صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

پنجشنبه ۰۴ خرداد ۱۴۰۲ - 25 May 2023
«یکشنبه آخر» که به خاطرات معصومه رامهرمزی، دختری 14 ساله از آبادان که به آغاز تا پایان جنگ و فتح خرمشهر اختصاص دارد، توسط سوره مهر برای سیزدهمین بار منتشر شده است.
کد خبر: ۸۹۲۸۴۳۷
|
۱۱ مهر ۱۳۹۶ - ۱۲:۱۶

به گزارش خبرگزرای بسیج به نقل از پایگاه خبری سوره مهر، «یکشنبه آخر» روایت بخشی از خاطرات معصومه رامهرمزی، رزمنده‌ آبادانی است که با شروع جنگ پا به جبهه می‌گذارد و تا پایان جنگ، عمر و بهترین لحظات زندگیش را صرف کمک به رزمندگان می‌کند.
 
معصومه رامهرمزی یکی از امدادگران دوران دفاع مقدس است که از سال 1359 و در سن 14 سالگی به عنوان امدادگر، از پشتیبانی هلال‌احمر جنوب به جبهه‌های حق علیه باطل اعزام شد. دختری که علیرغم محدودیت های بسیار توانست، حضوری پر رنگ در دفاع مقدس داشته باشد.
 
رامهرمزی که درطول جنگ به صورت متفرقه موفق به اخذ دیپلم شده بود، یک سال بعد از اتمام جنگ تحمیلی یعنی در سال 1368 در دانشگاه شهید چمران اهواز در رشته معارف و الهیات اسلامی به تحصیل پرداخت و پس از آن مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته علوم قرآن و حدیث از دانشگاه آزاد تهران مرکز دریافت کرد.
 
رامهرمزی در سال‌های جنگ، دفترچه یادداشت کوچکی داشته است که به گفته خود گاه و بی‌گاه چیزهایی در آن می‌نوشته است. رامهرمزی که مدت 16  سال است به تدریس، نویسندگی کتاب و مقاله مشغول است با اشاره به خاطراتش از جنگ، انگیزه نوشتن این کتاب را آشنا کردن دانش‌آموزانش در دبیرستان با وقایع جنگ عنوان می کند.
 
وی به مستند بودن و توجه زیاد به جزئیات در این کتاب اشاره کرده و این موضوع را ناشی از خاطره‌گویی‌های خود در کلاس‌های درس برای دانش‌آموزان دانست. رامهرمزی تاکید کرد: برای من در تالیف این کتاب آنچه بیش از هر چیز اهمیت داشت، ذکر درست خاطراتم بود و به همین دلیل اگرچه از روایت داستانی در بیانم استفاده می‌کردم، ولی اصرار داشتم که کتاب تبدیل به قصه نشود.
 
این نویسنده شخصیت‌پردازی مادرش را در این کتاب از موفق‌ترین نمونه‌های شخصیت پردازی‌های «یکشنبه آخر» دانست. وی در این باره اظهار داشت: نوشته‌هایم برای دل خودم بود. امروز برای دل کسانی ‌می‌نویسم که همدل من و امثال من هستند. اگر هم نیستند بخوانند و هم‌دل و هم‌نوا شوند. این کتاب رتبه‌ دوم کتاب خاطرات دفاع مقدس را در نهمین دوره انتخاب کتاب سال دفاع مقدس به خود اختصاص داد.
 
گزیده‌ای از کتاب:
 
در شب جمعه ای مجروحی 19 ساله به نام ضیایی را به اتاق عمل آوردند. او از قم اعزام شده بود. به جثه ریزنقش او ترکش های زیادی اصابت کرده و خونریزی شدیدی داشت. گروه خون او O منفی بود. بانک خون بیمارستان هم کمبود خون داشت؛ به خصوص گروه های منفی که به سختی تهیه می شد.
 
به طور کلی تا قبل از شکست حصر آبادان، یکی از مشکلات مهم هر سه بیمارستان آبادان کمبود خون بود. مجروحان معمولا دچار خونریزی های شدید می شدند و نیاز به چند واحد خون داشتند. از طرفی بیشترین خون مورد نیاز نیز در منطقه تهیه می شد. خانم وزیری و آقای آذرنیا مسئولین بانک خون بیمارستان طالقانی بودند. آنها همیشه نگران تامین خون بودند و خواهران امدادگر از منابع اصلی تامین خون بودند. به یاد دارم در بیمارستان امدادگران، فرشته بدری که گروه خونش Oمنفی بود به خاطر اهدای ضروری خون به یک رزمنده، جنین چهارماهه اش را سقط کرد. هیچ وقت او و همسرش آقای اسماعیلی از این موضوع اظهار ناراحتی نکردند و نجات جان رزمنده را بر خودشان واجب می دانستند. بچه های امدادگر طالقانی هم مرتب برای نجات رزمندگان خون هدیه می کردند و هر کدام از ما در عرض شش ماه حداقل سه بار خون می دادیم.
 
گروه خون من و اکثر بچه ها مثبت بود و نمی توانستیم به ضیایی کمک کنیم. ضیایی عمل شد و ساعت 10 شب او را به ریکاوری بردیم. او در حالت بیهوشی شروع به خواندن دعای کمیل کرد. دعای کمیل را از اول تا آخر حفظ و با صوتی حزین خواند. پرستار ریکاوری ما را صدا کرد. همه دور ضیایی جمع شدیم و اشک ریختیم. چهره ضیایی سفید و بی رنگ بود و حالت محتضر را داشت اما صدایش جوان و رسا بود. تا آخرین لحظه دعا و قرآن خواند. فشار خونش پایین بود. خون زیادی از دست داده بود. ضیایی نزدیک اذان صبح به شهادت رسید. من و سه نفر از پرستاران برانکارد ضیایی را تا سردخانه بدرقه کردیم و پشت سرش الله اکبر گفتیم...
 
(صفحه 122)
 
برای نسخه الکترونیک کتاب لطفا اینجا را کلیک کنید
 
«یکشنبه آخر» که تولید دفتر ادبیات و هنر مقاومت حوزه هنری است در 230 صفحه، قطع رقعی و در شمارگان 2 هزار و 500 نسخه توسط سوره مهر به چاپ سیزدهم رسیده است.

ارسال نظرات