"درسوگ فاطمه(س)" * ۲

استاد "عبدالمجید فرائی" شاعر آئینی و پیشکسوت کشور به مناسبت سالروز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) اشعاری در وصف بانوی فخر زمین زمان سروده و به عاشقان اهل بیت (ع) تقدیم می کند:
کد خبر: ۹۳۱۲۸۴۳
|
۲۷ دی ۱۳۹۹ - ۰۹:۵۲

درسوگ فاطمه"س"،همه آسمان گریست

بنگربه چشم دل،که زمین وزمان گریست

ای شیعه ی ملول ، بنا ل و بر یز اشک

درسالگرد فاطمه ، صاحب زمان گریست

شبنم که اشگ چشم گل و برگهای اوست

چشم نهان گشوده ببین،بوستان گریست

در چشم ها ی ا بر ببین ، اشگ حلقه زد

نالید و اشک ریخته و  بی امان گریست

دل نیست آن دلی که نباشد،زغصه خون

چشمان چشمه،پرشدازآب روان گریست

دردعلی"ع" چگونه بگویم: نگفتنی است

ازفرط دردو غم،به خدااستخوان گریست

دلبستگان  فاطمه ، خون گریه می کنند

چیزی مگو:مطالعه کن،داستان گریست

ا ی کاروانیانِ  محبّت ، فغان کنید

ماتم کشیده ،زینب بی همزبان گریست

روح القدس که رازحقیقت به سینه داشت

همراه قدسیان و ملک، درنهان گریست

اندوه وحُزن، راه گلو را، فشردو گفت:

کوتاه کن سخن، همه ی کهکشان گریست

تاب و توان نمانده، از این دردِجانگداز

گویم:قلم نوشت، غزل ناتوان گریست

ا یا م  فا طمیّه "فر ا ئی" نگا ه کن

در ماذنه، ز غصه و ماتم اذان گریست

***

  فاطمیّه به میان، نامِ مرادم آمد

دردِجانکاهِ گلِ یاس،به یادم آمد

باکه گویم: جگرم سوخت، ملامت نکند

غم تلمبارشد آهم،ز نهادم آمد

***

  " داغداریم " 

دراین ایّام ماتم، داغداریم

تومیدانی خدایا،سوگواریم

بگویم: یا نگویم؟ دردِ پنهان

نمی گویم :ولیکن زارِ زاریم

درودیوارومیخ وجسمِ زهرا

بیا مهدی ، بیا که، بیقراریم

***

گلِ زهرا(س)چه شد،یکباره پژمرد

نمی گویم: چگونه، پشتِِ درمرد

خدایا:بشکن آن دستی که، گل را

به جرمِ حق پرستی، سخت آزرد

***

 آقاجان، موکول کردم هجرِتو، تا روزِ بعد

سخت غمگینم،که حال مادرِتوخوب نیست

داستانِ سیلی ودیوارودر، یاسِ کبود

صبرِمولایم علی،یاتو،کم ازایّوب نیست

 ***

گل باغ محمدی زهراست/ ۲

کرم بی نهایتش دریاست

اوکه محبوبه ی خداوند است

جایگاهش رفیع وبس والاست

 

***

 هرگاه دلم، روانه شد، آن درگاه

ره توشهِ دل بود،فقط شعلهِ آه

دیدی که دلم سوخت،عنایت کردی

یک روزنه بازشد، ازآن چشمهِ ماه

ارسال نظرات