صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

دوشنبه ۰۵ تير ۱۴۰۲ - 26 June 2023
نسل جدید معلمان نه چندان عاشق چونان گذشتگان و نه چندان اهل ذوق و مطالعه ­اند، زیرا که غم نان نمی­گذاردشان فرصتی برای مطالعه و عشق ورزیدن بدین شغل از قداست افتاده داشته باشند.
کد خبر: ۸۶۷۳۵۲۶
|
۲۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۵
از مشهدی حسن که آسیابان ده ما بود به آسیاب­های برقی دور از ذهن رسیدیم و از نان پختن مادربزرگ روی تابه گرم به نان­های ماشینی بسته­بندی تا دارا و آذر معنای دیگری پیدا کنند و توپ و عروسک دیگر آرزویی کودکانه نباشد. متأسفانه آموزش و پرورش ما از این سیر تحول دور مانده، معلمان روزگار ما از دانش­آموزان امروزی خود عقب ماندند در استفاده از ابزارهای الکترونیکی که سرعت انتقال واژه­ها باعث نمی­شود تا چیزی از چشم و دید آنها پنهان بماند و اینکه چگونه می­توان در کوتاه­مدت کودکان دوزبانه را برای فرار از وطن آماده کرد و تحصیلکردگان با مالیات ملت را رایگان روانه کشورهای غربی نمود و نام آن را مهاجرت یا فرار مغزها گذاشت بالاختیار که اگر شرایطی فراهم بود آموخته­ها و آموزه­هایشان چونان درختی پربار در کشور خودمان به ثمر می­نشست و جای آنان را نخبگان پر می­کردند.

معلمان روزگار ما که به هر سال یادی از آنان در اذهان به مناسبتی در رسانه­ها قلمی می­شود در اندیشه نان و آب و چشم­انتظار افزایش اندک حقوقی هستند تا شاید بتوان یکسال دیگر را به انتظاری دیگر پیوند زد. چرا که در کلاس­ها و دفاتر مدارس سخنی از کیفیت آموزشی شنیده نمی­شود.

نسل جدید معلمان نه چندان عاشق چونان گذشتگان و نه چندان اهل ذوق و مطالعه ­اند، زیرا که غم نان نمی­گذاردشان فرصتی برای مطالعه و عشق ورزیدن بدین شغل از قداست افتاده داشته باشند.

آنچه در این مسیر مهم می­نماید نه فقط میزان و حقوق و مزایاست که پاسداشت شأنیت و شایستگی­هاست و این شأنیت نه صرفاً به میزان سواد و معلومات و روش­ها و منش­ها پیوند خورده است بلکه برای حفظ آن بر درآمدها هم متکی است و قیاس آن با هر آنچه این جایگاه می­طلبد.

بسیاری از معلمان روزگار ما گاه در تصدی این شغل نه پی حشمت و جاه آمده­اند، بل از بد حادثه اینجا به پناه آمده­اند. وقتی که فارغ­التحصیلان دانشگاهی ما به ندرت در مشاغل دیگر جذب می­شوند، چشم امیدشان به جذب در آموزش و پرورش است هر چند به بهایی اندک و جیره و مواجبی ناچیز.

و اما بعد:

پنجاه سال گذشته را به یاد می­آورم وقتی صدای کفش شیک آموزگارم با هر گامی که برمی­داشت مرا به ذوق شغل معلمی نزدیک­تر می­کرد در شرایطی که معلمی به سادگی ممکن نبود و هر کس نمی­توانست از این در وارد شود.

اما تعداد کلاس­ها و افزایش مدارس ناشی از رشد بی­رویه جمعیت افراد زیادی را به شغل شریف معلمی کشاند به گونه­ای که وزارت آموزش و پرورش نتوانست آنها را کاملاً به لحاظ آموزشی و آماده­سازی واجد شرایط نماید و این روند تا جایی پیش رفت که خیل عظیم فارغ­التحصیلان دانشگاه­ها مستقیماً وارد آموزش و پرورش شدند و به همین نسبت مدارس گرفتار افت تحصیلی شدند تا محصولات آنها همانند تولیدات دانشگاه­ها از آمادگی و کیفیت مطلوب آموزشی و تربیتی برخوردار نباشند.

اینک آموزش و پرورش کشور با حجم وسیعی از معلمانی مواجه است که اکثریت آنها نیاز به کسب آموزش و روش­های تدریس جدید دارند تا بتوانند با تعلیم و تربیت متناسب نیازهای کشور را برطرف نمایند و صرفاً تکیه بر حافظه دانش­آموزان نداشته باشند.

بهترین و ماناترین تقدیری که به هر مناسبت می­توان از معلمان کشور به عمل آورد قرار دادن آنها در جایگاه ویژه خود است. این جایگاه با عدالت اجتماعی در حفظ شأنیت و مقام آنان و بها دادن به میزان وقتی است که در این راه صرف می­کنند. این عدالت زمانی تحقق می­یابد که پرداخت دستمزدها و ارتقای رتبه­ها بر اساس میزان توانایی­ها باشد و همه به یک چشم نگاه نشوند.

اگر افرادی همچون مطهری­ها، طباطبایی­ها در حوزه­های علمیه بدان مقام و منزلت رسیدند و یا در دانشگاه­ها ما بزرگانی چون دهخدا و امثالهم را داشتیم که امروز مایه افتخار و مباهات جامعه ایرانی­اند و شهادت آنها روز معلم نام­گذاری می­شود، به حسب غنای علمی و شأنیتی است که در طول زمان با رنج و سعی وافر بدان دست یافتند.

امروز هم کم نداریم دانشمندان بزرگی که در ایران و سراسر دنیا مطرح و افتخار آفرینند اما آنچه مهم­تر از قهرمان­پروری است بازده کاری آموزش و پرورش و آموزش عالی است که اگر چنین می­بود امروز شاهد خیل بیکاران تحصیلکرده نبودیم که متأسفانه پس از فراغت از تحصیل هر آنچه خوانده­اند از حافظه آنان خارج می­شود و هیچ تجربه فنی یا تخصصی ندارند تا جذب بازار کار شوند.

اعتبار معلمان و آموزش و پرورش ما به تولیدات آنهاست. اینکه چه کسانی با چه توانایی­هایی تحویل جامعه می­دهند و در چه شرایطی توانسته­اند به رسالت و وظیفه اصلی خود عمل نمایند.

تا آنروز همه باید به گونه دیگری عمل نماییم. همین

والسلام

یادداشت محمد عسلی

ارسال نظرات