسئول گروه جهادی شهید غلامحسین زینی وند دانشگاه علمی کاربردی دره شهر ازم خواست بعنوان عکاس گروه جهادیشان را همراهی کنم.

من که دیگر چاره ای برای رفع مشکل خودم نداشتم ترجیح دادم خودم همراه این گروه جهادی بروم شاید اگر توانستم کاری برای دیگران انجام دهم خدا هم به من عنایت کند و گره ای از مشکلم را باز کند.

به همین نیت با این گروه جهادی همراه شدم و به جهادگران گفتم برایم دعا کنند؛ چند روزی مشغول فعالیت در منطقه محرم شهید چمران شدیم که بهم خبر دادند که مشکلم حل شده است و این حل مشکلم را فقط خواست خدا، دعای خیر مردم و دوستان جهادگرم دانستم.

هر باری که مشکلی برایم پیش می آمد و چاره ای را نمی یافتم نیت رفع گرفتاریم می کردم و به سفری جهادی می رفتم و چند سالی است که دیگر خودم راه حل مشکلاتم را یافتم.

امسال دیگر قبل از اینکه حاج عباس به من زنگ بزند خودم به او زنگ زدم و گفتم باز هم می خواهم به اردوی جهادی بیایم که حاج عباس نعمتی بهم گفت: ما الان در حال رنگ و سفیدکاری خانه ی از روستاهای اطراف دره شهر هستیم که خودم را سریع به آنجا رساندم چون دیگر می دانستم فکر کردن به تنهای هیچ راه حلی برای مشکلم نیست و باید خدا هم بخواهد...

شاید اگر حاج عباس نعمتی چهار سال پیش این زنگ را به من نمی زد هیچ وقت با اردوهای جهادی آشنا نمی شدم، اما الان که دیگر آثار و برکات این اردوها را می دانم با خودم عهد کرده ام هرکجا اردوی جهادی کاری انجام دهد من هم در آن جهاد شرکت کنم.

ارسال نظرات