صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

شنبه ۰۳ تير ۱۴۰۲ - 24 June 2023
در راستای کنگره شهدای استان
برادر حبیب الله علیزاده مسئول کانون بسیج هنرمندان ناحیه مقاومت بسیج شهرستان بردسیر با سرودن شعری در وصف شهدا به خصوص شهدای گمنام یاد و خاطره شهدای گرانقدرمان را زنده کرد.
کد خبر: ۹۰۹۰۴۳۲
|
۲۶ آذر ۱۳۹۷ - ۰۷:۳۸

به گزارش خبرگزاری بسیج از کرمان؛برادر حبیب الله علیزاده مسئول کانون بسیج هنرمندان ناحیه مقاومت بسیج شهرستان بردسیر با سرودن شعری در وصف شهدا به خصوص شهدای گمنام یاد و خاطره شهدای گرانقدرمان را زنده کرد،  در ادامه متن شعر را قرائت می نمایید.

شهید گمنام

صدا صدا صدا می آید

از همه  سو صدا می آید

یکی به نماز، آن دیگری به قنوت

گویا از آسمان، صوت دعا می آید

«فزت و رب الکعبه»

صدای توپ و خمپاره، گلوله، سرگردان می آید

باران می آید، نه! گلوله است؛ مثل باران می آید

یک خمپاره این طرف، یک گلوله آن طرف

گلوله توپ، به ضیافت یاران می آید

بوی دود و خون و آه و آتش

از هنجره یاران می آید

دست یک طرف، پا یک طرف

تن بی سر سربداران می آید

شهیدان، ایستاده اند به تماشا

پدر با صلابت، مادر با چادر زهرا می آید

یکی پدر، دیگری پسر او هم تازه داماد

سوی جبهه نینوا می آید

جاء الحق و زهق الباطل

به مهمانی حریم خدا می آید

یکی لبیک گویان به روح الله

وارث ثارالله می آید

یکی ترک تحصیل کرد

یکی جای برادر رفت که تفنگش بر زمین مانده

عجب آشفته و شیدا می آید

یک نفر قطعه قطعه، دیگری مانده از او پلاکش

آن یکی جاوید الابد، جاوید الاثر می آید

یکی دلخوش به قطعه ای در بغل

دیگری پلاکی دارد و خوش خبر می آید

این یکی هیچ ندارد

اما نه! نام او بر سر هر کوی و گذر می آید       

مادرش اما، بر مزار هر شهیدی به یاد پسر می آید.

 

 

 

ارسال نظرات