صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

چهارشنبه ۱۰ خرداد ۱۴۰۲ - 31 May 2023
مهدی جمشیدی در همایشِ مواجهه‌ اسلام با آسیب‌های اجتماعی گفت: آسیب‌های اجتماعی از لحاظِ ارزشی، واقعیّت‌هایی برساخته نیستند.
کد خبر: ۹۰۳۸۰۰۲
|
۳۱ تير ۱۳۹۷ - ۰۸:۰۰

به گزارش خبرگزاری بسیج، مهدی جمشیدی، عضوِ هیأتِ علمیِ پژوهشگاهِ فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی، در نخستین همایشِ مواجهه‌ی اسلام با آسیب‌های اجتماعی که در ۲۶ تیر برگزار گردید سخنرانی کرد.

وی که مقاله‌ای با عنوانِ زمینه‌های سیاستِ اجتماعی دین‌مَدارانه ارائه کرده و نایب‌رئیسِ کارگروهِ مباحثِ بنیادی و روشی نیز بود، در بخشی از سخنانِ خویش گفت: ملاکِ تمایز و تشخیصِ میانِ «آسیب» و «غیرِ آسیب» در جهانِ اجتماعی، امری اختلافی است، به‌طوری‌که علمِ اجتماعیِ سکولار، «توافقات و قراردادهای اجتماعی» را مبنا می‌انگارد، اما علمِ اجتماعیِ اسلامی به سببِ برداشتش از هویّت و سرشتِ انسان، «اقتضائاتِ تکوینی و فطریِ خودِ انسان» را اصل فرض می‌کند و بر اساسِ استعدادها و قابلیّت‌هایی که خدای متعال در انسان قرار داده تا آنها را بارور و شکوفا کند و به این واسطه، به کمال و سعادت دست یابد، حکم می‌کند.

جمشیدی افزود: از این‌رو، در علمِ اجتماعیِ اسلامی، دینِ الهی، «حقّ» و «باطل» را در همه‌ی عرصه‌ها و شئونِ زندگیِ انسان، و از جمله در جهانِ اجتماعی تعیین می‌کند و تجویزها و توصیه‌های خود را «صراطِ مستقیم» معرفی می‌کند و آسیب‌های اجتماعی را واقعیّت‌های می‌داند که دربردارنده‌ی فاصله‌گیری از معارف و آموزه‌های دین هستند. پس در این رهیافت، آسیبِ اجتماعی عبارت است از هر آنچه که در مناسباتِ اجتماعی، مطابق با «دین» نیست، و معیار و مناطِ آسیب قلمداد شدنش نیز این است که به کمالاتِ روحیِ و مادّیِ فرد و جامعه، گزند می‌رساند.

وی افزود: به بیانِ دیگر، چنانچه برای شناختِ آسیب‌های اجتماعی، به مناسباتِ شایع و حداکثری در جهانِ اجتماعی رجوع کنیم و وضعِ غالب و رایج را که هنجار نامیده می‌شوند، مبنا فرض کنیم، در حقیقت، آسیب‌ها را واقعیّت‌هایی «تاریخی/ اعتباری/ برساخته» دانسته‌ایم که در جز در اعتباریّاتِ اجتماعی، ریشه ندارند و چون قراردادها و سلایقِ اجتماعی دگرگون می‌شوند، محتمل است واقعیّت‌های اجتماعیِ «طبیعی» و «مَرَضی»، با یکدیگر جابجا شوند، به گونه‌ای که در یک مقطع، امری «آسیب» انگاشته شود و در مقطعِ دیگر، «طبیعی».

وی ادامه داد: اما چنانچه هنجارهای جهانِ اجتماعی را ملاکِ قضاوت قرار ندهیم و به‌جای «عُرف/ مردم/ جهانِ اجتماعی»، «دین/ خدا/ شرع» را معیار بدانیم، رویکردِ «غیرِ تاریخی/ حقیقی/ تکوینی» را برگزیده‌ایم و انسان را نوعِ واحدی در نظر گرفته‌ایم که از «فطرتِ خدایی» که در حکمِ «هویّتِ پیشااجتماعی» است، برخوردار است و همین هویّت، ملاکِ انسانیّت و کمالِ وی است. در اینجا، به روشنی مشاهده می‌کنیم که چگونه انسان‌شناسیِ اسلامی به‌عنوانِ یکی از مبادی ِعلمِ اجتماعیِ اسلامی، در تفاسیر و تحلیل‌های ما از جهانِ اجتماعی و ابزارهای مفهومیِ ناظر به آن، اثر می‌گذارد و میانِ ما و علمِ اجتماعیِ سکولار، جدایی و شکاف می‌افکند.

جمشیدی گفت: پس هستی‌شناسیِ اجتماعی که دو گونه هستیِ انسانی و ساختاری را شامل می‌شود، به یکدیگر، مرتبط و متّصل هستند، به این معنی که تفسیرِ ما از انسانِ اجتماعی، برداشت‌مان از ساختارِ اجتماعی را صورت‌بندی می‌کند و برعکس. نسبتِ دوسویه و متقابلِ میانِ این دو، به‌گونه‌ای است که هر یک، دیگری را مقیّد و مشروط به خود می‌کند و در نهایت، تصویری یکپارچه و منسجم از جهانِ اجتماعی، ساخته‌وپرداخته می‌شود. 

جمشیدی در پایان گفت: تأکید بر اهمّیّت و اولویتِ مطالعاتِ نظری و بنیادی نسبت به مطالعاتِ تجربی و کاربردی، به همین دلیل است که تمام یا بیشترِ لایه‌های تفسیری و تجویزیِ علمِ اجتماعی، در تناسب با این‌چنین خاستگاه‌ها و سرچشمه‌هایی پدید می‌آیند و هرگز این‌طور که تأمّلاتِ زیربنایی و نظری، تأثیری بر سرنوشتِ سیاستِ اجتماعی نداشته باشند و ماهیّتِ آن را به‌وجود نیاورند.

ارسال نظرات