صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

پنجشنبه ۲۱ ارديبهشت ۱۴۰۲ - 11 May 2023
آقا هنوز تو را ندیده بود و فقط حدیث میانداری ابوالفضل گونه‌ات را در (آب هرگز نمی میرد) خوانده بود، فرمود: اگر برای من ممکن بود پا می‌شدم می‌رفتم به همدان برای دیدن این مرد.
کد خبر: ۹۲۲۹۶۳۹
|
۱۵ فروردين ۱۳۹۹ - ۱۹:۳۷

به گزارش خبرگزاری بسیج از همدان، حمید حسام نویسنده کتاب «آب هرگز نمی‌میرد» به مناسبت شهادت «حاج میرزا محمد سلگی» راوی این کتاب و از جانبازان سرافراز دوران دفاع مقدس دلنوشته‌ای برای این شهید بزرگوار نوشت که متن آن در ذیل آمده است:

به نام خدای شهیدان و برای نفس مطمئنه حاج میرزا

در روزهای خلوت خیابان‌ها و سکوت دور از هیاهوی شهرها، عبور از نشئه دنیا و رسیدن به سر چشمه بقا، طعمی دارد از جنس طعم غریبی حضرت زهرا( س) که تو حاج میرزا، ای رفیق خوب خدا، دیشب آن را چشیدی.

انگار که ۳۵سال با دو پای بریده و زخم پهلو و سرفه‌های شیمیایی مانده بودی که این نوع شهادت در سکوت را به ما نشان دهی.

شهادت غریبانه و دفن شبانه و اصرار و تاکید برای نیامدن مردم یک شهر - که همواره متحدثان حسنت بودند- جگرم را در گلزار شهدای نهاوند سوزاند و ثانیه‌های خلوتم را پر از روضه کرد.

دیشب، هر کس پیامی فرستاد، برایش نوشتم: نمی‌دانی چقدر سخت است دفن شبانه و غریبانه مردی که آقا تمنای دیدنش را داشت‌.

آقا هنوز تو را ندیده بود و فقط حدیث میانداری ابوالفضل گونه‌ات را در (آب هرگز نمی میرد) خوانده بود، فرمود: اگر برای من ممکن بود پا می‌شدم می‌رفتم به همدان برای دیدن این مرد.

این جمله را محسن مومنی برایم تلفنی گفت و من برای تو نقل قول کردم، گفتی: با علی خوش لفظ بیا با هم برویم زیارت حاج حسین همدانی و از روح او استمداد بطلبیم.

آن روز در گلزار شهدا علی خوش زخم از شدت درد حتی نمی‌توانست روی مزار خم شود و همانجا ایستاد همان نقطه‌ای که یکسال بعد مزار خودش شد و تو با آن دو پای مصنوعی‌ات خم شدی و صورت چسباندی به سنگ مزار، ما دو نفر با گریه تو گریه می‌کردیم که می‌خواندی
ما تشنه یک جرعه سخاوت هستیم مشک تو هنوز آب دارد عباس

دیشب برای هزاران نفر که از خانه با اشک بدرقه‌ات کردند، شب سختی بود و شب راحتی بود برای تو که ۳۵ سال پیش مخاطب ندای «ارجعی الی ربک» شدی و ماندی تا علم الهدی باشی در عصر دلتنگی‌ها.

خداحافظ پهلوان ابوالفضل مرام روزهای رزم شلمچه و مجنون و فاو و مرصاد.

حال که به سرچشمه بقا رسیدی، سلام ما را به همه شهیدانی که خون قلبشان را نثار راه سیدالشهدا(ع) کردند برسان.

سلام همه تشنگان یک جرعه سخاوت را....

حمید حسام

انتهای پیام/

ارسال نظرات