همرزم شهید حاج حسین بصیر مطرح کرد:
ماجرای خواب عجیب همسرشهید بصیر
توانچه گفت: حاجی بعد از شهادت به خواب همسرش رفته و گفته بود که در داخل وسایلش، مقداری پول است که بیت المال است و باید خرج جبهه شود،این مال نباید در وسایل شخصی ام باشد.
به گزارش سرویس راهیان نور خبرگزاری بسیج، خليل توانچه دوست و همرزم شهید حاج حسین بصیر با بیان اینکه در کلاس اول ابتدایی با این شهید، همکلاس بود، اظهار داشت:. حاجی در دوره نوجوانی ترک تحصیل کرد و در مغازه جوشكاري مشغول به کار شد تا اينكه برای مدتی به شركت باطريسازي در وزارت دفاع رفت. وقتی بازگشت، اوج روزهای انقلابی بود و در جلسات مذهبی وسیاسی حضور فعالی داشت.
همرزم شهید ادامه داد:در آن روزها تعدادی كمونيست، دانشگاهی را در نزدیکی محل سکونتمان، تسخیر کرده بودند. من و حاج حسين و تعدادی دیگر، این خبر را به مردم دادیم. حاجی اعتقاد داشت که بايد با کمک مردم، آنها را بيرون كنيم و سرانجام آنها را بیرون کردیم. یک شبانه روز مردم در درون دانشگاه بودند تا دوباره دست منافقین نیفتد.
وی تاکید کرد:قدرت و توانايي فكر حاج بصير بی نظیر بود و به جرات باید بگویم که یکی از موسسان سپاه در فریدونکنار، او بود.
توانچه، اتحاد اهالی فریدونکنار را در زمان انقلاب این گونه بیان کرد: مجاهدين در بیشتر جاهای استانمان راهپیمایی کرده بودند و می خواستند وارد فریدونکنار هم بشوند. حاجی و گروهش تصمیم گرفتند بر ضد آنها راهپیمایی کنند و اجازه ورود به آنها ندهند. رئيس كميته فريدونكنار هم در این کار، کمکمان کرد. ما با این کارمان نشان دادیم که فريدونكنار خود مختار است و با شهرهاي ديگر فرق مي كند. حدود یک هزار چوب درختان را بریدیم و وسط پل ورودی به شهرمان گذاشتیم و به آنها گفتیم: هر فردی جلوتر بیاید، خونش گردن خودش است.
همرزم شهید یکی از صفات حاجی را امانت داری عنوان کرد و افزود: حاجي هم خودش نسبت به قضيه امانت داري و بيت المال مراعات زيادي داشت و هم به ما در اين امر مهم سفارش مي كرد و می گفت که نسبت به امانتي كه به دست ما سپرده شده، دقت کافی بکنیم و امادنت دار خوبي باشيم.
وی خاطره ای از روزهای جبهه حاجی برایمان گفت: پیرمردی تازه وارد جبهه شده بود. حاجی وقتی اولین بار او را دید، با لحنی مهربانانه گفت: «سلام پدر جان. تو هم آمدي منطقه تا بجنگي.» پيرمرد گفت: «بله.» حاجی ادامه داد: «خيلي خوش آمدي. وقتی شماها را مي بينيم، تازه مي فهميم كه وظيفه ام چقدر سنگين است. شماها هم به اینجا مي آئيد و واي به حال ما كه سن و سالمان از شما كمتر است.» پيرمرد از رفتار و سخنان حاج بصیر لذت برد و گفت: « دوست دارم تا موقعي كه جنگ ادامه داد، در كنار تان باشم. شما نمونه کاملی از انسانیت هستید و از بودن در کنارتان خوشحالم.»
توانچه در ادامه با اشاره به خواب همسر شهید حاج بصیر، تاکید کرد: بعد از شهادت حاجي، وسایلش را به همسرش تحویل دادند که در آن مقداری پول بود (مقدار 3 بسته اسكناس دويست توماني) چند شب گذشت و حاجی به خواب همسرش رفت و گفت: در داخل وسایلم مقداری پول است که آن مال من نیست و باید خرج جبهه شود. آن ها را تحویل هادی بده تا به منطقه ببرد. اين مال نبايد در وسایل شخصي ام باشد و بیت المال است.
همرزم شهید حاج حسین بصیر در پایان خاطرنشان کرد: در مراسم تشییع پیکرش شرکت کردم و آن پیرمرد هم آمده بود و مدام اشک می ریخت.ما دوستان زيادي را از دست داديم اما شهادت حاجی، همانند شهادت برادرم برایم سخت بود، چون او همانند برادرم به من نزدیک بود.
ارسال نظرات
غیرقابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۰
آخرین اخبار