صفحه نخست

استان ها

اقشار و معاونت‌ها

سازمانها و وزارتخانه‌ها

محور مقاومت

اقتصاد مقاومتی

روابط بین الملل

ورزشکاران

فیلم و نماهنگ

عکس

آذربایجان شرقی

آذربایجان غربی

اردبیل

اصفهان

البرز

ایلام

بوشهر

تهران

تهران بزرگ

چهارمحال و بختیاری

خراسان جنوبی

خراسان رضوی

خراسان شمالی

خوزستان

زنجان

سمنان

سیستان و بلوچستان

فارس

قزوین

قم

کردستان

کرمان

کرمانشاه

کهگیلویه و بویراحمد

گلستان

گیلان

لرستان

مازندران

مرکزی

هرمزگان

همدان

یزد

جامعه زنان

راهیان نور

جامعه پزشکی

اجتماعی

دانشجویی

مهندسین صنعت

اصناف

مداحان

سازمان حفظ آثار

کارگری

عشایری

پیشکسوتان

دانش آموزي

مهندسین عمران

فرهنگیان

اساتيد

مهندسين کشاورزی

حقوقدانان

طلاب و روحانيون

بنیاد فرهنگی روایت

علمي، پژوهشي و فناوري

بسیج رسانه

كارمندان

مساجد و محلات

بنیاد تعاون

باشگاه خبرنگاران

باشگاه آذربایجان شرقی

باشگاه آذربایجان غربی

باشگاه اردبیل

باشگاه اصفهان

باشگاه البرز

باشگاه ایلام

باشگاه بوشهر

باشگاه تهران

باشگاه تهران بزرگ

باشگاه چهارمحال و بختیاری

باشگاه خراسان جنوبی

باشگاه خراسان رضوی

باشگاه خراسان شمالی

باشگاه خوزستان

باشگاه زنجان

باشگاه سمنان

باشگاه سیستان و بلوچستان

باشگاه فارس

باشگاه قزوین

باشگاه کردستان

باشگاه قم

باشگاه کرمان

باشگاه کرمانشاه

باشگاه کهگیلویه و بویراحمد

باشگاه گلستان

باشگاه گیلان

باشگاه لرستان

باشگاه مازندران

باشگاه مرکزی

باشگاه هرمزگان

باشگاه همدان

باشگاه یزد

رزمایش اقتدار عاشورایی

هنرمندان

سازندگی

سازمان ورزش

فرهنگی و هنری

وزارت صمت

وزارت نفت

وزارت ارتباطات

وزارت دفاع

وزارت نیرو

وزارت آموزش و پرورش

وزارت جهاد کشاورزی

وزارت مسکن و شهرسازی

وزارت اقتصاد و دارایی

سازمان انرژی اتمی

سازمان آتش نشانی

بسیج صدا و سیما

صفحات داخلی

يکشنبه ۱۳ خرداد ۱۴۰۳ - 02 June 2024
کد خبر: ۸۶۸۳۷۶۴
|
۰۶ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۰۸
به گزارش خبرگزاری بسیج از مازندران به نقل از مشرق،به مناسبت شهادت پاسداران سرفراز مازندرانی در منطقه عملیاتی خان طومان حاج مهدی سلحشور دلنوشته و خاطره ای را به شهید رحیم کابلی از شهدای این منطقه عملیاتی تقدیم کرد.

متن پیام حاج مهدی سلحشور به شرح زیر است:

بسمه تعالی

وارد خان طومان که شدیم چپ و راست اطرافمان خمپاره فرود می آمد.
بعضی از صدا ها دور وبعضی هم نزدیک. دوست داشتم بالای یک بلندی بروم و منطقه را بیشتر توجیه شوم. محل شلیک و اصابت خمپاره ها را دقیق تر ببینم.

ساختمانی را پیدا کردم و شروع کردم از پله ها بالا رفتن که، یک مرتبه با شهید کابلی مواجه شدم. داشت از پله ها پایین می آمد. تا مرا دید خیلی گرم و صمیمی تحویلم گرفت و احوال پرسی کردیم. خیلی از دیدنش خوشحال شدم. چند سالی بود که از سپاه بازنشسته شده بود، اما هیچ وقت خودش را از فعالیت های فرهنگی و خدمت به شهدا بازنشسته نکرده بود. سن و سالی از او گذشته بود و برای خودش جایگاهی داشت، اما به شدت متواضع و خوش برخورد بود و همیشه سر حال وسرزنده.

با همان گرمی و تواضع در حالی که خنده از روی لبش نمیرفت، دست مرا گرفت و با هم آمدیم بالای پشت بام. بالا که رسیدیم شروع کرد به تشریح دقیق منطقه و مواضع و استحکامات داعش.
خوب، مسئول راویان سپاه کربلا بود و این کار را به نحو احسن انجام میداد.

با دقت نگاهی به اطرافم انداختم. غربت عجیبی در خان طومان حاکم بود.این را فضا و در و دیوارش گواهی میداد. اما رزمندگان شیردل مازندرانی و فاطمی در عین غربت و مظلومیت، با روحیه ی بسیار بالا و مثال زدنی مشغول حفظ و حراست از حریم و حرم اهل بیت بودند. کم کم داشت غروب از راه میرسید و بر غربت محیط می افزود. یک حس درونی به من میگفت خیلی از این بچه ها به شهادت میرسند. دوست داشتم ساعت ها بنشینم و به چهره ی تک تکشان نگاه کنم.

 از پشت بی سیم خبر دادند دشمن در حال جابجایی خوردوهای محمول و نیرو است و احتمالا قصد پاتک دارد. فرماندهان دستورات لازم را به نیروها میدادند. رزمندگان کم تعداد بودند اما ضعیف نه. این را به خوبی میشد از صلابت و مردانگیشان فهمید. شهید کابلی میگفت دشمن مقابل ما تا دندان مسلح است و پر تعداد. اما به حول قوه ی الهی محکم در مقابلشان می ایستیم و تا زنده ایم یک وجب عقب نشینی نخواهیم کرد.

روح دلیر مردان مازندرانی شاد که در مقابل خیل عظیم دشمن مردانه جنگیدند و تا زنده بودند حتی یک وجب عقب ننشستند، و تا ابد به ما درس ایستادگی در مقابل دشمنان را دادند.



ارسال نظرات