صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

چهارشنبه ۲۸ تير ۱۴۰۲ - 19 July 2023
ببخش آن گناهانی را که از روی جهالت انجام داده‌ام ببخش آن خطاهایی را که دیدی و حیا نکردم.
کد خبر: ۹۲۷۵۹۰۹
|
۲۷ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۶:۱۵

به گزارش خبرگزاری بسیج از نجف آباد، محسن حججی که از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، اولین بار قبل از محرم سال ۱۳۹۴، برای دفاع از حرم عقیله حضرت زینب (سلام الله علیها)، داوطلبانه به کشور سوریه رفت و به مدت ۴۵ روز در جبهه‌های حق علیه باطل جنگید.وی پس از بازگشت از این کشور، مجددا در ۲۷ تیر سال ۱۳۹۶، به  سوریه اعزام شد و در ۱۸ مرداد همان سال، توسط نیرو‌های تروریستی تکفیری داعش به اسارت در آمد و با جدا شدن سر از بدن به درجه رفیع شهادت نائل آمد.

دلنوشته شهید حججی در آخرین محرم زندگی اش

یا رب الحسین علیه‌السلام

خدایا؛ چندیست عقدۀ دل پیشت باز نکرده‌ام و باز به لطف شما فرصتی مهیا شد…خدایا؛ محرم حسین علیه‌السلام رسید… تاسوعا رسید… عاشورا رسید…محرم ره به اتمام است و من هنوز…خدایا؛ چه شده است؟ مگر چه کرده‌ام که این‎گونه باید رنج و فراق بکشم؟
خدایا؛ می‌دانم… می‌دانم روسیاهم، پرگناهم…اما… تو را به حسین علیه‌السلام… تو را به زینب سلام‌الله‌علیها… تو را به عباس علیه‌السلام…خدایا… دیگر بس است… اصلاً بگذار این‌گونه بگویم… غلط کردم.خدایا… بگذر… بگذر از گذشته‌ام. ببخش…باور ندارم در عالم کبریایی تو گنهکاران را راهی نباشد.


یا اله العالمین…

ببخش آن گناهانی را که از روی جهالت انجام داده‌ام.
ببخش آن خطاهایی را که دیدی و حیا نکردم.
خدایا، تو را به مُحرَم حسین علیه‌السلام مرا هم مَحرَم کن…
این غلام روسیاه پرگناه بی‌پناه را هم پناه بده…
خدایا، یکسال گذشت و من کل سال را تنها با خاطرات همان چند روز جهاد گذراندم..
زنده‌ام به امید دوباره رفتن..
مپسند… مپسند که این‌گونه رنج بکشم..
سینه‌ام دیگر تاب ندارد..
مگر چند نفر شوق رفتن دارند؟
یعنی بین این همه خوب..

 

ارسال نظرات