صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

پنجشنبه ۱۸ خرداد ۱۴۰۲ - 08 June 2023
بازی دراز را باید تجلی گاه عشق دانست قطعه‌ای از زمین که بدون هیچ روضه ای اشک جاری می‌شود اینجا بوسه گاه ملائک است.
کد خبر: ۸۷۲۶۶۰۷
|
۲۴ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۶:۱۱

به‌گزارش خبرگزاری بسیج استان مرکزی، راهیان نور سفری معنوی که هر ساله از دور و نزدیک دل‌های زیادی را با خود همراه می‌سازد تا پای به سرزمین‌هایی گذارند که برای هر تکه‌اش خون‌های پاکی بر زمین ریخته شده است.

پادگان ابوذر

سلام بر توای دو کوهه که مانند جواهری در میان دشت ذهابی؛ اینجا را مشهد رزمندگانی دانست که مظلومانه و گمنام پا در وادی شهادت گذاشته اند.

ابوذر، معدن خاطرات نابی که میعادگاه جان بر کفانی بودی که برای دفاع از سرزمین خود بر نقطه‌ای پا گذاشتند که خورشید غروب کرد؛ پادگان ابوذر هنوز هم به مظلومیت مردم شهادت می دهند.

هر چند دیگر صدای زیارت عاشورا از ساختمان های 5 طبقه به گوش نمی رسد، اما تک تک این ساختمان ها، دیوارها روایتگر واقعی رشادت‌های جوانان را بیان می‌کنند، ساختمان های ابوذر با بغضی در گلو خاطرات خنده و گریه عاشقان را مرور می کند که چند صباحی میزبان میهمان ابوذر بودند.

چه درد و دل ها، چه نجواها شنیدی، تو محرم اسرار روزگارانی هستی که شهدا معنای واقعی عشق را با تو خلاصه کردند.

پادگان ابوذر بی شک یادآور دلاورمردی های شیرمردانی و تیزپروازانی چون شیرودی و کشوری است.

شیرمردانی که لبیک گوی رهبر خویش بودند و با سلاح ایمان بر دوش چنان حماسه آفریدید که دنیا از حیرت رزم آنان متحیر ماند و اکنون کربلایی دیگر آفریدید، آمده اید که بیدارمان کنید، آمده‌اید که چنین نجوا کنید بعد از ما چه کرده اید ...؟

از ابوذر باز صدای گوش نواز راز و نیاز شبانه سربازان ولایت به گوش می‌رسد، به راستی که اینجا قطعه‌ای از بهشت است، پر از حیرتی پر از حسرتی چیزی را جا گذاشته ای، شاید رد پایت را گناهانت را، آرزوهای دور و درازت را، شاید کودکی ات را و شاید دلت را.

بازی دراز

کاش آن حال و هوای زمان جنگ باقی می‌ماند، کاش غیرت و همت مردانگی مردان می ماند.

شهدا ما را شرمنده خود کرده اند، کم کم دوباره باید بند پوتین‌ها را محکم کنیم.

یاد وصیت شهید وزوایی که نوشته بود (اگر توانستید جنازه ام را بدست بیاورید آنرا روی مین های دشمن بیندازید تا اقلا جنازه من کمکی به حاکمیت اسلا کرده باشد) شهدا شما کجا را به نگاره نشسته بودید و ما در چه فکری هستیم؟

بازی دراز قطعه ای از بهشت است که هر وقت احساس خستگی کردی بگو "یا علی" و در ذهن خود بار دیگری با امام عصر خود عهد ببند و بگو که ما گوش به فرمان تو هستیم و همیشه تا خون در رگ ماست آماده ایم.

بازی دراز مانند شلمچه بوی خاک زهرا(س) می‌دهد؛ اینجا جایی است که هنوز صدای مقاومت و ایثار را می‌شنوی.

بازی دراز را باید تجلی گاه عشق دانست که هر انقلابی نشانی دارد و نشان ما شهادت دلیرمردانی است که با جان و دل، چشم دشمن را کور کردند.

اینجا در این قطعه از این خاک، نیازی به روضه نیست بدون هیچ روضه ای اشک جاری می‌شود اینجا میعادگاه جان جانان است اینجا که هنوز خاکش بوی خون می‌دهد ظرف دل بیاورید و پُر کنید و ببرید هر کس به اندازه وسعش اینجا بوسه گاه ملائک است .

بازی دراز برای آنان که می‌آیند رازهایت را بازگو کن و داستان عشق و مردانگی مردان این سرزمین را بار دیگر بازگو کن... بازبانی دیگر ... با آهنگی نینوایی، آنچه با چشمت دیدی با زبان دل بگو، تا با شهدا میثاقی دوباره ببندند.

دل مرده من با بوی خوش و عطر خاک این دیار سیراب گشته است، آمده ام از شما شهدامعرفت را گدایی کنم. با خود قلبی که تبدیل به تکه سنگی سیاه شده را آورده ام تا شما به من با نشان دادن یک نشانی یه یادگاری – یه بال شکسته – یه پَر خونی و پلاکی از دل این خاک.

اینجا جایی است که هر لیلایی، لیلایی را کنار گذاشته و در پی رخ مجنون شده به راستی که لیلا اینجا بوی مجنون میدهد به اهالی قلم باید گفت، قلم ها را شکسته و اینجا بیایند.

دل نوشته مهدی رحمتی در سفر به سرزمین راهیان نور غرب

انتهای پیام/

ارسال نظرات