صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

سه‌شنبه ۲۷ تير ۱۴۰۲ - 18 July 2023
کتاب با روایت خاطراتی از مادر عبدالله شروع می‌شود که قبل از بدنیا آمدن او شروع شده و با خاطرات برادر و همسرش ادامه می‌یابد تا به دل اتفاقات سوریه برسد و در نهایت با خاطراتی از همکارانش تمام می‌شود.
کد خبر: ۹۰۳۷۸۲۷
|
۳۰ تير ۱۳۹۷ - ۱۱:۴۴

به گزارش خبرگزاری بسیج، «معین به دو آمد خانه. نفس نفس می‌زد؛ در کوچه کتک خورده بود. یک‌راست رفت سراغ عبدالله. عبدالله یازده دوازده سال بیشتر نداشت. با این حال زیر بار زور نمی‌رفت که هیچ، حق ما را هم می‌گرفت. همه‌مان را بسیج کرد؛ رفتیم توی کوچه. گفتم همین جا دمِ در حسابش را برسیم. عبدالله گفت: نه، می‌بریمش توی کوچه خودشان!»

این بخشی از خاطره‌ای در کتاب «بادیگارد» است که عبدالله همراه با برادران کوچکترش حساب پسرک قلچماقی را می‌رسند که برادر کوچکشان را زده بود. این کتاب به مرور خاطراتی از شهید عبدالله باقری پرداخته است و توسط افروز مهدیان به رشته تحریر درآمده. مهدیان که پیش از این هم سراغ موضوعات کمتر پرداخت شده‌ای نظیر تفحص و شهیدان شاخص آن رفته بود، این‌بار قصد معرفی کسی را دارد که مردم تنها با نشانه‌ها می‌شناسندش.

برای یادآوری عبدالله کافیست به کسی بگویید: «همون محافظ احمدی‌نژاد که تو سوریه شهید شد»؛ اما شناختن عبدالله با همین یک خط کافی نیست. حتی اگر بدانیم محافظ شخصیتی بودن که خودش را بین جمعیت می‌انداخت و اصرار داشت همان‌جا بماند با سایر محافظین فرق می‌کند. عبدالله خاص بود نه بخاطر چیزهایی که از او می‌دانیم، بلکه بخاطر حرف‌های نشنیده‌مان. بادیگارد سرشار است از همین حرف‌ها و خاطرات؛ خاطرات ریز و درشتی که از نزدیکان عبدالله روایت شده تا ما را به او نزدیک کند. عبدالله شخصیتی درونگرا و پیچیده داشت و همین امر تصویرسازی از او را مشکل می‌کند. شخصیتی که حرف‌هایش پشت شوخی‌هایی پنهان بود که بر دایره نزدیکانش محاط بود و تنها نصیب کسانی می‌شد که بتوانند خود را وارد این دایره کنند. بادیگارد سعی داشته تا از طریق نزدیکان عبدالله مخاطبین خود را هم وارد این محدوده کند که در این امر نیز تا حدود زیادی موفق بوده است.

کتاب با روایت خاطراتی از مادر عبدالله شروع می‌شود که قبل از بدنیا آمدن او شروع شده و با خاطرات برادر و همسرش ادامه می‌یابد تا به دل اتفاقات سوریه برسد و در نهایت با خاطراتی از همکارانش تمام می‌شود. در این سیر، مخاطب می‌تواند نگاه جامعی به زندگی عبدالله داشته باشد که این نگاه از دل ماجراهایی برمی‌آید که با وسواس از میان زندگی او بیرون کشیده شده‌اند و لابلای آن‌ها می‌توان اتفاقاتی را دید که در شکل‌گیری شخصیت عبدالله موثر بوده است.

بادیگارد پر است از نشانه‌های عاشورایی که با زندگی عبدالله پیوند خورده بود. نشانه‌هایی که در فصل «مرا نفس بکش» نسبت به سایر فصول پررنگ‌تر به نظر می‌رسند؛ فصلی که راوی آن همسر شهید است و قلب کتاب را تشکیل داده. در این فصل که سطح پرداخت آن هم بالاتر از باقی کتاب است با جزییاتی از زندگی یک شهید مدافع حرم روبرو می‌شویم که پاسخگوی خیلی از سوالات پرسیده و نپرسیده ماست. شهیدی که محدثه و زینب‌اش و همه نزدیکانش را که محافظ‍شان بود در آغوش خدا رها می‌کند و خود محافظ حرم می‌شود.

می‌توان گفت بادیگارد تلاشی موفق برای شناساندن مدافعان حرم و گزینه مناسبی است برای کسانی که بدنبال پاسخ سوالات خود در این زمینه می‌گردند. / عباس پورهدایت

منبع: مشرق
ارسال نظرات