صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

پنجشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۲ - 16 November 2023
مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:میهمان را دوست داری؛ میهمان را به اطاق خلوت خودت و سرجای خودت، سر محل عبادت خودت و زیباترین جایی که داری می‌بری و آنجا می‌نشانی.
کد خبر: ۸۸۵۱۷۲۲
|
۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۳۶
به گزارش خبرگزاری بسیج، مرحوم میرزا اسماعیل دولابی می فرمود:گاهی به میهمانی می‌‌رویم و بر می‌گردیم. بلکه تا نزدیک میهمانی می‌رویم و بر می‌گردیم. کسی که به میهمانی برود، دیگر بر نمی‌گردد. میهمان، سه روز که بماند، دیگر می‌فهمند او چه قصدی دارد. او تا سه روز میهمان است. نفرموده‌اند که بعد از سه روز می رود. فقط گفته‌اند که او سه روز میهمان است. یعنی بعد از سه روز چه می‌شود؟ به نظرم می‌‌رسد پله بدهد و بماند؛ چون جا و یخچال و سفره، همه را یاد گرفته است. فرموده است که او تا سه روز بیشتر میهمان نیست. هرچه صاحب‌خانه به او گفت باید انجام بدهد؛ اینجا بنشین، این را بخور، نفرموده است که بعد از سه روز می‌رود یا باید برود.

حاج ملا آقاجان یک شب همین مطلب را بیان کرد، که وقتی میهمان وارد خانه می‌شود، صاحب‌خانه آن قدر میهمان را عزیز می‌شمارد که جای خود را به او می‌دهد؛ میهمان، صاحب‌خانه می‌شود و صاحب‌خانه، میهمان. تا در اطاقم نشست این را به من گفت. دفعه اول این را نگفت. بارها به اطاقم آمده بود. یک شب که تنها بودیم، این را گفت. بعد کمی که نشستیم، به من گفت یک لیوان آب برایم بیاور! گفتم پس بی‌زحمت خودت برو آب بیاورد. کمی تُرکی با خودش حرف زد و گفت بالام جان اینقدر چوب نزن، آب بیاور بخورم!

اینها جای صاحب‌خانه می‌نشینند. همان دفعه اول که می‌نشینند، جای صاحب‌خانه می‌نشینند – همان جای خودشان که نشسته‌اند جای صاحب‌خانه است. کلام اهل دل این جور است. راست می‌گویند.

خدا میهمان را خیلی دوست دارد. آنجا با این شهر خلق و طبیعت فرق دارد. حساب قلبت است. خودت هم می‌دانی که راست است. خودت هم میهمان را دوست داری؛ میهمان را به اطاق خلوت خودت و سرجای خودت، سر محل عبادت خودت و زیباترین جایی که داری می‌بری و آنجا می‌نشانی. اخلاق خوبان این جور است. اثرش به شما هم نصیب شده است و دارید و به آن عمل می‌کنید. آن را بیاورید و درک کنید که چیست.

چه کسی اینها را به ما آموخته است؟ آن نور ولایت است که به شما یاد داده است و این جور عمل می‌کنید. به شما درس داده است. شب بود، ما متوجه نبودیم که او این درس‌ها را به ما داده است. حالا متوجه می‌شوی که در مکتب، پهلوی او هستی، داری درس می‌خوانی و او تو را تربیت می‌کند.

آن وقت آیا سزاست که به چنین جایی دیر برای میهمانی بروم؟ سرم را شانه نکرده ام و قبایم شسته نیست؟ خدا رحمت کند، یکی از سادات بود که منبری بود. به من گفت التماس دعا دارم. مریض بود و نزدیک فوتش بود. به من فرمود من یک کتابی دارم نیمه کاره است؛ خدا توفیق بدهد یک جلدش را تمام کنم. آهسته به او گفتم رفیق! مبادا این را به کسی بگویی! سیّد و ساده بود و منبری قشنگ  نورانی بود. بسیار هم خوش قواره بود. تا جایی که تماشای او برایم از میان اهل علم و مردم، کافی بود و او در پله اول و دوم نبود.

کتاب طوبی محبت؛ جلد چهارم - ص 43

ارسال نظرات