سهراب ابراهیمی در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری بسیج از لرستان، گفت: زمانی که اصرارهای اقوام برای نرفتن شهید جلال ابراهیمی به جبهه کارساز نشد مادرم تصمیم گرفت که برای منصرف کردنش دختری از سادات را به عقد او درآورد اما این وصلت هم برای منصرف کردن شهید کارساز نشد و ایشان گفتند که من با خانواده سادات وصلت کرده ام که محرم حضرت زهرا( س) باشم تا اگر به شهادت رسیدیم به حضرت بگویم که من داماد شما هستم و مورد شفاعت ایشان قرار بگیرم .
وی افزود: شهید ابراهیمی می گفت که هدف من از ازدواج تشکیل خانه و زندگی و
رها کردن جبهه و جنگ نبوده بلکه هدف من نزدیک شدن به حضرت زهرا(س) بوهه و نزدیک هم
شدم و با این حال من هیچ وقت جبهه را رها
نمی کنم.
برادر شهید جلال ابراهیمی ادامه داد: زمان عقد و شهادت شهید جلال ابراهیمی
یک ماه به طول انجامید به گونه ای که ایشان در تاریخ 2 اذز سال 65 عقد کردند و در تاریخ 4 دی 65 در عملیات
کربلای چهار و در شلمچه به شهادت رسید.
ابراهیمی با بیان اینکه برادرم می
گفت که حکم جهاد رهبر بر حکم پدر و مادر ارجحیت دارد افزود: ایشان می گفتند که من
در اواخر سال 65 در یک جایی شهید خواهم شد که خاک آن شبیه خاک کربلا خواهد بود و جنازه ام هم سالها به دست خانواده
ام هم نخواهد رسید و در واقع همین اتفاق هم افتاد و برادر شهیدم اواخر سال 65 در
شلمچه به شهادت رسید و استخوان های پیکرش 10 سال بعد به دست ما رسید.
وی اظهار کرد: شهید جلال ابراهیمی هنگامی که برای آخرین بار به همراه شهید
رضا هاشمی راهی جبهه بود من را که 16 سال سن داشتم و در آن زمان مشغول بازی کردن با دوستانم بودم صدا
کرد و به من گفت که تو دیگر بزرگ شده ای و نباید وقتت را به بازی کردن بگذرانی و
همچنین به من گفت که به شما دو وصیت می کنم اول اینکه خوب درست را بخوانی و دیگر
اینکه پیرو خون شهدا و راه امام خمینی (ره) باشید.