صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

شنبه ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۲ - 20 May 2023
به چند سنگر بسیار کوچک رسیدیم که هنوز آن معماری خود را حفظ کرده بودند، سرهنگ جابری با شوق داد می زد که احسان اینجا سنگر اجتماعی ما بوده است و چند نفری در آن می خوابیدیم...
کد خبر: ۸۹۸۳۰۱۷
|
۱۴ بهمن ۱۳۹۶ - ۰۹:۵۸

به گزارش خبرگزاری بسیج، به دنیا که آمده بودم قطع نامه به امضاء رسیده بود، بازسازی آغاز شده بود، دولت و ملت با هم در حال آباد کردن کشور بودند و همه مشغول ساخت و ساز خانه های ویران شده خود بودند.

اینها خاطراتی نیست که در ذهن من باشد، چراکه من در این ایام فقط چند ماه بیشتر نداشتم و فقط از بزرگترها شنیده ام.

به دلیل شغلم که خبرنگاری است بارها با کاروان راهیان نور به مناطق عملیاتی رفته ام و داستان های حقیقی ولی برای من افسانه ای را بسیار شنیده ام که رزمندگان در دوران جنگ چه کرده اند.

برخی مواقع در من نیز تأثیر داشت اما راستش بخواهید آنگونه که فکر کنم رزمندگان حقی بر گردنمان دارند و کارهای عجیب کرده باشند در مخیله من نمی گنجید.

چندی پیش یکی از همین رزمندگان (نصرت اله قیاسی) با من تماس گرفت و خواست با دوستانش که برای اولین بار پس از دوران دفاع مقدس می خواهند به منطقه عملیاتی چنگوله بروند من نیز با دوربین خود آنها را همراهی نمایم.

شب قبل از رفتن با قیاسی تماس گرفتم که اورا بپیچانم تا همراهی این مردان سن بالا که اصلاً حوصله شان را نداشتم نکنم اما به محض پاسخ به من گفت "آقا پسر هنوز روی قول خودت هستی؟" با این سؤال استراتژیکی اش دورم زد و مجبور شدم که صبح زود همراهشان بروم...

بچه های گردان ۵۰۵ محرم که اهل شهرهای آبدانان، دره شهر، بدره، مهران، ایلام، دهلران و دیگر شهرهای استان بودند از طریق فضای مجازی با هم جمع شده بودند و پس از ۳۴ سال دوباره در سرزمین لاله ها و یادها دور هم جمع شدند.

 

 

ارسال نظرات