صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

شنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۲ - 03 June 2023
قطعاً فیلسوفان زن بسیاری دغدغه‌های سیاسی، هستی شناختی، الهیاتی و ... دارند امّا به ندرت به فیلسوف مردی برخورده ام که ابتدائاً با مسئله جنسیت درگیر باشد.
کد خبر: ۹۱۷۰۰۸۶
|
۰۸ مهر ۱۳۹۸ - ۰۸:۰۰

به گزارش خبرگزاری بسیج، محمود مقدسی مترجم و پژوهشگر فلسفه و اخلاق، دانش آموخته دانشگاه شهید بهشتی در یادداشتی با عنوان مردان و پرسش از جنسیت به نقش جنسیت در تفکر پرداخته است:

 

هیچ عجیب نیست که فیلسوف مَرد، دغدغه سیاست، دین، عقلانیت و معنای زندگی داشته باشد و فیلسوفِ زن دغدغه جنسیت، مراقبت و ادبیات. اوّلی در جایگاه انسان بی جنسیت (مرد) از نسبتِ انسان با سیاست و دین و زندگی می پرسد و دومی در مقامِ انسانِ جنسیت‌مند (زن) ناگزیر است عاملِ تمایز خود از انسانِ بی جنسیت را موضوع پرسش قرار دهد.

فیلسوف مرد، روایت خود را به جهان تحمیل می‌کند و فیلسوف زن می‌کوشد جایی برای شنیده شدن روایتش بیابد. فیلسوفِ مرد، درگیر با جستجوهای بی‌جنسیتِ خویش و درگیر با اضطرابِ قدرت، فرصتِ تجربه کردن بخش‌های زیادی از هستی‌اش را پیدا نمی‌کند. در آن سو امّا جنسیت داشتن و بر مدار قدرت و استیلا نگشتن، فرصتِ تجربه عمیق‌تر و بی‌نقاب‌ترِ جهان را برای زن و آنکه از زنانگی برخوردار است فراهم می کند. وقتی روایتی برای تحمیل کردن به جهان نداشته باشی، وقتی انسان‌تر و بدنمندتر باشی، بی‌تردید جهان را با جزئیات بیشتری تجربه می‌کنی.

گاهی اوقات فکر می‌کنم زنانگی فرصتِ مواجهه عمیق‌تری با زندگی را به زنان می‌دهد. امّا اگر فیلسوفِ مرد از جنسیت خویش بپرسد و از مقامِ انسانِ بی‌جنسیت بیرون بیاید، فرصتِ این گشودگی را پیدا نمی‌کند؟ این فکرها زمانی به سراغم می‌آیند که برای چندمین بار در این سال‌ها از خودم می‌پرسم چه ارزشی در پرسش از جنسیت هست که فیلسوفان زن اینطور به آن می پردازند و خودم را می‌بینم که در مقامِ انسانِ بی‌جنسیت، معنا و ارزش را در پرسش‌های عمیق از هستی و دین و سیاست می‌بینم.

پ.ن: در این نوشته، مسئله را کمی از آنچه هست ساده‌تر کرده ام. قطعاً فیلسوفان زن بسیاری دغدغه‌های سیاسی، هستی شناختی، الهیاتی و ... دارند امّا به ندرت به فیلسوف مردی برخورده ام که ابتدائاً با مسئله جنسیت درگیر باشد.

ارسال نظرات