صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

وزارتخانه ها

محور مقاوت

اقتصاد مقاومتی

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

فرهنگی و هنری

صفحات داخلی

شنبه ۲۳ ارديبهشت ۱۴۰۲ - 13 May 2023
مي‏خواهم از برادرم برايتان بگويم. قصه مردي از تبار پاکان، از سلاله‏ ي انسان‏هاي نيکو رفتار و نيکو خصال، از شکرالله حضرتي مي‏گويم،او در تاريخ چهارم فروردین ماه سال 1341 در خانه ابوالقاسم آهنگر متولد شد
کد خبر: ۹۵۰۰۹۷۷
|
۰۹ فروردين ۱۴۰۲ - ۱۰:۵۲

ماه رمضان بهترین فرصت برای معرفی شهدای قرآنی استان مرکزی بود تا به عنوان بهترین الگو و سرمشق برای جامعه به ویژه نسل جدید مروری بر زندگی این عارفان بالله و انسان های از جان گذشته داشته باشیم.

مي‏خواهم از برادرم برايتان بگويم. قصه مردي از تبار پاکان، از سلاله‏ي انسان‏هاي نيکو رفتار و نيکو خصال، از شکرالله حضرتي مي‏گويم،او در تاريخ چهارم فروردین ماه سال 1341 در خانه ابوالقاسم آهنگر متولد شد.

شکرالله از همان دوران کودکي با پاکي و راستي، سخت‌کوشي و مقاومت و با نام خدا آشنا شد و پرورش يافت. وی در اوان جوانی برای پرورش جسم به ورزش والیبال روی آورد و با توجه به امکانات کم آن روز در شهر آشتیان، گروهی از جوانان و نوجوانان را جمع کرد و یک تیم والیبال تشکیل داد. پس از اخذ ديپلم وارد مرکز تربيت معلم شهيد بهشتي تهران شد و بعد از پايان فوق ديپلم در مهر ماه 1361 به استخدام آموزش و پرورش در آمد. از ویژگی‏های اخلاقی ایشان مهربانی و تواضع و صميميت با اطرافیان بود و در عين حال انسانی مبارز بود، چنان که از همان دوران راهنمايي با رژيم شاه مبارزه مي‏کرد. در محافل و مجالس مذهبي شرکت مي‏کرد و بعداً که معلم شد، در روزهاي پس از انقلاب، روزهايي که کشور با مشکلات بسيار از جمله کمبود معلم در کردستان رو به رو بود، داوطلبانه به سنندج رفت و مسئوليت تدريس را پذيرفت و در جهت هدايت دانش‏آموزان از دام گروهک‏هاي کُرد تلاش بسيار کرد؛ در مباحث سياسي آنان شرکت کرده و از گرايش و ورود آن‏ها به گروهک‏ها و فرار به کوه جلوگيري مي‏کرد.

شکرالله در آن محيط پر آشوب کار خود را با جديت بسيار انجام مي‏داد. پس از مراجعت از کردستان به مدت چهار سال در آشتيان در دبيرستان‏هاي شهيد زينلي و شهيد نورايي، دبير ديني و عربي بود. بچه‏ها دوستش داشتند و از شنيدن خاطرات او از کردستان لذت مي‏بردند و با وقایع آشنا می‏شدند.

اما او خواهان کار و فداکاري بيشتر بود و آرام و قرار نداشت. به همين جهت 3 مرتبه به جبهه رفت و رو در روي دشمن متجاوز ايستاد و جوانمردانه جنگيد. شکرالله اهل مناجات بود و در تنهايي خودش با خدا راز و نياز مي‏کرد.

سال 1365 در کنکور سراسري شرکت کرد و در دانشگاه علامه طباطبايي در رشته‏ي زبان و ادبيات عرب قبول شد و پس از ثبت‌نام از طرف دانشگاه مجدداً به منطقه شلمچه اعزام شد. روحيه شهادت طلبي را با تکيه بر اسلام و پیروی از فرامین رهبري تقويت مي‏کرد. آگاه به مسائل زمان، با هر گونه تفرقه و سستي در جامعه مخالفت می‏کرد. در تاريخ چهارم دی ماه سال 1365 در عمليات کربلاي 4 منطقه شلمچه به ديدار معشوق می‏شتابد، لبيک گويان خون پاکش بر خاک شلمچه مي‏ریزد و پیکر مطهرش در گلزار شهداي آشتيان آرام می‏گیرد.

بخشی از وصیت نامه این شهید عزیز:

گذشته‏ ي تلخ تاريخ به ما نشان مي‏دهد که اکثر مردم، قرباني جهل و غفلت و تغافل خود بوده‏اند و به دام توطئه‏ هاي دشمن افتاده و در نتيجه «خَسِرَ الدّنيا وَ الآخِرَه» شده ‏اند.

از واقعه‏ ي کربلا، معاندين و متغافلين بيشترين سوء استفاده از جهل و غفلت مردم برده‏اند و مردم ساده و جاهل را به نام جنگ با خارجي و جنگ با دشمن يزيد که به دروغ او را اميرالمؤمنين مي‏خواندند بر عليه فرزند زهرا(س) و پيامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بسيج نموده ‏اند و آن مردم جاهل با حسين(علیهم السلام) که به واقع امام مسلمين و فرزند رسول‌الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) بود، جنگيدند.

امروز مردم آگاهند و دوست و دشمن را مي‏شناسند. اما افسوس که عده‏اي عمر گرانمايه خويش را و دل پاک خود را تباه مي‏کنند و عظمت اسلام را که امروز این گونه در جهان نمودار گشته، نمي‏بينند. اینان نصرت خدا را در جبهه‏ هاي جنگ انکار مي‏کنند در حالي که شرق و غرب از پيروزي جمهوري اسلامي به شگفت آمده اند و به قدرت ما فوق بشري اين امت اعتراف مي‏کنند.

افسوس که به زودی انسان گناه خود را و رحمت پروردگار خويش را بر اثر غفلت و غرور و گناهان فراموش مي‏کند و صفحه سفید دلش را که يکي از مواهب الهي است، با آلودگي دنيوي سياه مي‏کند و آن وقت است که نعمت را نقمت مي‏بيند و نقمت را نعمت تصور مي‏کند و دوست و دشمن را از هم تميز نمي‏دهد.

اي مردم! بار گناه و حق‌الله بر گردنم چون کوهي سنگيني مي‏کند از شما مي‏خواهم که لااقل مرا از حق‌الناس معاف کنيد و از درگاه خداوند غفار از گذشته‏ ي خويش طلب مغفرت نموده، چشم به فضل او دوخته ‏ام.

ارسال نظرات