صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

يکشنبه ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ - 21 May 2023
کد خبر: ۹۱۰۰۲۵۳
|
۲۴ دی ۱۳۹۷ - ۱۳:۴۴
به گزارش بسیج اشکذر:
تکیه و تأکید بر ماجرا‌های توأم با جنایت و خیانت و بازگویی آن‌ها در مجالس و نشست‌های خانوادگی و فامیلی، به نوعی اشاعه مفاسد و منکرات تلقی شده و موجب فروریختن قباحت زشتی‌ها و پستی‌ها در ذهن زندگی ما خواهد شد شد بیان خوبی‌ها و زیبایی‌های اخلاقی، علاوه بر آرامش گوینده موجب شادابی و نشاط و پراکندن مهر و دوستی در بین مخاطبان خواهد شد.
روزگاری، عالم و عارفی سوار بر مرکب گرانب‌هایی از بیابانی عبور می‌کرد فردی را دید نالان. علت را پرسید، گفت: من علیلم، توان راه رفتن ندارم. گرسنه ام نای ایستادنندارم. راه را گم کرده ام. درمانده ام. راکب، از اسب فرو افتاد و راه مانده را سوار بر اسب کرد تا با خود به شهر مشابعت کند، فرد نالان، یک باره مهار اسب را به دست گرفت آنجا دور شد؛ و قرار بر فرار گذاشت، راکب که دارایی خود را از دست داده می‌دید.
با فریاد گفت:ای مرد جوان لحظه‌ای بایست و اسب و هر آنچه در خورجین آن است از آن تو باد
گفت:چه می‌گویی؟
عالم گفت:این ماجرا را هرگز در جایی نقل نکن. چرا؟ چون؛ دیگر هیچ سواره‌ای به پیاده‌ای و هیچ فرد سالم و توانایی به ناتوانی کمک نخواهد کرد. جوان، از اسب پیاده شد و گفت: درس بزرگی که امروز از تو آموختم، از همه ثروت‌هایی که می‌خواستم بدست آورم با ارزش‌تر است. تو به واقع عالم و عارف بزرگی هستی.
منبع: سایت نمناک
ارسال نظرات