خبرهای داغ:

ای لشکر صاحب زمان آهنگران در مکزیک

یک روز در مسیر بازگشت به تعمیرگاه برای تحویل گرفتن ماشین، حس کردم در فاصله ای دور، عده ای به زبان فارسی در حال خواندن سرودی هستند. هر قدر به تعمیرگاه نزدیک...
کد خبر: ۹۲۱۱۶۸۷
|
۰۸ بهمن ۱۳۹۸ - ۱۱:۳۹

به گزارش خبرگزاری بسیج، ایسناگرام حاج صادق آهنگران نوشت: ماجرا به حدود 30 سال قبل بر می گردد. در آن سال ها مشغول تحصیل در رشته مهندسی مکانیک در دانشگاه "ال پاسو" بودم. تحصیل در دانشگاه در کنار زندگی متاهلی، مرا ناگزیر از انجام کارهای جانبی می کرد تا بتوانم هزینه های خود و خانواده را تامین کنم.

ای لشکر صاحب زمان آماده باش آهنگران در مکزیک

 

شهر "ال پاسو" هم مرز با مکزیک است. فاصله دو شهر بسیار اندک است و با عبور از یک پل از خاک آمریکا می توان وارد خاک مکزیک شد. من از این فاصله نزدیک استفاده می کردم و ماشین های قراضه را در آمریکا می خریدم و آنها را به شهر "خوارز" مکزیک می بردم. هزینه تعمیر خودرو در این شهر بسیار کمتر از آمریکا بود، و من می توانستم خودروهای تعمیر شده را مجددا در آمریکا به قیمت خوبی بفروشم و از این طریق امرار معاش کنم.

آن ایام همزمان بود با جنگ تحمیلی عراق علیه ایران. برادرم حمید که در دفاع از مرزهای کشورمان شهید شد، با فرستادن نامه من را از اوضاع جنگ و خانواده آگاه می کرد. همراه با این نامه ها نوارهای کاست حماسه خوانی و نوحه خوانی های حاج #صادق_آهنگران را هم می فرستاد. من هم در مسیر "ال پاسو" به "خوارز" نوارها را داخل دستگاه پخش ماشین می گذاشتم و گوش می کردم.

  وقتی به "خوارز" می رسیدم و ماشین را به تعمیرکار می سپردم، زمان انتظار را با فوتبال بازی کردن با اهالی فوتبال دوست "خوارز" می گذراندم و بعد از آن بر می گشتم تا ماشین را تحویل بگیرم.

یک روز در مسیر بازگشت به تعمیرگاه برای تحویل گرفتن ماشین، حس کردم در فاصله ای دور، عده ای به زبان فارسی در حال خواندن سرودی هستند. هر قدر به تعمیرگاه نزدیک صدا بلندتر و واضح تر می شد. نوای "ای لشگر صاحب زمان آماده باش آماده باش"، "بهر نبردی بی امان آماده باش، آماده باش" خیابان های "خوارز" را به تسخیر در آورده بود. به تعمیرگاه که رسیدم دیدم فضای منطقه تبدیل به حسینیه ای بزرگ شده است.

تعمیرکارهای خودرو معمولا دستگاه پخش ماشین ها را روشن می گذارند تا در حین کار سرگرم شوند. تعمیرکار مکزیکی آن قدر از صدای آهنگران لذت برده بود که نوار را در دستگاه پخش تعمیرگاه که به بلندگوهای بزرگی متصل بود گذاشته بود تا نوای آهنگران با بیش ترین حجم صدا در منطقه پخش شود.

*پی نوشت: راوی این داستان، یک ایرانی است که هم اکنون در دانشگاه های آمریکا به تدریس مشغول است؛ و نویسنده خاطره ایشان را بازگو نموده است.

ارسال نظرات
پر بیننده ها