صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

جمعه ۱۹ خرداد ۱۴۰۲ - 09 June 2023
منصور نظری در پی شهادت «محسن حججی» از رزمندگان مدافع حرم به دست تروریست‌های تکفیری شعری سروده است.
کد خبر: ۸۹۰۰۵۵۷
|
۲۱ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۲:۴۸

به گزارش خبرگزاری بسیج، منصور نظری در پی شهادت «محسن حججی» شعری را  به شهید بی سر کربلای شام تقدیمکرده است.

کلک خبر گشته پریشانِ داغ

خونِ شقایق شده جاری به باغ

قاصدک آورده خبر از دمشق

قصۀِ سربازی اصحاب عشق

شامِ بلا باز خبرساز شد

باز بلا قافیه‌پرداز شد

شیعه بلا گو شدۀِ بر اَلَست

عطر شهادت همه را کرده مست

وز همه سو بانگ بلا می‌رسد

عطرِ خوشِ کرب و بلا می‌رسد

رخ زِ قمر غرقه‌به‌خون آمده

 سر زِ تنِ ماه، نگون آمده

مویِ علی غرقه‌به‌خون گشته باز

فاطمه بنشسته بخواند نماز

اَلعطش از سوی حرم می‌رسد

غرقه‌به‌خون مَشک و علم می‌رسد

کرب و بلایی شده بر پا به شام

شیعه سراپا به تب انتقام

عودِ بلا گشته حجازی نواز

نِشتر غم بر رگِ دل خورده باز

آمده ویرانه دو بارویِ آه

خون چکد از گوشۀِ ابروی ماه

خورده غزل خنجر کِشمیری است

این تبِ یک داغِ اساطیری است

خرمن دل را همه آتش زدند

شعله به دامان سیاوش زدند

قوم سیاوش همگی دردمند

گریۀِ دنیای مجازی بلند

اشک قلم آمده جاری چو رود

سینۀِ دفتر شده از غم کبود

هلهلۀِ ناله ز هر سو به گوش

نُه‌فلک آشفتۀِ بغضی خموش

در شِکَن ِخاتمی از یَشم گل

اشک خدا می‌چکد از چشم گل

باز دلی شور عطش میزند

حادثه بر آینه خَش میزند

آتشِ‌داغِ قمر افروخته

سِدره نشینان همه دل‌سوخته

مردمِ چشمانِ غزل مَشعلی

ناله کمربستۀِ اشکِ علی

مرغِ سحر نوحه‌سرایِ قَرَن

کرده بغل زانوی غم نسترن

می‌رسد از ره سحر آسیمه‌سر

رخت عزا کرده صَحاری به بر

وه چه شرابی شده انگور غم

می‌دمد این نَفخه که بر صورِ غم

در سحری تازه به رنگِ تُرنج

میزند آیینه زِغم چَنگ رنج

خنجر کین سر زِ قمر می‌زند

فاطمه بر سینه و سر می‌زند

شیعه بگو تا که کُند ترکِ سر

تا نخورد فاطمه سیلی دگر

تا نَکشد معجر زهرا کسی

سر بدهد شیعه به خنجر بسی

گر نه عدو سر ز تن ما بُرد

پیش علی  فاطمه سیلی خورد

ای سر شوریده سلام‌ٌعلیک

کرب و بلادیده سلامٌ‌علیک

ای تن بی‌سر شده در راهِ عشق

ای که شدی محرم درگاهِ عشق

کاوۀِ آهنگر ایران تویی

آرش این قوم دلیران تویی

ای که شکسته کمرِ ما،غمت

مردم ایران همه در ماتمت

ما همه دلداده به یاس کبود

منتقمانِ تو  ز آل سعود

زلزله در کون و مکان افکنیم

ریشۀِ داعش زجهان برکنیم

ای مه بی سر شده در راهِ عشق

وعدۀِ ما با تو سحرگاهِ عشق

با پسر فاطمه آیی چو باز

فتح یمن سازی و فتحِ حجاز

ارسال نظرات