صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

دوشنبه ۰۸ خرداد ۱۴۰۲ - 29 May 2023
طلوع شادی مان را با غروب تنهایی و دلتنگی کودکانی قسمت کنیم که شب ها سراغ بابا را میگیرند و چه پربهانه خرابه دلشان را با در آغوش گرفتن قاب عکس بابا شب یلدایی می کنند.
کد خبر: ۸۷۹۴۹۷۳
|
۳۰ آذر ۱۳۹۵ - ۱۵:۳۷
به گزارش خبرگزاری بسیج از مازندران،دیار علویان آخرین روزهای برگ ریزان پاییز را هم پشت سر گذاشت. آن هنگام که خورشید از افتادن آخرین برگ از درخت در محاق ابرها پنهان می شود و با امید سوگند خدا به زمان غروب می کند تا شبی را برای زمین رقم بزند که به بلدترین شب سال معروف است شب یلدا.

شبی که زمان در عصر خسران انسان به بلندترین عمر خود می رسد تا تلنگری باشد برای عمری که شتابان در گذر است و روزی خزانش هم فرا می رسد و آن روز جوجه هایی که در طول عمر مانده را باید بشمرد .

اما چه زیرک بودند کسانی که با خون شان در زمان ماندگار شدند و درلوح زمین به یادگار ماندند . همان هایی که در بهار عمرشان شکوفه های امنیت و آزادی را به مردم میهن هدیه کردند.

نه از خزان رنگ و بویی داشتند و نه منتظر آن بودند که گرد و غبار پاییز و سرمای جانسوز زمستان برسر و شانه هایشان بنشیند.

مدافعان بلندبالا که بر چهره خزان زده دیار علوی با خون خود چله های مهربانی را به ارمغان آوردند تا بار دیگردر بهار مقاومت و پیروزی اسلام این درخت کهن چندهزارساله که ریشه در آل محمد(ص) دارد، از خون جوانانش جوانه بزند و لاله بدمد.

شهدای حرم آل الله با جانفشانی بدون آنکه در مرزبندی جغرافیایی محصور باشند فراتر از مکان ریشه دواندند و امروز در بلندای زمان ایستاده اند و گواهان شب و روز زمین شدند.

و حال در اولین شب یلدا دردانه های شهدا که در پی شنیدن صدای پدر به هر دری خیره میمانند و همسرانی که هر لحظه با رشته های تسبیح انتظار ذکر صبر را نجوا می کنند و مادرانی که هر شب برایشان به بلندای شب یلداست در کنار هم ساده و بی تکلف خاطرات همه آن سال های به یادگار مانده را با چشمان تر مرور می کنند.

در طولانی ترین شب سال بیاد بیاوریم جای خالی شهدایی را که چند قاب عکس روی دیوار آن را پر کرده است و چه نیکوست که طلوع شادی مان را با غروب تنهایی و دلتنگی کودکانی قسمت کنیم که شب ها سراغ بابا را میگیرند و چه پربهانه خرابه دلشان را با در آغوش گرفتن قاب عکس بابا شب یلدایی می کنند.

در دورهمی های شبانه یلدا مراقب ترک برداشتن دل های خانواده هایی باشیم که برای امنیت و آزادی کشور فرزندان شان را تقدیم اسلام کردند. شهدایی که می توانستند امشب در کنار خانواده های خود باشند اما امنیت مردم و میهن شان را از جان و خانواده خود بالاتر می دانستند.

در پایان این نوشته کوتاه به پاس تمام رشادت های دلیرمردان وطن پرستی که در دفاع از حریم انقلاب با پرچم اسلام بر تارک این شب بلند با خون خود حافظ جان و مال مردم شدند تفالی می زنیم به لسان الغیب :

زهی خجسته زمانی که یار یاز آید

بکام غمزدان غمگسار باز آید

به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم

بدان امید که آن شهسوار بازآید

اگر نه در خم چوگان او رود سر من

ز سر نگویم و سر خود چه کار بازآید

مقیم بر سر راهش نشسته‌ام چون گرد

بدان هوس که بدین رهگذار بازآید

دلی که با سر زلفین او قراری داد

گمان مبر که بدان دل قرار بازآید

چه جورها که کشیدند بلبلان از دی

به بوی آن که دگر نوبهار بازآید

ز نقش بند قضا هست امید آن حافظ

که همچو سرو به دستم نگار بازآید

 

"علی ابراهیمی گتابی"


ارسال نظرات