رزمنده ها برای آب خوردن با قوطی کمپوت نوبت می گرفتند

دوران دفاع مقدس خاطرات تلخ شیرین زیادی برای نسل های آینده به یادگار گذاشت که هر موضوع آن دارای نکته و حاوی یک درس عبرت برای ما است.
کد خبر: ۹۲۸۹۳۶۷
|
۰۹ آبان ۱۳۹۹ - ۲۳:۵۳

بچه های مدرسه اغلب برای رزمنده ها نامه می نوشتند و برایشان پست می کردند. در یکی از نامه هایی که به همراه یک قوطی خالی کمپوت به دست یک رزمنده رسیده بود، یک نوجوان مطلبی نوشته بود که از آن به بعد بچه های گردان بر سر این قوطی دعوا می کردند. این نوجوان در نامه اش خطاب به رزمنده ها نوشته بود:

برادر رزمنده سلام؛ من یک دانش آموز دبستانی هستم، خانم معلم ما دیروز گفت: برای کمک به رزمنده ها هر یک از دانش آموزان یک کمپوت به مدرسه بیاورد. خانواده ما خیلی فقیر است من با مادرم به مغازه رفتم تا کمپوت بخرم اما قیمت کمپوت ها خیلی گران بود حتی کمپوت گلابی که از همه کمپوت ها ارزان تر بود و 25 تومن است نتوانستم بخرم. آخه درآمد ما به اندازه سیر کردن شکم من و خواهران و برادرانم هم نیست وقتی که در حال برگشتن به خانه بودم، دیدم یک قوطی خالی کمپوت در راه افتاده است آن را برداشتم و تمیز شستم دوست دارم هر وقت تشنه شدید با این قوطی کمپوت آب بخورید تا من هم از اینکه برای رزمنده ها کاری انجام داده ام، خوشحال شوم؛

از آن روز به بعد رزمنده ها برای آب خوردن با این قوطی نوبت می گرفتند، آب خوردنی که همراه آن اشک بود و احساس...

امروز نعمت امنیت و آرامشی که در کشور داریم مدیون شهدا و جانبازان و آزادگانی هست که بدون طمع و بدون هیچ چشمداشتی از همه زندگی خود گذشتند تا امروز ما سربلند و با افتخار زندگی کنیم. این آرامش را مدیون مردمی هستیم که تمام دارایی خود را با عشق به جبهه ها کمک می کردند؛

در یکی از عملیات ها رزمنده ای قمقمه آب را به مجروحان می داد، هیچکس حاضر به نوشیدن آب نبود. هر یک می گفت به رزمنده دیگر آب بدهید او از من تشنه تر است؛ وقتی همه از نوشیدن آب خودداری کردند، امدادگر به نفر اول مراجعه کرد؛ اما متوجه شد که او جام شهادت را نوشیده و پر کشیده است.

امروز اما! برخی افراد در شرایط جنگ اقتصادی و بحرانی که دشمن برای ما بوجود آورده است، اجناس و کالاها را در انبارها احتکار می کنند تا از این راه ثروت های باد آورده ای را روی حساب های خود انباشته کنند. دیگران باید بمیرند تا آنها زنده بمانند.

شهید حسین خرازی* نقل می کند : وﻗﺘﯽ تو جبهه ﻫﺪﺍﯾﺎﯼ ﻣﺮﺩﻣﯽ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﺮﺩﯾﻢ ﺩﺭ ﻧﺎﯾﻠﻮﻥ ﺭﻭ ﺑﺎﺯﮐﺮﺩﻡ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﯾﮏ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯿﻪ ﮐﻤﭙﻮﺗﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺧﻠﺶ ﯾﮏ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﺳﺖ، ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ:

ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺳﻼﻡ، ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺍﻧﺶ ﺁﻣﻮﺯ ﺩﺑﺴﺘﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻢ. ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎﯼ ﺣﻖ ﻋﻠﯿﻪ ﺑﺎﻃﻞ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﺍﺯ ﻣﻐﺎﺯﻩ ﺑﻘﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ. ﻗﯿﻤﺖ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺎ ﺭﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪﻡ، ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁﻧﻬﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ، ﺣﺘﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﮔﻼﺑﯽ ﮐﻪ ﻗﯿﻤﺘﺶ 25 ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺑﻮﺩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ ﺍﺭﺯﺍﻥ ﺗﺮ ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺨﺮﻡ.

ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺳﯿﺮﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ. ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ ﺍﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺗﻤﯿﺰﺗﻤﯿﺰﺷﺪ. ﺣﺎﻻﯾﮏ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﺷﻤﺎ ﺑﺮﺍﺩﺭ ﺭﺯﻣﻨﺪﻩ ﺩﺍﺭﻡ، ﻫﺮﻭﻗﺖ ﮐﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺷﺪﯾﺪ ﺑﺎ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺁﺏ ﺑﺨﻮﺭﯾﺪ ﺗﺎﻣﻦ ﻫﻢ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﺑﺸﻮﻡ ﻭ ﻓﮑﺮ ﮐﻨﻢ ﮐﻪ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﻪ ﺟﺒﻬﻪ ﻫﺎ ﮐﻤﮑﯽ ﮐﻨﻢ.

ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺗﻮ ﺳﻨﮕﺮﺑﺮﺍﯼ ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ، ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻧﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺮﺍﻫﺶ ﺭﯾﺨﺘﻦ ﭼﻨﺪ ﻗﻄﺮﻩ ﺍﺷﮏ ﺑﻮﺩ...

*شهید حسین خرازی از فرماندهان دفاع مقدس در ۸ اسفند ۱۳۶۵ در عملیات کربلای پنج به شهادت رسید.

 

ارسال نظرات