صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

جمعه ۲۶ خرداد ۱۴۰۲ - 16 June 2023
صدای کاروان کربلا به گوش می‌رسد. شتران خرامیده‌اند تا بار دیگر برای راهی طولانی، کجاوه‌ها را زین کنند. صدای «هل من ناصر ینصرلی» از سراسر نینوای معلی شنیده می شود. پرچم ها بر سر در خانه ها بالا می رود و مرد علمدار علم ها را وارسی می کند. خیمه ها زده می شود و نوای نوحه خوان بر سر چهارراهها و گذرها شنیده می‌شود…
کد خبر: ۸۹۲۱۳۲۷
|
۳۰ شهريور ۱۳۹۶ - ۰۱:۲۸

به گزارش خبرگزاری بسیج از اصفهان، صدای کاروان کربلا به گوش می‌رسد. شتران خرامیده‌اند تا بار دیگر برای راهی طولانی، کجاوه‌ها را زین کنند. صدای «هل من ناصر ینصرلی» از سراسر نینوای معلی شنیده می شود. پرچم ها بر سر در خانه ها بالا می رود و مرد علمدار علم ها را وارسی می کند. خیمه ها زده می شود و نوای نوحه خوان بر سر چهارراهها و گذرها شنیده می‌شود. کاروان کربلا آماده اند تا به خونخواهی حسین ابن علی علیه السلام بیایند. جوان ها یاریگر پیرها می شوند و افسار شترها را در دست می گیرند. شیعیان سیاه پوش جمعیتی می شوند که به ندای امامشان لبیک گفتند و شهادت را به جان خریدند.
سید مهدی یکی از جوان هایی است که در علامت سازی کار می کند. او این موقع از سال که می شود علامت های سنگین را به دوش می کشد و بیرون از مغازه می گذارد تا مشتری ها از راه برسند و از او علامت بخرند.

مرد جوان چه شوری در سر دارد و چه عشقی در جان. می گوید: به عشق اباعبدالله صبح زود از خواب بیدار می شوم و تمام علامت ها را با پارچه ای تمیز می کنم تا مبادا گرد و غباری بر آنها نشسته باشد. مشتری که از شهرهای مختلف برای خرید می آیند سلایق مختلفی دارند. بیشتر علامت های کوچک می خرند تا بزرگ. چون حمل و نقل علم های کوچک راحت تر است. به گفته مهدی، خمینی شهری ها مشتری پرو پاقرص هر ساله آنها هستند که زیاد از آنها خرید می کنند.
در یکی از مغازه های خیابان کمال شهر اصفهان هم طبل های بزرگ و کوچکی وجود دارد و مشتری ها از حالا آمده اند تا کم و کسری های هیئتشان را برطرف کنند. علی نوجوان 16 ساله ای که به همراه پدرش برای خرید طبل آمده است می گوید: هر سال میاندار هیئاتم و طبل می زنم. این کار از نیاکان ما به ارث رسیده است. پدربزرگ و پدرم هم این کاره بوده اند. آنها وسط هیئات طبل می زدند.
به گفته علی، پای عشق امام حسین علیه السلام که به میان می آید همه چیز فراموش می شود. شب ها که می خواهم با دوستانم به هیئت بیایم از چند ساعت قبل یا حتی از روز قبل برنامه ریزی می کنم که باید چه کاری انجام بدهیم. سرودها و نوحه ها را مرشد هیئت آماده می کند و ما از روز قبل در مسجد تمرین می کنیم تا برای هیئت آماده شویم. هر شب به یکی از مساجد، تکایا و حسینیه ها می رویم. من از این مدت لذت می برم. دوستان زیادی پیدا می کنم. هر سال مطلب جدیدی درباره امام حسین علیه السلام و یارانش یاد می گیرم و گاهی اوقات در مدرسه برای دوستانم تعریف می کنم که چه بر سر لشکر امام حسین علیه السلام و یارانش آمده است.
جواد نوجوان 13 ساله ای که برای خرید طبل از شهرضا به اصفهان آمده است می گوید: اصلا حال و هوای ده شب اول محرم را با هیچ چیزی عوض نمی کنم. حال خوشی دارم آن شب ها. اغلب اوقات در شبانه روز فقط چهار ساعت به خانه می آیم و بقیه اوقات در مسجد و حسینیه هستم و مشغول برنامهریزی برای گروه نوجوانان هیئت که چه نوحه ای را بخوانیم و با چه سبکی. تا کنون دو بار به کربلا رفتم اربعین ها پیاده روی و همین حس 10 شب محرم در اربعین هم برای من ایجاد می شود. از خدا می خواهم که این حس را از من نگیرد و همیشه با من باشد.
خیمه های متعددی در سطح شهر بنا شده است و هر کدام نوحه های محرم را گذاشته اند و از مردم با چایی پذیرایی می کنند. اسدالله مرد 65 ساله ای است که سال ها برای عزاداران حسینی چایی می ریزد.«سماور که به جوش می آید. قُل قُل دل من است که برای اباعبدالله به جوش می آید. نمی دانید چه حسی دارم وقتی ماه محرم می رسد. حس نوشدن. تولدی دوباره برای عشقی محکم به مولایم اباعبدالله. خدمتگزاری را دوست دارم آن هم برای مولایم حسین ابن علی علیه السلام و چه کسی بهتر از او. عزاداران که از راه می رسند کفش هایشان را جفت می کنم. دستی به سینه می زنم و برایشان جان می دهم. گاهی سقایی می کنم مانند مولا حضرت سقا ابوفاضل و گاهی با یک استکان چایی، خستگی را از تن مردان خدا می تکانم و چه زیباست خدمتگزاری برای عزاداران بزرگ مرد جهاد و شهادت.
اسدالله یک معلم بازنشسته است.« به تمام شاگردانم توصیه کرده‌ام که برای عزاداری امام حسین(ع) سنگ تمام بگذارند. برخی از آنها در کنار من خدمتگزار عزاداران هستند و برخی دیگر به هیئت‌ها و دسته‌جات می‌روند و سینه زنی و زنجیر زنی می‌کنند. در هر مکان و هر زمانی که خادم مولا باشی از تو می‌پذیرد و من افتخار می‌کنم که خادمی آقا را انجام می‌دهم.

ارسال نظرات