صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

پنجشنبه ۲۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ - 18 May 2023
تبریز- چقدر این سفر شور و شوق داشت گویی قلب های شکسته را به پرواز در آورده بود از تبریز به شلمچه... .
کد خبر: ۹۴۹۸۵۶۵
|
۲۲ اسفند ۱۴۰۱ - ۰۱:۴۶

خبرگزاری بسیج، سلام بر راهی پر از نور، سلام بر خاک های متبرک شده، سلام بر نینوای خوزستان، سلام بر م.سیر عاشقی

کاش می شدم خورشید و گرمای خودم رو مهمان زائران هویزه می کردم...
چقدر این سفر شور و شوق داشت گویی قلب های شکسته را به پرواز در آورده بود از تبریز به شلمچه......
راستی فاصله اروند رود دلشکسته با کربلا چقدر است؟!
طلاییه صدایم را داری‍؟
حال که برای تو می نویسم چشمانم دژ پلک هایم را شکسته است و خیره به طلاییه شده ام.‌...
به یاد روزی که دژ دشمن را در خرمشهر بی باکانه شکستند.
مدتی نیست که برگشتیم چرا آن قدر دلمان بی قرار است؟!
چرا با دیدن هر عکس بغض سنگینی بیخ گلویمان را می گیرد و ول نمی کند و خدا می داند چقدر سخت بود جدایی از تک تک خاک هایی که شهدا افتادن..
من باز دلم خلوتی می خواهد کنار شما...
بر روی خاک خونین شلمچه قدم می زدم و چادرم روی زمین خاکی می شد، من شنیدم نجوای «یا زهرا» رزمندگان را و در ذهنم چه غریبانه تداعی می شد برای مظلومیت بی حد و اندازه ای که داشتند..
چادر مادرم حضرت زهرا(س) در میانه آتش سوخت اما چه استوار بر قامت شان نگهداشتند....
زینب بودن در عاشورا هم حکایت دارد..
عمه سادات آموخت به دخترانش که چگونه از چادر مادر دفاع کنند!

به تمامی خون های پاک ریخته شهدای وطن قسم که گر بمیرم هم امانت دار چادری هستم که برای حفظ آن ها خون ها ریخته شده است.!

نگاهم به اروند رود بود..
بمیرم برای دل مادری که شاید شنیده باشد پسرش در اعماق همین آب است..
یاد همان مادری افتادم که گفت اصلا اسم ماهی را جلوی من نیاورید.. من چطور ماهی بخورم در حالی که پسر من خوراک همین ماهی ها شده..

به یاد مداحی حاج مهدی رسولی که می گفت..

گریه می کرد یک نفر می گفت که رفیقم طلاییه جاماند...

زهرا عبدالهی فر

ارسال نظرات