صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

سه‌شنبه ۰۹ خرداد ۱۴۰۲ - 30 May 2023
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:شما آماده رفتن به میهمانی خدا و ملاقات با او باشید، چه زنده بمیرید و چه اینکه فوت برسد و بدن و قلب‌مان با هم بروند.
کد خبر: ۸۸۵۱۲۰۶
|
۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۸:۲۳
به گزارش خبرگزاری بسیج، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود: جان دادن، شیرین است. به خودت عرضه کن. اصلا از این که تدریجی گذشت می‌کنی، معلوم است. هرچه گذشت می‌کنیف داری از دنیا رو به موت می‌روی. رگ‌های موت را کنده‌ای. لذیذتر می‌شود و سبک‌تر می‌شویف بیناتر و داناتر می‌شوی. از کارهایت پیداست. هرچه به میهمانخانه خدا نزدیک‌تر می‌شوی، شیرین‌تر می‌شود. امیدوارم پیش از چشیدن مرگ و همین‌طور که نزدیک می‌شوید و عریان می‌شوید، بچشید که موت چقدر شیرین است. در آن صورت، نخواهی ایستاد که با هم برویم، می‌خواهی از من جلوتر بروی.

البته من هم چنین نیستم که شما بروید و من بنشینم. هر وقت که شما راه بیفتید، ان‌شاءالله خدا توفیق بدهد که من اول باشم. زیرا خیلی خوب جایی است. مگر آن که به من اعتماد دهد؛ بگوید تو هم خواهی آمد، بگذار اینها جلو بیایند، تا من عجله نکنم و با خاطر جمعی، عقب‌تبر بایستم تا اینها جلوتر بروند.

اما نه! مگر در روز عاشورا اصحاب به هم می‌گفتند تو حالا برو و من بعداً می‌روم؟ بلکه از هم سبقت می‌گرفتند تا به ملاقات پیامبر خدا (ص) بروند. همه ما همین جوریم.

با این حساب که من عرض می‌کنم، اگر در رختخواب هم بمیری، شهیدی. امیدوارم خیلی آسان بگیرید. مبادا بترسید و به بهاه این که گناهکارم و رویم نمی‌شود، ملاقات را ترک کنید. مثل این است که کسی بخواهد میهمانی برود و بگوید لباسم خوب نیست. هر جوری هستی، بیا. این که دعوتت کرده رفیق تو است. او دوستت دارد. مگر آن دوست به لباس تو نگاه می‌کند؟ او فقط می‌خواهد نفس تو را در آن مجلس بیابد.

شما آماده رفتن به میهمانی خدا و ملاقات با او باشید، چه زنده بمیرید و چه اینکه فوت برسد و بدن و قلب‌مان با هم بروند. اگر قلبت زودتر رفت که دیگر کاری نداری که بدنت بماند و زود برود یا دیر برود. اگر هم هر دو با هم رفتند؛ نور علی نور. در هر حال میهمانی را عقب نینداز. مبادا بگویی سرم شانه نیست و قشنگ نیستم. خود راه رفتن به سوی میهمانی دوست، آدمی را تمیز می‌کند. در راه که می‌رود مستقیم و قشنگ می‌شود و تند می‌شود. داشتی آهسته راه می‌رفتی؛ نزدیک آنجا که رسیدی، می‌بینم که بی‌اختیار، داری تند راه می‌روی.

وعده‌های آنها راست و صدق است امیدوارم وعده‌های او را قبل از آنکه ما را ببرد بپذیریم و سر سفره و غذا بخوریم و بدنمان بعدها بیاید و خواهد آمد و آنجا با هم خواهید رفت.

بدن، چییز دگیری جز خود شماست. من دارم با خود شما صحبت می کم. با بدنت حرف می‌زنم. اگر خواب بودی با تو حرف نمی‌زدم. چون نشسته‌ای و داری مرا نگاه می‌کنی با تو صحبت می‌کنم. با قلبت حرف می‌زنم. اِنَّ اللهَ لا یَنظُرُ الی صُورِکُم وَ لکِن یَنظُرُ الی قُلوبِکُم. خدا با قلب ما کار دارد. دلت هم هیچ مانعی ندارد. وقت‌هایی که نماز می‌خوانی و الان هم که نشسته‌ای و با خدای خود هستی، همین جور است.

کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص 41

ارسال نظرات