صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

جمعه ۰۵ خرداد ۱۴۰۲ - 26 May 2023
شاه دین دوباره یتیم شد‌، پسر غیور علی دیگر پاسدار حرم نبود، امان از قامت خمیده ی حسین، امان از دل زینب، امان از چشم براهی سکینه، امان از گلوی اصغر و تیر سه شعبه، امان از قامت خونین شبه پیمبر، امان از پرپر شدن جگر گوشه ی حسن، امان از گوش های بی گوشواره،
کد خبر: ۹۱۷۳۰۷۳
|
۱۹ شهريور ۱۳۹۸ - ۲۱:۱۹

به گزارش خبرگزاری بسیج استان مرکزی؛هنوز ناله ی فرات به گوش می رسد از حسرت لبهای خشک عباس‌هنوز عطش دارد مَشک، از سیرآب نکردن طفل رباب

علمدار وفادار، او که دستش ید بیضای خیبر شکنِ علی را به ارث داشت

 برای بیت با خدا دستانش را داد و بال پرواز گرفت

بین گرگان درنده ی ایمان، چشم حق عباس بود، تیر بر دیده ی بینا زدن، تا نورش را بکشند، بیخبر از آنکه نور حق را مرگ نیست

 وقتی علمدار بی دست، مشک بر دندان شد، گویی عالم در سجده ی آدم غیرت عباس را دیده بود و بر علمدار سجده کرد

 عمود آهنین بر سرش زدند، دوباره شق القمر شد، معجزه ی حقانیت اللّه قمر بنی هاشم است

عباس جنت را در محشر کربلا دید، مادرش فاطمه کنار حوض کوثر منتظرش بود تا سیرآبش کند از آیه ی «یاءیتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیه مرضیه»

 یل ام البنین بر زمین افتاد،

نوای یا اخا ادرک اخا در صحرا پیچید...

شاه دین دوباره یتیم شد‌، پسر غیور علی دیگر پاسدار حرم نبود، امان از قامت خمیده ی حسین، امان از دل زینب، امان از چشم براهی سکینه، امان از گلوی اصغر و تیر سه شعبه، امان از قامت خونین شبه پیمبر، امان از پرپر شدن جگر گوشه ی حسن، امان از گوش های بی گوشواره، امان از خار بیابان و پای آبله، امان از قرآن ناطق بر نیزه، امان از علقمه، امان از بوی پیراهن کهنه ی یوسف که بینا می کند، هر که را اشک در چشم باشد بر داغ نینوا،

زینب چه زیبا گفت: «مَا رَأَیْتُ إِلَّا جَمِیلًا» 

ارسال نظرات