یادداشت /اعظمی

مواسات در مسیر خود سازی ،جامعه پردازی و تمدن سازی

کد خبر: ۹۲۳۴۹۷۳
|
۰۴ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۷
به گزارش خبرنگار خبرگزاری بسیج از خاتم، حجت الاسلام محمد حسین  اعظمی طی یادداشتی در مورد موضوع مواسات و همدلی اورده است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه مبارک رجب و شعبان دو ماهی است که در آن برای ماه مهمانی خدا آماده می شویم .چنانچه مقام عظمی ولایت حضرت آیت الله خامنه ای فرمودند :" ماه رجب، ماه شعبان، یک آمادگاهی است برای اینکه انسان در ماه مبارک رمضان -که ماه ضیافت الهی است بتواند با آمادگی وارد شود ".
یکی از دعاهایی که در فرازی از صلوات شعبانیه که هر روز در ماه شعبان المعظم زمزمه می کنیم این است که :
عاجزانه از خداوند می خواهیم که به ما مواسات را روزی " وَ ارْزُقْنى مُواساةَ مَنْ قَتَّرْتَ عَلَیْهِ مِنْ رِزْقِکَ بِما وَسَّعْتَ عَلَىَّ مِنْ فَضْلِکَ "
کند، نسبت به کسی که روزیش تنگ شده است، به این دلیل که خداوند از فضلش به ما وسعت روزی داده است .
لذا ماه شعبان ماهی است که با تلاش در عملی کردن این فراض می توانیم مقدمات شهر رمضان را فراهم کنیم و با دستی پر به مهمانی خداوند برویم .
این آمادگی در جنبه های مختلفی می تواند ظهور پیدا کند لذا باید دید این آمادگی چیست و چگونه ایجاد می شود ؟
اگر این آمادگی ایجاد شد آنگاه می توان از ماه مهمانی خداوند بهره برد . نگاه تمدنی به شریعت و دین است که می تواند ما را به ظهور نزدیک کند چرا که ظهور برای تمدن جهانی است و نه فقط یک کشور . زمینه ی این تمدن اسلامی با نگاه و عمل تمدنی حاصل می شود .
تمدن به معنی تخلق به اخلاق شهر است و مدینه به معنی شهر نیز از همین مقوله است .تمدن یعنی شهری بودن ،مدینه ای بودن .البته شهر ها متفاوت می شود گاهی شهر های غربی است که تمدن غربی است و گاهی شهر اسلامی است که تمدن اسلامی است .مدینه الرسول صلی الله علیه و آله وسلم همان آرمان شهری است که اسلام به دنبال رسیدن به آن است و از آرمان های انقلاب اسلامی ایران می باشد .
مقام معظم رهبری حفظه الله در مورد تمدن می فرمایند :تمدّن، یعنى زندگى توأم با نظم علمى، با تجربیات خوب زندگى، استفاده از پیشرفتهاى زندگى، و تدیّن یعنى جهت درست در زندگى .
داشتن جهت عدل، انصاف، صفا، صداقت و رو به طرف خدا اینها باهم چه منافاتى دارند؟! انسان مىتواند با این جهتگیرى، آنطور زندگى
کند؛ کمااینکه خیلى از دانشمندان و متفکّرین ما متدیّن بودند؛ خیلى از پیشروان همین تمدّن کنونى اروپا هم البته عمدتاً در دورههاى بعدى 6731/66/61 متدیّن بودند.
تمدن اسلامی ترکیبی از تدین و تمدن است یعنی تمدنی که بر مبنای تدین باشد لذا ایشان می فرمایند :آرمان نظام جمهورى اسلامى را میشود در جملهى کوتاهِ "ایجاد تمدّن اسلامى" خلاصه کرد. تمدّن اسلامى یعنى آن فضایى که انسان"در آن فضا از لحاظ معنوى و از لحاظ مادّى میتواند رشد کند و به غایات مطلوبى که خداى متعال او را براى آن غایات خلق کرده است برسد؛زندگى خوبى داشته باشد، زندگى عزّتمندى داشته باشد، انسان عزیز، انسان داراى قدرت، داراى اراده، داراى ابتکار، داراى سازندگىِ جهان"6731/61/61طبیعت؛ تمدّن اسلامى یعنى این؛ هدف نظام جمهورى اسلامى و آرمان نظام جمهورى اسلامى این است.
در بیانیه گام دوم انقلاب که توسط ایشان مرقوم شد ، فرمودند :آن روز که جهان میان شرق و غرب مادّی تقسیم شده بود و کسی گمان یک نهضت بزرگ دینی را نمیبُرد، انقلاب اسلامی ایران، با قدرتو شکوه پا به میدان نهاد؛ چهارچوبها را شکست؛ کهنگی کلیشه ها را به رخ دنیا کشید؛ دین و دنیا را در کنار هم مطرح کرد و آغاز عصر جدیدی را اعلام نمود.
تمدن نوین اسلامی یعنی مطرح کردن دین و دنیا در کنار هم .تمدن اسلامی یعنی تمدن و تدین در کنار هم وجود داشته باشد .با توجه به این معنا آیا می شود گفت که گرسنه خوابیدن عده ای و یا رنج هایی که برخی تحمل می کنند.
هیچ ربطی به تمدن ندارد ؟
تمدن اسلامی بر مبنای اسلام می گوید این ضعف ها و رنج ها در جامعه باید از بین برود اما برخی گمان می کنند که این امکان ندارد .به عنوان مثال اگر می گوییم در تمدنی که توسط امام حی حضرت مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه الشریف بنا خواهد شد هیچ کس برای پول کار نمی کند تعجب خواهند کرد .مگر می شود ؟اگر همه چیز رایگان است پس چرا اصلا کار کنند ؟ فرصت طلب ها که خیلی سوء استفاده می کنند! به این نقد ها باید اربعین را نشان داد .امروز در عصر جدیدی که قرار گرفته ایم به برکت حضرت امام خمینی ره و شهدا دیگر نباید چندان استدلال بیان کرد فقط باید گفت ببین .... اگر گفتند ولایت فقیه و صد ها اما و اگر و اشکال وارد کردند فقط باید گفت ببین که آنان که دم از دموکراسی می زنند در دنیا چه ظلم ها که نمی کنند و چه کودکان که آواره نمی کنند و چه خانواده ها که از بین نمیبرند و در هر جای دنیا که نگاه می کنید اگر ظلمی هست ریشه اش به آن ها یی می رسد که صدای حقوق بشرشان گوش فلک را کر کرده است .اما حکومت بر مبنای ولایت فقیه را هم ببینید .در سوریه با چه جنایتکارانی می جنگد همان جنایتکارانی که آنها به وجودش آوردند .در عراق و ده ها نقطه ی دنیا هم همین طور .در ماجرای حکومت مهدوی هم همین گونه است .باید گفت اربعین را ببین .مگر کسی از کسی پول می گیرد ؟ مگر آنها که خرج می کنند برای کسب درآمدشان کار نکرده اند ؟ اسلام می گوید بهترین کار ها سخت ترین آنهاست .اگر نگاه اسلامی باشد چرا مسلمان بهترین کارها را انتخاب نکند ؟تمدن اسلامی یعنی دنیا با نگاه دینی .اگر این باشد که سوء استفاده نمی شود .
در تمدن اسلامی اصل مهمی وجود دارد که همه باید در یک سطح زندگی کنند .این اصل به معنی ضعیف شدن قوی ها نیست بلکه به معنی قوی شدن ضعیف هاست .اگر همه به این اصل توجه کنند آنگاه قوی تر ها می کوشند که ضعیف تر ها هم قوی شوند تا آنها نیز بتوانند همه با هم قوی زندگی کنند .این مطلب خلاصه ای از مواسات است .مواسات را از دو ریشه ی مختلف بیان کرده اند .اَسو و اَسی .مساوات از اسو به معنی جبران ضعف و اصلاح آن است ؛ چنانچه در لغت نامه ی التحقیق می خوانیم :
" و أمّا الواویّة: فهی من باب نصر، و تدلّ على جبر ضعف و إصلاحه، و وجود الضعف و الضرر یلازم الحزن "
و اما واویه اسو.از باب یاری کردن است و بر جبران ضعف و اصلاح آن دلالت می کند و ضرر با اندوه ملازم است .
به این معنا در قرآن با کلمه ی اسوه و الگو آمده است.
اسوه از اسو آمده است یعنی با تمسک جستن به اسوه می شود ضعف را اصلاح کرد و این که ضعف داریم باعث حزن و ناراحتی است لذا سِلاح مؤمن بکاء و گریه است و صَلاح او تأسی به اسوه است چرا که وقتی خود را با آن الگو مقایسه می کند در خود سراسر ضعف می بیند و لذا در صدد رفع آن ضعف با تأسی به الگو بر می آید .
اَسی ریشه دیگری است که برای این کلمه بیان شده است اَسی به معنی حزن و ناراحتی در از دست دادن چیزی است ، چنانچه در لغتنامه ی التحقیق می خوانیم :
أمّا الیائیّة: فهی من باب علم، و قلنا فی )أسف( إنّ بینهما اشتقاقا أکبر، فمعنى الأسى قریب من الأسف، و هو التلهّف على ما فات مقرونا «
». بالحزن
معنی اَسی به اسف بسیار نزدیک است و به معنی افسوس خوردن و تأسف و تلَّهُف است که همراه با ناراحتی است
چنانچه در قرآن کریم می خوانیم :
حدید 17
تَأْسَوْا که در این آیه به کار رفته به معنی دلتنگی و حزنِ ناشی از فوت و از دست دادن چیزی است می فرماید این یک اصل است که اگر خدا نخواهد هیچ اتفاقی نمی افتد پس اگر به هر دلیلی چیزی را از دست دادی ، آن را خداوند خواسته و یا اگر به دست آوردی آن را خداوند خواسته ؛ پس ناراحتی و خوشحالی برای چه ؟این ناراحتی ناشی از دست. دادن چیزی را اَسی می گویند و می فرماید لِکَیْلا تَأْسَوْا برای اینکه تاسف نخوری ...
مواسات تأسف خوردن و « با توجه به این دو ریشه از کلمه ی مواسات می توان ایگونه مواسات را تعریف کرد که و البته اگر بخواهیم هر دو ریشه را » ناراحت شدن از دردها و رنج ها و جهاد در صدد جبران و اصلاح آنها است مد نظر قرار دهیم بهتر است معنای اسوه و الگو را نیز به این معنا اضافه کنیم بنابراین باید بگوییم ، این جهاد باید در ذیل الگو و اسوه باشد که همان ولایت است لذا می فرماید:
اینکه نفقات قبول نمی شود چون در فاسق هستند بنابراین کسی اگر فاسق باشد انفاقاتش چه از روی جبر یا از روی طوع و اختیار باشد پذیرفته نیست و علت اینکه از فاسق قبول نمی شود این است که به خدا و رسولش ایمان نداردند یعنی ولایت را که ولایت خداوند و رسولش باشد را قبول ندارند و کفر به ولایت عاملی برای عدم قبولی انفاق است و عوامل بعدی که در آیه ذکر شده است .لذا اگر این آیه را وسعت بدهیم به معنای مواسات نیز باید ولایت و اسوه را اضافه کنیم که هم با معنای لغوی سازگار است و هم با معنای قرآنی بنابراین می توان گفت تعریف مواسات می شود.
تأسف خوردن و ناراحت شدن از دردها و رنج ها و جهاد در صدد جبران و اصلاح آنها در پرتو نور ولایت ،ولایت در همه ی اعمال دینی وجود دارد و جزء دین نیست بلکه اصل دین است اما از آنجا که مساوات با هر دو ریشه سازگار شود می توان ولایت را نیز اضافه نمود .
البته نه به این معنا که وقتی رنجی به ما رسید به خداوند نسبت داده و تأسف بخوریم .خوشحال شدن و یا ناراحت شدن در به دست آوردن یا از دست دادن دنیا را ، آیه ی 32 سوره ی مبارکه ی حدید که در بالا مطرح شد مذمت و نکوهش می کند .علت اینکه در این آیه تأسف خوردن را مذمت می کند این است که نسبت به خداوند سوء ظن ایجاد نشود که خداوند نتوانست .خداوند بر هر کاری تواناست . اینکه از عده ای مال را و یا هر نعمت دیگری را می گیرد و یا به عده ای همان ها را می دهد نباید این سوء ظن در ما ایجاد شود که خداوند نتوانست .دلیل این مطلب این است که در آیات دیگری به فکر دیگران بودن را یکی از صفات خوب دانسته است و می فرماید بر پیامبر خوبی ها سخت و گران است که به مؤمنان سختی و ناراحتی برسد .چنانچه در سوره مبارکه توبه می خوانیم :
دلیل دوم آیات قبل و بعد از آیه 17 است . در آیه 11 فرمود خداوند هر اتفاقی در عالم می افتد را در یک کتابی از قبل ثبت کرده است لذا اگر اتفاقی می افتد هم عالِم است و هم قادر است .نه از علم خدا خارج شده است که خداوند نداند و نه از قدرت خدا خارج شده است که نتواند جلوی کاری را بگیرد .
حدید 11
بنابراین می یابیم که اولا هر اتفاقی که در عالم می افتد خدا آن را می داند و می تواند و ثانیا شما به همین دلیل نباید گمان کنید که اتفاقات ، خارج از علم و قدرت خداوند است و کسی باید تأسف بخورد که خدا را رب این عالم نمی داند. این دو مورد همان غنی و حمید است که در انتعای آیه 11 ذکر شده است هم بی نیاز است و هم ستوده یعنی اگر به کسی نداده است دلیل بر این نیست که خدا صفت ناپسندی دارد بلکه این هم از روی حکمتی است بنابراین هر کاری که می کند حمید و قابل ستایش است . و ثالثا شما باید این تفاوت ها را ازبین ببرید وبخل نورزید و با این بهانه که خداوند اگر می خواست به آنها روزی می داد ،انفاق را فراموش نکنید چنانچه می فرماید :
(یس 13)
و چون به آنها گویند که از آنچه خدا روزی شما قرار داده )چیزی برای خدا به فقیران( انفاق کنید، کافران به اهل ایمان جواب دهند آیا ما به کسی که اگر خدا میخواست به او هم روزی میداد اطعام و دستگیری کنیم؟ شما پیداست که سخت در غلط و گمراهی هستید )و راه راست آن است که چنان که خدا به فقیران احسان نکرده ما هم نکنیم).
لذا در ادامه ی 17 می فرماید :
خداوند مختال فخور را دوست نمی دارند مختال فخور کیست؟ در معرفی این افراد در آیه 24 می فرماید :
(حدید 11
همانهایى که بخل می ورزند، و مردم را هم به بخل وا مىدارند، و کسى که از انفاق اعراض کند باید بداند که خداى تعالى بىنیازى است که تمامى اعمالش ستوده است.
علامه طباطبایی ره در تفسیر این آیات می فرمایند :
" مختال" به کسى مىگویند که دچار خیلاء و تکبر شده باشد، و تکبر را از این جهت خیلاء مىگویند که متکبر چیزى را که در خود
سراغ دارد فضیلتى براى خود خیال مىکند- راغب چنین گفته. و" فخور" به معناى کسى است که زیاد افتخار و مباهات مىکند، و اختیال
)که مصدر است براى کلمه مختال(، و نیز افتخار ناشى از این مىشود که انسان توهم کند که آنچه نعمت دارد به خاطر استحقاق خودش
است، و این بر خلاف حق است، چون او فعلى را که باید مستند به تقدیر خدا کند به استقلال نفس خود کرده، و این اختیال و افتخار هر دو  از رذائل نفسند، که خدا آن را دوست نمی دارد.
" الَّذِینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ ..." این جمله صفت و نشانى کل مختال فخور را مىدهد، و مى فهماند که اگر خدا آن دو را دوست
نمىدارد، چرا نمىدارد، براى اینکه اگر بخل مىورزند انگیزهشان این است که مال خود را که تکیهگاه آنان در این اختیال و افتخار است از
دست ندهند، و اگر به مردم هم سفارش مىکنند که آنها هم بخل بورزند براى این است که هر چه را براى خود مىخواهند براى دیگران نیز
مىخواهند، و نیز مىخواهند که سخاوت و بذل و بخشش در مردم شایع نشود، چون اگر شایع شود بخل آنان بیشتر نمود مى کند، و مردم
بیشترى مىفهمند که فلانى بخیل است.
133 63
نتیجه این که مواسات در ابتدای امر یک امر درونی است که نیاز به خود سازی دارد .کسانی اهل مواسات نیستند که اگر خداوند می خواست به فقرا کمک « دارای شبهات اعتقادی و عملی هستند شبهات اعتقادی مانند اینکه می گویند خداوند دچار بی عدالتی شده است که به یک عده از « ، » خداوند غنی نیست لذا نمی تواند کمک کند « ، » می کرد و ... و شبهات عملی مانند اینکه بخیل » نظر دنیایی بیشتر از دیگری داده است و لذا حمید و قابل ستایش نیست.
هستند لذا نمی توانند از مال خود یا از امکانات خود بگذرند .اگر این خود سازی اتفاق افتاد آنگاه در پرتو آن جامعه پردازی صورت می گیرد .با توجه به فرمایشات علامه طباطبایی ره برداشت می شود که بخیل نه فقط خودش بخیل می لذا بخیل برای انکه او را بخیل نداند و یا اینکه » وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ « ماند بلکه این بخل را در جامعه نیز رواج می دهد بخل در جامعه رواج پیدا کند دیگران را هم به آن سوق می دهند .
از بین بردن بخل باعث می شود که نه تنها فرد بلکه جامعه به سمت انفاق حرکت کند و در ادامه ی حرکت ،تمدن اسلامی به وجود آید که به حق تمدن نوین است ؛ یعنی تمدن و تدین در کنار هم مطرح است .دین و دنیا در کنار هم مطرح است ، نه فقط برای یک عده بلکه برای همه اینگونه است و این همه اینگونه بودن تمدن اسلامی است .تمدن در همه گیر بودن آن است اگر همه به شریعت پایبند شدند
"همه ثروتمند".
آنگاه تمدن اسلامی ایجاد می شود و این تمدن اسلامی در زمینه ی مالی و ثروت یعنی همه ثروتمند واژه ای است که با مواسات ایجاد می شود.مواسات یعنی همه برای درد های هم تاسف بخورند و همه برای از بین بردن آن تلاش کنند و البته این خلاصه در توزیع چند بسته ی معیشتی نیست بلکه تولید راهکار ریشه ای این مواسات است.
ثروتمندی که پول خود را در بانک سپرده می کند و بدون دغدغه از سود پولش می خورد،او حتی اگر کمک مالی هم بکند باز بخیل است .چون اگر می خواهد تمدنی فکر کند باید ریشه ی فقر را بزند نه ساقه ها و برگ های آن را .رونق است ،البته همه ثروتمند و همه مرفه » همه ثروتمند « تولید و جهش تولید بزرگترین عمل در نگاه تمدنی به رسیدن به معنای مثبت آن نه به عنوان رفاه زدگی منفی آن که کار و تلاش را تعطیل میکند .این رفاه و همه ثروتمندی ،آرمان رسیدن به جامعه ی عادل، جامعه ای آزاد، جامعه «: انقلاب اسلامی است چنانچه مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم فرمودند. ای پیشرفته، جامعه ای مؤمن، جامعه ای متعبّد، جامعه ای مرفّه، جامعه ای متّحد، جامعه ای قوی و مستحکم، جامعه ای مستقل؛ اینها آرمان است. ارزش دارد که انسان جانش را در راه این آرمانها، برای خاطر خدا بدهد . »
در همه ی جهان آرمان مهدوی است لذا انقلاب السلامی هم در این راستا حرکت کرده است و می "همه مرفه " جامعه کند و دستاورد های بسیار خوبی هم داشته است هرچند بین آنچه هست و آنچه باید باشد فاصله زیادی است .مقام معظم رهبری در بیانیه گام دوم فرمودند:
"جمهوری اسلامی در شمار موفّقترین حاکمیّتهای جهان در جابهجایی خدمت و ثروت از مرکز به همهجای کشور، و از مناطق مرفّه نشین  شهرها به مناطق پاییندست آن بوده است . »
علی علیه السلام ،مصداق اتم مواسات در خطبه ی 633 نهج البلاغه می خوانیم :
"وَ لَقَدْ وَاسَیْتُهُ بِنَفْسِی فِی الْمَوَاطِنِ الَّتِی تَنْکُصُ فِیهَا الْأَبْطَالُ وَ تَتَأَخَّرُ فِیهَا الْأَقْدَامُ، نَجْدَةً أَکْرَمَنِی اللَّهُ بِهَا "
و پیامبرش را به جان و دل یارى کرده ام، آنجا که پهلوانان واپس مى نشستند و گامها از پیش تاختن در مى ماندند. و این شجاعتى بود که
خدا مرا به آن گرامى داشته بود .
وَاسَیْتُهُ بِنَفْسِی که در این خطبه آمده است یعنی با نفس خود با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم مواسات کردم .این مواسات کردن با نفس یعنی هر جا که لازم بود با جان خود وارد میدان شدم همانجا که پهلوانان و ابطال عقب نشستند و این ویژگی مخصوص حضرت علی علیه السلام است .حضرت آیت الله جوادی در تفسیر این خطبه می فرمایند :
و لقد واسَیْتُ هُ « : نسبت به فداکاری خویش فرمود « » بنفسی فی المواطن الّتی تَنکُصُ فیها « رسول خدا)علیه و علی آله آلاف التحیة و الثناء( راآن جاهای حساس که همه پهلوانها پهلو خالی میکنند من آنجا حضور داشتم )نه جاهای عادی( آنجا که " ؛» الأبطال و تَتَأخَّرُ فیها الأقْدام رجال نامآور جنگ صحنه را ترک میکنند من حضور داشتم آنجا که همه قدمها رو به فرار است و عقب, من پیشگام بودم؛ اینها را همهتان دیدید و می دانید . » مواسات « و » معاضدت « ،» مساعدت « معنای این کارهای اخلاقی از این کارهای بدنی شکل می گیرد؛ این دست، اجزایی دارد و هر جزئی و به » ساعد « نامی دارد و کاری؛ از انامل تا زند یک حساب از مچ تا آرنج یک حساب از آرنج تا شانه یک حساب. از مچ تا شانه را می گویند.
کردند، یعنی ساعدها کنار هم آمدند؛ کارهایی که از " مساعدت "کارهایی که با این بخش از دست انجام میگیرد نسبت به هم, میگویند
کردند؛ کارهایی که با کل هویت » معاضدت « آرنج تا دوش )که این محدوده را میگویند عضد( انجام میگیرد با هماهنگی دیگر, می گویند کردند "مواسات " انجام می گیرد در این بخشها با حفظ قرینه می گویند.
با کل هویت کاری را انجام دادن را مواسات می گویند .یعنی جهاد با نفس و جان خود ،در تمام مراحل ، ذیل شخص و شخصیت حضرت
پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برای رفع اندوه از ایشان و از جامعه ی اسلامی .بالاترین مصداق بعد از حضرت پیامبر صلی الله علیه و آله در مساله ی مواسات می توان حضرت علی علیه السلام نام برد با توجه به اینکه از اختصاصات ایشان مواسات با پیامبر گرامی اسلام است .
در حدیثی از امام صادق علیه السلام که در جلد اول میزان الحکمه و اصول کافی ذکر شده است آمده است که :اِنهَزَمَ النّاسُ یَومَ اُحُدٍ عَن رَسولِ اللّه صلى الله علیه و آله ، فَغَضِبَ غَضَبا شَدیدا قالَ : و کانَ إذا غَضِبَ انحَدَرَ عَن جَبینَیهِ مِثلُ اللُّؤلُؤِ مِنَ العَرَق
اِلحَق بِبَنی أبیکَ مَعَ مَنِ انهَزَمَ عَن رَسولِ اللّه : فَنَظَرَ فَإِذا عَلِ یّ علیه السلام إلى جَنبِهِ ، فَقالَ لَهُ قال:
فَقالَ : یا رَسولَ اللّه ! لی بِکَ اُسوَة
قالَ : فَاکفِنی هؤُلاءِ
فَحَمَلَ فَضَرَبَ أوَّلَ مَن لَقِیَ مِنهُم
إنَّهُ مِنّی و أنَا مِنهُ «: فَقالَ » ! إنَّ هذِهِ لَهِیَ المُؤاساةُ یا مُحَمَّدُ « : فَقالَ جَبرَئیلُ علیه السلام
ترجمه :
در جنگ اُحُد ، مسلمانان از گرد پیامبر خدا صلى الله علیه و آله پراکنده گشتند و ایشان ، سختْ خشمگین شد .
پیامبر صلى الله علیه و آله هر گاه خشمگین مى شد ، عرق مانند دانه هاى مروارید از پیشانى اش سرازیر مى گشت .
پیامبر صلى الله علیه و آله نگاه کرد و على علیه السلام را در کنار خویش دید . به او فرمود : تو نیز با کسانى که از گرد پیامبر خدا پراکنده اند، به پسران پدرت بپیوند .
على علیه السلام گفت : اى پیامبر خدا! الگوى من شمایید: پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود : پس ، اینان را از من دور کن على علیه السلام حمله کرد و بر نخستین کس از دشمن که رسید ، ضربتى فرود آورد .
جبرئیل علیه السلام گفت : این است مواسات " فداکارى" ، اى محمّد پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود : همانا او از من است و من از اویم.
با توجه به این حدیث شریف مواسات ، در حضرت علی علیه السلام به اوج خود می رسد چنانچه جبرئیل می فرماید إنَّ
هذِهِ لَهِیَ المُؤاساةُ این مواسات واقعی است و همچنین معنای مواسات ذیل اسوه و الگو تبیین می شود چنانچه فرمود : یا
رَسولَ اللّه ! لی بِکَ اُسوَ ة ای رسول خدا شما برای من اسوه هستید .
نتیجه ی بحث اینکه مواسات یعنی آنجا که مشکلی هست ذیل نور ولایت ،با مشکل روبه روی شوی و با تمام هویت و
وجودت استقامت بورزی .
محمد حسین اعظمی

ارسال نظرات