صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

سه‌شنبه ۰۲ خرداد ۱۴۰۲ - 23 May 2023
فرشته با خویشی از خیل شهیدانی است که همانند نامش با گذشت و فداکاری شیر زنی خود نامی دیگر را بر افتخارات این مرز و بوم بر جای گذاشت.
کد خبر: ۹۱۴۷۲۹۸
|
۲۲ خرداد ۱۳۹۸ - ۲۱:۴۳

به گزارش سرویس بسیج جامعه زنان کشور خبرگزاری بسیج، - شهیدان نمونه بارزی از گمنامی و جلوه‌های روشنی از صداقت و ایثار هستند، لشکریان مخلصی که در گمنامی عرصه را بر استکبار تنگ کرده و با ایمان به عهد و پیمان خود با خداوند پایدار ماندند، شهیده فرشته با خویشی در خرداد ماه ۱۳۳۹ در خانواده مذهبی در روستای خشکین به دنیا آمد. به علت وضعیت خاص اجتماعی در آن زمان موفق به کسب علم نشد. در سال ۱۳۵۳ ازدواج کردند و در روستای "دگاشیخان" اقامت گزیدند و بعد از آن همراه خانواده‌اش به شهر مریوان نقل مکان کردند در سال ۱۳۶۳ به دلیل بمباران‌های مکرر رژیم بعثی عراق مجبور به ترک مریوان شدند و به عنوان آواره جنگی به روستای «ننه» مریوان رفتند.
این شهیده گرانقدر از خیل مسلمانان متعهد و دلسوخته‌ای بود که در هر شرایط و در هر موقعیت از کمک به نیروهای رزمنده اسلام دریغ نمی‌ورزیدند و مرتب در زمینه انتقال اطلاعات لازم با سپاه همکاری می‌کردند.
گروهک ملحد و بی دین کومله که وجود چنین افرادی را بر نمی‌تافت در تاریخ ۶۶/۵/۳۱ شبانه به منزل این شهیده در همان روستا حمله می‌کنند و پس از دستگیری در صد متری منزل مسکونی‌اش با شلیک چند گلوله ایشان را به شهادت می‌رسانند.
آیا رفتن نزد خداوند و ضیافت مقام مقدس ربوبی آنان را می‌توان با قلم و بیان و گفتن و شنودن توضیح داد و آیا این همان مقام «فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» نیست که لطیفه الهی است و جز خاصان را به آن بار نیست، این مقامی است، فوق تصور بشر و رمزی است حضرت را که بندگان صالحش آن را درک می‌کنند و با گوش جان آنرا می‌شنوند.
شهیده فرشته با خویشی انسانی متدین، اهل تقوا،مادری مهربان و نمونه‌ای از صداقت و گذشت بوده و از ایشان ۵ فرزند به یادگار مانده است.
روایت زندگی شهیده باخویشی از زبان فرزندش
مادرم زنی فداکار و مهربان بود، آن شب را که گروهک‌ها به خانه ما ریختند به خوبی به یاد دارم، پدرم خانه نبود همین که مادرم در را باز کرد به درون خانه ریختند و از مادرم پرسیدند شوهرت کجاست؟، مادرم با شجاعت در مقابل آنان ایستاد و گفت: دست از سر ما بردارید، شوهرم خانه نیست و فعلاً هم باز نخواهد گذشت.
اما مگر این از خدا بی‌خبران راضی می‌شدند، حتی مادرم را مجبور کردن برایشان غذایی مهیا کند و همچنان منتظر پدر بودند.
پدرم بعد از مدتی به خانه بازگشت و توسط عوامل ضدانقلاب دستگیر شد، مادرم هم به دنبال پدر راهی شد، به محض خارج شدن از روستا پدر و مادرم را از هم جدا می‌کنند و مادر بیچاره و بی‌گناهم را در حالی که هفت ماهه باردار بود، از پشت با گلوله می‌زنند و برای به یغما بردن جواهراتش سرش را نیز از پشت با سنگ می‌برند.
صبح همان روز جسد خونین مادرم توسط مردم روستا پیدا شد و در سه راه حزب‌الله مریوان روستای «مرگ» به خاک سپرده شد.
پدرم هم چهار ماه بعد از شهادت مادرم در حالی که در بسیاری از روستاها چرخانده شده و شکنجه‌های زیادی توسط گروهک‌ها متحمل شده بود، به شهادت رسید.
خاطره تلخ شهادت مادرم سال‌ها بعد از این در تهران در حالی برایم بار دیگر تداعی شد که به همراه یکی از دوستانم برای رفتن به مسیری ماشین گرفتیم، در ماشین در حالی که با دوستم صحبت می‌کردم راننده از ما پرسید اهل کجائید و من هم پاسخ دادم «کردستان شهر مریوان».
راننده که این را شنید، گفت: من دوران سربازیم را در یکی از روستاها مریوان به نام «ننه» گذرانده‌ام و خاطرات زیادی از آن روزهای سخت دارم.
دلیر مرد و شیرزنی را در آن روستا می‌شناسم که در مسیر کمک به رزمندگان اسلام تلاش‌های زیادی کرد و آن زن هر روز نان پایگاه را با دستان خود پخت می‌کرد و برای سربازان آنجا مادری می‌کرد.
آدرس خانه زن را که داد اشک به یکباره از چشمانم سرازیر شد و از راننده خواستم ماشین را نگه دارد، وقتی دلیل را پرسید گفتم آن خانه و زن و مردی که در موردشان صحبت می‌کنی، مادر و پدر من بودند که به دست گروهک‌های ضد انقلاب به شهادت رسیدند.
راستش را بخواهید شنیدن چنین جملاتی در مورد پدر و مادرم سال‌های سال بعد از شهادتشان آن هم در دیاری که فرسنگ‌ها با روستای زادگاهم فاصله داشت، افتخار بزرگی است که هیچگاه از صفحه ذهنم پاک نمی‌شود.
منبع: دبیرخانه ستاد کنگره ۵۴۰۰ شهید استان کردستان

ارسال نظرات