همرزم شهید حاج حسین بصیر مطرح کرد:

ماجرای خواب عجیب همسرشهید بصیر

توانچه گفت: حاجی بعد از شهادت به خواب همسرش رفته و گفته بود که در داخل وسایلش، مقداری پول است که بیت المال است و باید خرج جبهه شود،این مال نباید در وسایل شخصی ام باشد.
کد خبر: ۸۹۰۲۶۷۹
|
۲۵ مرداد ۱۳۹۶ - ۰۷:۵۹
به گزارش سرویس راهیان نور خبرگزاری بسیج، خليل  توانچه دوست و همرزم شهید حاج حسین بصیر با بیان اینکه در کلاس اول ابتدایی با این شهید، همکلاس بود، اظهار داشت:. حاجی در دوره نوجوانی ترک تحصیل کرد و در مغازه جوشكاري مشغول به کار شد تا اينكه برای مدتی به شركت باطريسازي در وزارت دفاع رفت. وقتی بازگشت، اوج روزهای انقلابی بود و در جلسات مذهبی وسیاسی حضور فعالی داشت.
 
همرزم شهید ادامه داد:در آن روزها تعدادی كمونيست، دانشگاهی را در نزدیکی محل سکونتمان، تسخیر کرده بودند. من و حاج حسين و تعدادی دیگر، این خبر را به مردم دادیم. حاجی اعتقاد داشت که بايد با کمک مردم، آنها را بيرون كنيم و سرانجام آنها را بیرون کردیم. یک شبانه روز مردم در درون دانشگاه بودند تا دوباره دست منافقین نیفتد.
 
وی تاکید کرد:قدرت و توانايي فكر حاج بصير بی نظیر بود و به جرات باید بگویم که یکی از موسسان سپاه در فریدونکنار، او بود.
 
توانچه، اتحاد اهالی فریدونکنار را در زمان انقلاب این گونه بیان کرد: مجاهدين در بیشتر جاهای استانمان راهپیمایی کرده بودند و می خواستند وارد فریدونکنار هم بشوند. حاجی و گروهش تصمیم گرفتند بر ضد آنها راهپیمایی کنند و اجازه ورود به آنها ندهند. رئيس كميته فريدونكنار  هم در این کار، کمکمان کرد. ما با این کارمان نشان دادیم که فريدونكنار خود مختار است و با شهرهاي ديگر فرق مي كند. حدود یک هزار چوب درختان را بریدیم و وسط پل ورودی به شهرمان گذاشتیم و به آنها گفتیم: هر فردی جلوتر بیاید، خونش گردن خودش است.
 
همرزم شهید یکی از صفات حاجی را امانت داری عنوان کرد و افزود: حاجي هم خودش نسبت به قضيه امانت داري و بيت المال مراعات زيادي داشت و هم به ما در اين امر مهم سفارش مي كرد و می گفت که نسبت به امانتي كه به دست ما سپرده شده، دقت کافی بکنیم و امادنت دار خوبي باشيم.
 
وی خاطره ای از روزهای جبهه حاجی برایمان گفت: پیرمردی تازه وارد جبهه شده بود. حاجی وقتی اولین بار او را دید، با لحنی مهربانانه گفت: «سلام پدر جان. تو هم آمدي منطقه تا بجنگي.» پيرمرد گفت: «بله.» حاجی ادامه داد: «خيلي خوش آمدي. وقتی شماها را مي بينيم، تازه مي فهميم كه وظيفه ام چقدر سنگين است. شماها هم به اینجا مي آئيد و واي به حال ما كه سن و سالمان از شما كمتر است.» پيرمرد از رفتار و سخنان حاج بصیر لذت برد و گفت: « دوست دارم تا موقعي كه جنگ ادامه داد، در كنار تان باشم. شما نمونه کاملی از انسانیت هستید و از بودن در کنارتان خوشحالم.»
 
توانچه در ادامه با اشاره به خواب همسر شهید حاج بصیر، تاکید کرد: بعد از شهادت حاجي، وسایلش را به همسرش تحویل دادند که در آن مقداری پول بود (مقدار 3 بسته اسكناس دويست توماني) چند شب گذشت و حاجی به خواب همسرش رفت و گفت: در داخل وسایلم مقداری پول است که آن مال من نیست و باید خرج جبهه شود. آن ها را تحویل هادی بده تا به منطقه ببرد. اين مال نبايد در وسایل شخصي ام باشد و بیت المال است.
 
همرزم شهید حاج حسین بصیر در پایان خاطرنشان کرد: در مراسم تشییع پیکرش شرکت کردم و آن پیرمرد هم آمده بود و مدام اشک می ریخت.ما دوستان زيادي را از دست داديم اما شهادت حاجی، همانند شهادت برادرم برایم سخت بود، چون او همانند برادرم به من نزدیک بود.
 
ارسال نظرات